کارآفرینی چیست ؟ مقدمه: رويكرد اكثر كشورهاي جهان در دهههاي اخير به موضوع كارآفريني و توسعه آن، موجب گرديده موجي از سياستهاي توسعه كارآفريني در دنيا ايجاد شود. كشورهاي مختلف راه حلي راكه در سه دهه گذشته براي فائق آمدن بر مشكلات مختلف اقتصادي و اجتماعي به آن روي آوردهاند، توسعه فرهنگ كارآفريني، انجام حمايتهاي لازم از كارآفرينان، ارائه آموزشهاي مورد نياز به آنان و انجام تحقيقات و پژوهشهاي لازم در اين زمينه بوده است. تأمل در وضعيت اقتصادي و روند مراحل پيشرفت و توسعه در كشورهاي پيشرفته و در حال توسعه كه به موضوع كارآفريني توجه نمودهاند، نشانگر آن است كه اين كشورها توانستهاند به پيشرفتهاي چشمگيري در زمينههاي مختلف اقتصادي و اجتماعي دست يابند و يا حداقل بحرانهاي پيشآمده را به سلامت پشت سر گذاشته و بحرانهايي كه وقوع آنها را در آينده پيشبيني ميكردند را مهار نمايند. از جمله اين كشورها ميتوان به ايالات متحده، كشورهاي اتحاديه اروپايي، كشورهاي جنوب شرق آسيا، چين، برخي از كشورهاي آمريكاي لاتين و آفريقايي و اقيانوسيه را نام برد از آنجا كه مفاهيم مطرح در علوم انساني همانند مفاهيم مطرح در علوم تجربي قطعي نيستند، لذا ارائه تعريف قطعي و مشخصي براي آنها دشوار يا غير ممكن است. كارآفريني هم كه از واژه هاي مطرح در علوم انساني است، از اين قاعده مستثني نيست. دانشمندان و محققين علوم مختلف اقتصادي، اجتماعي، روانشناسي و مديريت كه در مورد كارآفريني مطالعه و نظراتي ارائه كردهاند، تعاريف مختلفي از كارآفريني مطرح نمودهاند كه تفاوتهاي گاه مغاير و متناقضي دارند. تعريفي از كارآفريني كه تقريباً شامل همه تعريفهاي ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از: «كارآفريني فرايندي است كه فرد كارآفرين با ايدههاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد و با بسيح منابع ،مبادرت به ايجاد كسب و كار و شركتهاي نو، سازمانهاي جديد و نوآور و رشد يابنده نموده كه توأم با پذيرش مخاطره و ريسك است و منجر به معرفي محصول و يا خدمت جديدي به جامعه ميگردد.» در دايرهالمعارف بريتانيكا ، كارآفرين اينگونه تعريف شده است: « شخصي كه كسب و كار و يا موسسه اقتصادي را سازماندهي و مديريت كرده و خطرات ناشي از آنرا ميپذيرد» واژه كارآفريني از قرنها پيش و قبل از آنكه به زبان امروزي مطرح شود، در زبان فرانسه متداول گرديد. اين واژه معادل كلمه فرانسوي Enterprendre به معناي « متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگليسي) ميباشد كه در سال 1848 توسط جان استوارت ميل به كارآفريني ( Enterpreneur ) در زبان انگليسي ترجمه شد. مفهوم كارآفريني: با تحولات سريع و شتابان محيط بينالمللي و گذر از جامعه صنعتي به جامعه اطلاعاتي و مواجة اقتصادهاي ملي با اقتصاد جهاني و مطرح شدن پديدههايي همانند «جهاني شدن اقتصاد» و «فنآورياطلاعات» ، مباحث اساسي درخصوص راهكارهاي مختلف براي تسريع فرآيند رشد و توسعة پايدار و رفاهاقتصادي مطرح ميگردد. يكي از اين مباحث جديد، نقش كارآفرينان در اين فرايند ميباشد. كارآفريني ازمفاهيم جديدي است كه حداقل در محدود ه علم اقتصاد ، مديريت، جامعهشناسي و روانشناسي و سايرمقولههاي مرتبط با اين موضوع قدمتي بسيار كوتاه داشته و از مفاهيم رو به گسترش ميباشد. به دليل آنكه معناي تحتالفظي «كارآفريني» نميتواند عمق محتوي و مفهوم اين واژه را مشخص نمايد و براي جلوگيري ازفهم نادرست اين موضوع يا واژه با ساير واژهها و براي رسيدن به فهم و فرهنگ مشترك از آن، معرفي وشناساندن اين واژه بسيار مهم مينمايد . اين كه كارآفريني چيست؟ كارآفرين كيست؟ فرآيند كارآفريني چگونهاست؟ نقش و تاثير كارآفريني و كارآفرينان در ابعاد توسعه و رشد اقتصادي و متغيرهاي كلان اقتصادي هماننداشتغال چيست؟ نقش آموزش و تجربه در رشد كارآفريني چه ميزان است؟ سوالهايي هستند كه بايد براي رسيدنبه اين فرهنگ مشترك به وضوح و مبسوط پاسخ داده شود. بهطور كلي «كارآفريني» از ابتداي خلقت بشر و همراه با او در تمام شئون زندگي حضور داشته و مبنايتحولات و پيشرفتهاي بشري بوده است. ليكن تعاريف زياد و متنوعي از آن در سير تاريخي و روند تكاملموضوع بيان شده است، كه برخي از اين تعاريف ارائه ميگردد: ـ كارآفرين كسي است كه متعهد ميشود مخاطرههاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره و تقبلكند ( Webster's New Collegiate Dictionary ). ـ خريداري نيروي كار و مواد اوليه به بهائي نامعين و به فروش رساندن محصولات به بهائي طبق قرارداد(برنارد دو بليدور ( Bernard F. De Belidar ) اقتصاددان فرانسوي در اوايل قرن هيجدهم). ـ كارآفرين فردي است كه ابزار توليد را به منظور ادغام آنها براي توليد محصولات قابل عرضه به بازار، ارائهميكند (ريچارد كانتيلون R. Cantillon در حدود سال 1730). ـ كارآفرين عاملي است كه تمامي ابزار توليد را تركيب ميكند و مسووليت ارزش توليدات، بازيافت كلسرمايهاي را كه بكار ميگيرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجارهاي كه ميپردازد و همچنين سود حاصل را برعهده ميگيرد (جان باتيست سي ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان فرانسوي در سال 1803 ميلادي). ـ كارآفريني پلي است بين جامعه به عنوان يك كل، به ويژه جنبههاي غيراقتصادي جامعه و موسساتانتفاعي تاسيس شده براي تمتع از مزيتهاي اقتصادي و ارضاء آرزوهاي اقتصادي (آرتور كول ( A. Cole ) ، 1946 ). ـ كارآفرين فردي است كه تخصص وي تصميمگيري عقلائي و منطقي درخصوص ايجاد هماهنگي در منابعكمياب ميباشد (كاسون، 1982). ـ كارآفريني به عنوان يك تسريعكننده، جرقة رشد و توسعة اقتصادي را فراهم ميآورد (ويلكن( Wilken ) ، 1980 ) ـ كارآفرين فردي است كه شركتهاي جديدي را كه سبب ايجاد و رونق شغلهاي جديد ميشوند، شكلميدهند (كه چموف ( B - Kirchhoff ) ، 1994 ). ـ رابرات لمب ( R.K .Lamb ) (1902 ) معتقد بود كه «كارآفريني يك نوع تصميمگيري اجتماعي است كهتوسط نوآوران اقتصادي انجام ميشود و نقش عمدة كارآفرينان را اجراي فرآيند گستردة ايجاد جوامع محلي،ملي و بينالمللي و يا دگرگون ساختن نمادهاي اجتماعي و اقتصادي ميدانست. ـ هربرتون ايوانز ( Herberton G.Evans ) (1957 ) معتقد بود كه كارآفرين وظيفه تعيين نوع كسب و كارموردنظر را بر عهده داشته و يا آن را ميپذيرد. ـ ردليچ ( F.Redlich ) (1958) معتقد است كه كارآفرين در حالي كه مدير، سرپرست و هماهنگكنندهفعاليتهاي توليد است، برنامهريز، نوآور و تصميمگيرنده نهايي در يك شركت توليدي نيز ميباشد. ـ مك كلهلند ( D.M,clelland ) (1961 ) معتقد بود كه كارآفرين كسي است كه «يك شركت (يا واحداقتصادي) را سازماندهي ميكند و ظرفيت توليدي آن را افزايش ميدهد.» ـ پنروز ( E.Penrose ) (1968 ) جنبة اصلي كارآفريني را همانا شناسايي و بهرهبرداري از كرهايفرصتطلبانه براي گسترش شركتهاي كوچكتر ميداند. ـ كارلند ( J.c.carland ) (1984 ) معتقد است كه كارآفرين فردي است كه جهت دستيابي به سود و رشد،شغلي را به وجود ميآورد و مديريت ميكند. ـ چل ( E.chell ) و هاروث ( J.Haworth ) (1988 ) در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيدهاند كهكارآفرينان افرادي هستند كه قابليت مشاهده و ارزيابي فرصتهاي تجاري، گردآوري منابع مورد نياز و دستيابيبه ارزيابي حاصل از آن را داشته و ميتوانند اقدامات صحيحي را براي رسيدن به موفقيت انجام دهند. ـ پيتردراكر ( P.draker ) (1985 ) معتقد است، كارآفرين كسي است كه فعاليت اقتصادي كوچك وجديدي را با سرمايه خود شروع مينمايد. ـ ادي ( G.Eddy ) و الم ( k.olm ) (1985 ) معتقدند كه كارآفرين فردي است كه مايل و قادر بهمخاطرهپذيري است و در عين حال ابزار توليدي و اعتباري را در هم ميآميزد تا به سود يا اهداف ديگريهمچون قدرت و احترام اجتماعي دست يابد. ـ تراپمان ( J. Torpman ) و مورنينگ استار ( G.Morningstar ) (1989) در كتاب «نظامهايكارآفرينانه» در دهة 1990 مينويس ن د: كارآفرين يعني تركيب متفكر با مجري، كارآفرين فردي است كه فرصتارائه يك محصول، خدمات، روش و سياست جديد يا راه تفكري جديد براي يك مشكل قديمي را مييابد.كارآفرين فردي است كه ميخواهد تاثير انديشه محصول يا خدمات خود را بر نظام مشاهده كند. ـ جفري تيمونز ( Jeffry Timmons ) (1990 ) درخصوص كارآفريني مينويسد: «كارآفريني خلق و ايجاد بينشي ارزشمند از هيچ است. كارآفريني فرايند ايجاد و دستيابي به فرصتها و دنبال كردن آنها بدون توجه بهمنابعي است كه در حال حاضر موجود است. كارآفريني شامل، خلق و توزيع ارزش و منافع بين افراد، گروهها،سازمانها و جامعه ميباشد. ـ ديويد مك كران ( D. Mckeran ) و اريك فلانيگان ( E.Flannigan ) (1996 ) كارآفرينان را افرادينوآور، بافكري متمركز، و به دنبال كسب توفيق و مايل به استفاده از ميانبرها ميدانند كه كمتر مطابق كتاب كارميكنند و در نظام اقتصادي، شركتهايي نوآور، سودآور و با رشدي سريع را ايجاد مينمايند. در واقع، هنوز هم تعريف كامل، جامع، مانع و مورد پذيرش همة صاحبنظران ارائه نشده است، ليكن دراين بين تئوري و تعاريف اقتصاددان مشهور اتريشي به نام «جوزف شومپيتر ( Joseph schumpeter ) ازكارآفريني و نقش كارآفرينان در فرآيند توسعه مورد توافق و ارجاع اكثر محققين در اين زمينه است: بر طبق نظر وي كارآفرين نيروي محركة اصلي در توسعة اقتصادي و موتور توسعه ميباشد و نقش ويعبارت است از نوآوري يا ايجاد تركيبهاي تازه از مواد. شومپيتر مشخصة اصلي كارآفرين را «نوآوري»ميدانست و كار يك كارآفرين را «تخريب خلاق» تعريف كرد. وي در كتاب «نظرية اقتصاد پويا» اشاره ميكندكه تعادل پويا از طريق نوآوري و كارآفريني ايجاد ميگردد و اينها مشخصة يك اقتصاد سالم هستند. سابقه کارآفرینی در دنیا در اوايل سده شانزدهم ميلادي كساني را كه دركار مأموريت نظامي بودند كارآفريني خواندند و پس از آن نيز براي مخاطرات ديگر نيز همين واژه با محدوديتهايي مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 ميلادي به بعد درباره پيمانكاران دولت كه دست اندركار امور عمراني بودند، از لفظ كارآفرين زياد استفاده شده است. كارآفريني و كارآفرين اولين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مكاتب اقتصادي از قرن شانزدهم ميلادي تاكنون به نحوي كارآفريني را در نظريههاي خود تشريح كردهاند. ژوزف شوپيتر با ارائه نظريه توسعه اقتصادي خود در سال 1934 كه همزمان با داوران ركود بزرگ اقتصادي بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوري كارآفرينان در ايجاد سود، مورد توجه قرار گيرد و به همين دليل وي را «پدر كارآفريني»لقب دادهاند. از نظر وي «كارآفرين نيروي محركه اصلي درتوسعه اقتصادي است » و نقش كارآفريني عبارت است از «نوآوري يا ايجاد تركيب هاي تازه از مواد» كارآفريني از سوي روانشناسان و جامعهشناسان با درك نقش كارآفرينان در اقتصاد و به منظور شناسايي ويژگيها و الگوهاي رفتاري آنها با بررسي و تحقيق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است. جامعه شناسان كارآفريني را به عنوان يك پديده اجتماعي در نظر گرفته و به بررسي رابطه متقابل بين كارآفرينان و ساير قسمتها و گروههاي جامعه پرداختهاند . دانشمندان مديريت به تشريح مديريت كارآفريني و ايجاد جو و محيط كارآفرينانه در سازمانها پرداختهاند. سير تاريخي مفهوم كارآفريني به طور کلي و با عنايت به موارد اشاره شده در فوق ، سير تاريخي مفهوم كارآفريني را ميتوان به پنج دوره تقسيم نمود: دوره اول: قرون 15 و 16 ميلادي: در اين دوره به صاحبان پروژههاي بزرگ كه مسئوليت اجرايي اين پروژهها همانند ساخت كليسا، قلعه ها، تأسيسات نظامي و .... از سوي دولتهاي محلي به آنها واگذار گرديد. كارآفرين اطلاق ميشد، در تعاريف اين دوره پذيرش مخاطره، لحاظ نشده است. دوره دوم: قرن 17 ميلادي: اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتي در اروپا بوده و بعد مخاطره پذيري به كارآفريني اضافه شد كارآفرين در اين دوره شامل افرادي همانند بازرگانان ، صنعتگران و ديگر مالكان خصوصي ميباشد. دوره سوم: قرون 18و 19 ميلادي: در اين دوره كارآفرين فردي است كه مخاطره ميكند و سرمايه مورد نياز خود را از طريق وام تأمين ميكند، بين كارآفرين و تأمين كننده سرمايه (سرمايهگذار) و مدير كسب و كار در تعاريف اين دوره تمايز وجود دارد. دوره چهارم: دهههاي مياني قرن بيستم ميلادي: در اين دوره مفهوم نوآوري شامل خلق محصولي جديد، ايجاد نظام توزيع جديد يا ايجاد ساختار سازماني جديد به عنوان يك جزء اصلي به تعاريف كارآفريني اضافه شده است. دوره پنجم: دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاكنون ): در اين دوره همزمان با موج ايجاد كسب و روند كارهاي كوچك و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش كارآفريني به عنوان تسريع كننده اين سازوكار، جلب توجه زيادي به اين مفهوم شد و رويكرد چند جانبه به اين موضوع صورت گرفت. تا قبل از اين دوره اغلب توجه اقتصاددانان به كارآفريني معطوف بود، اما در اين دوره به تدريج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف كارآفريني و كارآفرينان توجه نمودهاند. تا دهه 1980 سه موج وسيع ، موضوع كارآفريني را به جلو رانده است: موج اول: انفجار عمومي مطالعه و تحقيق در قالب انتشار كتابهاي زندگي كارآفرينان و تاريخچه شركتهاي آنها، چگونگي ايجاد كسب و كار شخصي و شيوههاي سريع پولدار شدن ميباشد. اين موج از اواسط دهه 1950 شروع ميشود. موج دوم: اين موج كه شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههاي آموزش كارآفريني در حوزههاي مهندسي و بازرگاني است كه در حال حاضر اين حوزهها به ساير رشتهها نيز تسري يافته است. موج سوم: اين موج شامل افزايش علاقمندي دولتها به تحقيقات در زمينه كارآفريني و بنگاههاي كوچك، تشويق رشد شركتهاي كوچك و انجام تحقيقات در خصوص نوآوريهاي صنعتي ميشود كه از اواخر دهه 1970 آغاز شده است. سایت دبیرخانه کاراد سابقه كارآفريني در ايران. عليرغم اينكه در كشورهاي پيشرفته دنيا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع كارآفريني توجه جدي شده و حتي در بسياري از كشورهاي درحال توسعه هم از اواخر دهه 1980 اين موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در كشور ما تا شروع اجراي برنامه سوم توسعه، توجه چنداني به كارآفريني نشده بود . حتي در محافل علمي و دانشگاهي نيز به جز موارد بسيار نادر، فعا ليتي در اين زمينه صورت نگرفته بود. مشكل بيكاري و پيشبيني حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد كه در زمان تدوين برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه كارآفريني مورد توجه قرار گيرد. در برنامه اخير، توسعه كارآفريني در سطح وزارتخانههاي علوم، تحقيقات و فناوري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، جهاد كشاورزي، صنايع و معادن و فلزات و همچنين مؤسسه جهاد دانشگاهي به دليل ارتباط با فعاليتهاي آنها، مطرح شده است. متأسفانه واژه كارآفريني كه ترجمهاي از كلمه Enterpreneurship است، موجب گرديده است كه معني ايجاد كار و يا اشتغالزايي از اين واژه برداشت ميشود. در حاليكه كارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از اشتغالزايي است . اين برداشت نا صحيح از اين مفهوم و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه ( بويژه در بين دانشآموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعة آن اتخاذ شده و نيز در بخشنامهها و سخنرانيهاي مسؤولان در اين خصوص ، صرفاً جنبة اشتغالزايي براي آن در نظر گرفته شود . در حاليکه کارآفريني داراي پيامدهاي مثبت و مهم ديگري همانند : بارور شدن خلاقيتها ، ترغيب به نوآوري و توسعة آن ، افزايش اعتماد به نفس ، ايجاد و توسعة تکنولوژي ، توليد ثروت در جامعه و افزايش رفاه عمومي است و در صورتيکه فقط به جنبة اشتغالزايي آن توجعه شود ، از ساير پيامدهاي آن بي بهره خواهيم ماند . معرفی طرح توسعه کارآفريني در دانشگاهها – کاراد بالای صفحه سابقه کارآفريني در دانشگاههاي کشور در کشور ما در چند ساله اخير به موضوع کارآفريني توجه شده و قبل از آن، به جز چند مورد خاص، تقريباً سابقهاي در زمينة فعاليت در خصوص آن وجود نداشته است .متأسفانه عدة زيادي از مسوولين، مردم و حتي تحصيلکردهها و اساتيد دانشگاهي برداشت و تلقي غلط از کارآفريني دارند، زيرا اين واژه که ترجمة اغوا کنندهاي ازکلمة Entrepreneurship است را به معني ايجاد کار يا اشتغالزايي ميدانند. در حاليکه کارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از برداشت فوق از اين کلمه است. اين برداشت ناصحيح از کارآفريني و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه (بخصوص در بين دانشآموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعة آن اتخاذ شده و نيز برنامههاي تدوين شده ، بخشنامهها و سخنرانيهاي مسوولان در اين خصوص، صرفاً جنبة اشتغالآفريني براي آن در نظر گرفته شود. حتي در دانشگاههاي کشور که ميبايست در زمينة توسعة کارآفريني به مفهوم واقعي آن و جهت دهي مناسب ديدگاهها و برداشتها از اين موضوع پيشتاز باشند نيز متأسفانه اين معضل به شکل ناخوشايندي وجود دارد. شرايط اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و فرهگي کشور در سالهاي اخير موجب گرديده که در برنامة سوم توسعه ، به کارآفريني ، خصوصاً در ابعاد پژوهشي و آموزش و پرورش کارآفرينان توجه شود و اعتباراتي نيز در اين راستا پيش بيني گردد. علاوه بر آن منابع اعتباري براي پژوهش ، اشاعة فرهنگ کارآفريني و نيز برنامهريزي و حمايت از کارآفرينان توسط دستگاههاي اجرايي مختلف(ستادي ، صنعتي،کشاورزي و ...) در نظر گرفته شده است . براساس برنامة سوم توسعه ، طرحي تحت عنوان " طرح توسعة کارآفريني در دانشگاههاي کشور " که به اختصار "کاراد " نام گرفت، تدوين واجراي آن با نظر سازمان مديريت و برنامهريزي و وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در12 دانشگاه کشور شروع و مسووليت پيگيري اجرا و امور ستادي آن از سوي وزارت علوم در اواخر سال 1379 به سازمان سنجش آموزش کشور واگذار گرديد دلايل مطرح شدن طرح کاراد مطالعه و بررسي در خصوص اقدامات به عمل آمده در رابطه با موضوع کارآفريني در کشورهاي مختلف بيانگر اين است که دانشگاهها در زمينههاي آموزشي و پژوهشي پيشقدم بودهاند. لذا در ايران نيز چنين رسالتي براي دانشگاهها متصور است . علاوه بر اين سيستم نظام آموزشي کشور ما ، بويژه در بخش آموزش عالي با هدف تربيت نيروي انساني متخصص براي بخش دولتي شکل گرفته است. اين مسأله موجب گرديده که فارغ التحصيلان بدون توجه و قصد بکارگيري آموختهها و نيز قوة خلاقيت وابتکار خود در راستاي شروع کاري نو و ارايه محصول و يا خدمتي جديد ، صرفاً به دنبال يافتن موقعيتهاي شغلي وارد بازار کار نيروي انساني شوند. اين در حالياست که در شرايط فعلي کشور ما جذب نيروي انساني آماده به کار در بخش دولتي ، تقريباً متوقف شده است و بخش خصوصي نيز توان جذب فارغالتحصيلان آماده به کار را ندارد.با توجه به اينکه يکي از پيامدهاي مثبت پديدة کارآفريني اشتغال مولد ميباشد، طرح کاراد با هدف رفع معضل فعلي کشور در زمينة بيکاري و نيز بهرهمند شدن از ساير پيامدهاي کارآفريني همانند بارور شدن خلاقيتها، توليد ثروت، ايجاد و به کارگيري تکنولوژي، رشد اعتماد به نفس در بين دانشگاهيان و فارغالتحصيلان و جلوگيري از مهاجرت نخبگان ارايه شده است. بطور خلاصه اهداف طرح کاراد به شرح ذيل ميباشد: • ترويج روحيه و فرهنگ کارآفريني و ارتقاء شناخت جامعة دانشگاهي نسبت به کارآفريني، کارآفرينان و نقش آنان در رونق اقتصادي ، ايجاد اشتغال و رفاه • ترغيب و جذب جامعة دانشگاهي به دور ههاي آموزش کارآفريني • گسترش تحقيقات تفصيلي در خصوص کارآفرينان ، پروژههاي کارآفريني ،محيط وفضاي کارآفرينان و ساير زمينههاي مرتبط با توجه به شرايط و مقتضيات ايران سياستهايي که براي اجراي طرح کاراد اتخاذ شده : چنانچه ذکر شد در زمينة کارآفريني و مسايل مربوط به آن تا قبل از سال 79 و واگذاري پيگيري اجراي طرح کاراد به سازمان سنجش آموزش کشور ، تجربة قابل استفادهاي در کشور وجود نداشت . لذا در ابتداي کار کميتة اوليهاي با حضور مسوولين و کارشناسان سازمان و چند نفر از اساتيد و صاحبنظران آشنا به موضوع تشکيل و راهکارهاي مختلف مورد مطالعه و بررسي قرار گرفت . مهمترين تصميمي که کميتة مذکور گرفت، اقدام به سازماندهي اجراي طرح در سطح وزارت علوم ، سازمان و دانشگاهها بود. در اين راستا آييننامهاي تدوين و پس از بررسيهاي لازم و اعمال نظر اساتيد، دانشگاهها و صاحبنظران و تصويب وزير علوم تحقيقات و فناوري، در خرداد ماه سال 81 به کلية دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي ابلاغ شد. در آييننامة مورد نظر، ضمن ارائة تعاريف ، اهداف و برنامههاي طرح ، اجراي آن در زمينههاي ترويجي ، پژوهشي و آموزشي پيش بيني و ساختار آن به شرح ذيل تعيين شد : الف) شوراي مرکزي کارآفريني که وظيفه سياستگذاري و برنامهريزي مرکزي را به عهده دارد و به رياست وزير علوم تشکيل ميگردد. ب) دبيرخانة طرح کاراد که کلية امور ترويجي ، آموزشي ، پژوهشي و پيگيري مصوبات شوراي مرکزي را به عهده دارد. ج) کميتة کارآفريني دانشگاه که سياستها .، برنامههاو طرحهاي دانشگاه را در راستاي اهداف طرح تعيين مينمايد . د) مرکز کارآفريني دانشگاه که واحد اجرايي طرح کاراد در دانشگاه است و تحت نظر رييس دانشگاه فعاليت ميکند. فعاليتهاي طرح کاراد هم اکنون در دانشگاههاي تهران، صنعتي شريف، تربيت مدرس، صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي، علم و صنعت ايران، شهيد بهشتي، اصفهان، صنعتي اصفهان، شيراز،شهيد چمران اهواز، فردوسي مشهد، تبريز، و صنعتي امير كبير در حال اجرا بوده و اميد است در آينده به ساير دانشگاههاي کشور نيز گسترش يابد. اکثر دانشگاههاي مجري نسبت به تشکيل کميته و مرکز کارآفريني اقدام و برخي از آنها فعاليتهاي نسبتاً خوبي به منظور اجراي طرح انجام دادهاند. طرح کسب و کار ( Business Plan ) تعریف : طرح کسب و کار سندی مکتوب است که جزئیات کسب و کار پیشنهادی را مشخص می کند. این سند باید ضمن تشریح موقعیت کنونی ، نیازها ، انتظارات و نتایج پیش بینی شده را شرح دهد و کلیه جوانب آن را ارزیابی کند . طرح هم برای صاحب آن و هم برای حمایت کنندگان مالی آن، به دلایل زیر لازم است : 1- مهم آن است که مالک درباره هدف خود از کسب و کار و منابعی که برای آن نیاز دارد به دقت فکر کند . این موضوع در برآورد میزان سرمایه مورد نیاز، به وی کمک خواهد کرد . 2- بعید به نظر می رسد که مالک کسب و کار، برای راه اندازی آن سرمایه کافی داشته باشد. حمایت کنندگان مالی-بانکها یا سرمایه گذاران ریسکی-باید متقاعد شوند که سرمایه گذاری در کسب و کار جدید، منطقی و درست است . 3 فرض بر این است که اگر کسب و کار ایده خوبی نداشته باشد، هم برای صاحب آن و هم برای حمایت کنندگان مالی آن ، باید این موضوع را در مرحله برنامه ریزی و قبل از هدر رفتن مقدار زیادی از زمان و هزینه، شناسایی کنند . اجزای یک طرح کسب و کار : 1- اهداف کلی 2- مشخصات مجری طرح و همکاران 3- تعریف و توصیف کسب و کار 4 - تحلیل استراتژی بازار 5 - تحلیل مالی 6 - خلاصه نمونه یک Business Plan: طرح کسب و کار گروه مشاوران west pacific جهت بازاریابی در سطوح جهانی Business Plan بازاريابي درسطوح گسترده جهاني گروه مشاوران west pacific خلاصه : مشاوران بازاريابي west pacific ، در نظر دارند که سرويس هاي بازاريابي براي محيط هاي تجاري تعيين شده اندونزي ،آسيا و ناحيه west pacific ارائه دهند. اين طرح در جستجوي اين است که رشد عمده اي در فروش و سود کمپاني ، از طريق مشاوره توزيع ( در سطح عمده فروشي ) ، مشاوره پروژهاي ، جستجو و تحقيق بازار و تجزيه تحليل صنعتي ، امکان سنجي ، تجزيه و تحليل استراتژيک و سرويسهاي گزارش دهي ، در مقايسه با سال گذشته ، ايجاد کند. ويژگيهاي برجسته اين طرح هدفگيريهاي آن هستند که بر روي حاشيه سود ( خالص و ناخالص ) متمرکز شده اند. دستيابي به اهداف در زمينه افزايش سود و درآمد ، از طريق اتخاذ يک رويکرد فعال نسبت به مشتريان منتخب ، همکاري با عرضهکنندگان تکنولوژي و عرضهکنندگان خدمات مهندسي مشهور ممکن ميشود ، زيرا اين رويکردها به کاهش رقابت ، تثبيت قيمتها و کاهش ريسک ، کمک ميکند. Business Plan مربوط به بازاريابي اين گروه که در اينجا مطرح ميشود، بر پايه تحقيقات بازاريابي 5 ساله شکل گرفته است که از مارس 1996 الي نوامبر 2000 ادامه داشته است. داده هاي بدست آمده در اين پژوهش ، اندازه و رشد بازار و اجزاء اصلي تجاري در مناطق مختلف ، نياز مشتريان ، گرايشهاي مصرفي مشتريان و رفتار مصرف را ارزيابي کرده است و پيشبيني شده که اين روندها در پنج سال آينده نيز به همين شکل ادامه پيدا کنند. گروه مشاوران west pacific معتقدند که ميتوانند شکافهاي موجود در زمينه بازاريابي را بپوشانند و از اجزاء برنامه جديد خود ، سود حاصل کنند. اهداف : گروه مشاوران west pacific در نظر دارد که يک سود عادلانه در زمينه سرويس دهي در دو نوع زير حاصل کند: ( BTOB ) ( Business to Business ) ( بين تامين کنندگان ) ( BTOC ) ( Business to Customer ) ( بين تامين کنندگان و مشتري ) در زمينه دستيابي به اين هدف ، شرکت بايد به ارقام زير دست يابد: فروش 1/2 ميليون دلار در سال 2001 5/2 ميليون دلار در سال 2002 3 ميليون دلار در سال 2003 6/3 ميليون دلار در سال 2004 3/4 ميليون دلار در سال 2005 حاشيه ناخالص متوسط 18/80% درآمد خالص از طريق فروش 1/44% در سال 2001 04/45 %در سال 2002 9/45 % در سال 2003 69/46 % در سال 2004 و حدود 50% در سال 2005 ماموريت : گروه مشاوران بازاريابي west pacific ، به شرکت ها ، نهادهاي دولتي ، نهادهاي غيردولتي و افراد حقيقي ، سرويسهاي مشاوره قابل اعتماد ، با کيفيت بالا و با قيمت مناسب ، براي برآوردهسازي اهداف گوناگون ، عرضه ميکند. سرويسهاي اين گروه شامل : توسعه تجاري توسعه بازار هوش بازار ( تکنولوژيهاي هوشمند بازار ) تجزيه و تحليل بخش هاي صنعتي توسعه سيستم کانالها در مقياس جهاني همکاري در زمينه فروش محصولات شرکتهاي بينالمللي ، در بازارهاي اندونزي در حال حاضر ، بازارهاي اندونزي با مشکلاتي از قبيل کمبود انگيزه براي سرمايهگذاري مواجهاند. با آگاهي از دشواريها ، گروه مشاوران west pacific ، بعد از پايان تحصيلات 5 ساله ، به اين نتيجه رسيده است که مشتريان بالقوه ، انجام کارها به روشهاي هوشمندتر و با پشتيباني قوي و مؤثر نخبگان بازار ، علاقمند هستند. اين مشاوران عقيده دارند که ميتوانند راهحل ها و ارزش آفرينيهاي مؤثري به اين مشتريان ، ارائه دهند. مشاوران اجرائي عمده اين شرکت ، بيش از 14 سال با برخي از کمپانيهاي مطرح بينالمللي ( که اصليت آنها آمريکايي است ) همکري کرده اند و لذا دانش وسيعي در زمينه محيطهاي تجاري آسيا ، اندونزي و اقيانوسيه ، دارا ميباشند. عوامل موفقيت کليدي (بحراني) : گروه مشاورين west pacific ، بر دو عامل کليدي براي موفقيت ، تمرکز کرده است : I ) عوامل داخلي II ) عوامل خارجي ( عوامل مرتبط به محيط تجاري ) I ) بررسي عوامل داخلي : اين شرکت احساس ميکند که موفقيت خود را از طريق برخي عوامل داخلي کنترل ميکند : 1 ) قدرت فروش و بازاريابي : سرويسهايي که اين شرکت ارائه ميدهد ، بصورتي جذاب ارائه ميشوند تا همواره يک درصد مشخص و بالايي از مشتريان در زمينههاي BZB و BZC متقاضي اين سرويسها باشند. اين شرکت به عنوان يک ارائه دهنده سرويس هاي تجاري و ارائه دهنده سرويس هاي مشاوره اي ، در زمينه کسب شهرت به عنوان يک نام تجاري معتبر ، موفق بوده است و همواره به ارزش آفريني براي مشتريان خود ، پرداخته است. 2 ) متعهد در برآورده سازي تعهدات : مشتريان ، خريدار ويژگي نيستند بلکه خريدار سود ميباشند. براي فهميدن مفهوم "سود " ، نياز به ارائه يک ادعا و اثبات آن ميباشد. اين کمپاني در ارائه ادعا و اثبات آن ، موفق بوده است. 3 ) توسعه ديد ( visibility ) براي ايجاد روشهاي جديد تجاري : همکاري اين شرکت در تعامل on-line با مهره هاي معروف تکنولوژيهاي تجاري الکترونيکي ، يک امر لازم است. دو نمونه از اين مهرههاي اصلي ، palo AHO software و BZB to day ميباشند. همچنين ، ايجاد همکاريهاي استراتژيک با شرکتها ، نهادهاي دولتي ، غيردولتي ، خصوصي ، منطقهاي ، ادارات دولتي و غيردولتي و افراد حقيقي نيز ، يک الزام ميباشد. 4 ) سرويسهاي با کيفيت بالا و مؤثر در ايجاد و خشنودي مشتري : هر آنچه که توسط اين شرکت فروخته ميشود ، گارانتي شده است. بنابراين سرويسهاي خدماتي شرکت ، دقيقا" آنچه را که مشتري ميخواهد و به نحو احسن ، انجام ميدهند. خشنودي و رضايت طولاني مدت مشتري ، يک عامل کليدي براي بقاي شرکت تلقي ميشود. 5 ) ايجاد موقعيت هاي چندگانه با استفاده از تخصص گرايي : مشاوران west pacific ، قادر به ايجاد موقعيتهاي چندجانبه ميباشند. از انواع اين موقعيتها ميتوان به موارد زير اشاره کرد: توسعه تجاري توسعه بازار سيستم هوشمند بازار " Market Mielligine " تجزيه و تحليل بخشهاي صنعت توسعه سيستم کانالها در مقياس جهاني همکاري در زمينه فروش براي کمپانيهاي بينالمللي در بازارهاي اندونزي 6 ) تيم مديريت کليدي : تيم مديريت ، متمرکز و داراي پشتوانهاي محکم در بازاريابي ، مديريت ،سرمايهگذاري و امور مالي و توسعه سرويسها ميباشد. اين شرکت ، به تيم مديريتي خود ، ايمان دارد. II ) بررسي عوامل خارجي (محيط تجاري ) سواحل آسيايي قيانوس آرام ، هم اکنون در محيطي جذاب به سر ميبرد. فرآيند تغيير از " اقتصاد قديم " به " اقتصاد جديد جهاني " منجر به رشد سريع در زمينه تجارت الکترونيک ، گردش سرمايه و آزادسازي ، در منطقه شده است. ز آنجايي که اقتصاد جديد ، منجر به ساختارهاي جديد تجاري ، ساختارهاي جديد صنعتي و ساختارهاي جديد نهادي شده است ، " تعريف مشتري " در آن نيز ، دچار تغيير شده است. مشتريان از " متقاضيان راه حل " به " متقاضيان ارزش " و از " مشتري " به " همکار تجاري " تغيير يافته اند. شرکت مشاوران west pacific ، بر روي تثبيت روابط با کمپاني ها ، نهادهاي دولتي ، ادارات دولتي منطقهاي ، نهادهاي غير دولتي و افراد حقيقي ، به عنوان همکاران تجاري ، تمرکز کرده است. خلاصهاي راجع به کمپاني : پايهگذاران اين شرکت ، بازاريابان سابق شرکتهاي بزرگ چند مليتي در زمينههاي مهندسي ، ساختماني و همچنين بازريابان با تجربه در بازارهاي جهاني ميباشند. اين افراد ابتدا کمپاني بزرگتري به نام pacific global trading portal را پايه کار قرار دادند تا سرويسهاي ctoc,Btoc,BtoB ( مشتري به مشتري ) خود را بصورت رسمي ارائه دهند. کمپاني مادر در سال 1999 توسط Jaka.Legawa و رقباي تجاري او از شيکاگو ، کنراس و سنگاپور ، شکل گرفت. کمپاني کوچکتر west pacific در سال 2000 توسط همان سرمايهگذاران ، پايهريزي شد. مالکيت شرکت : شرکت مشاوره توسط يک فرد اندونزيايي به نام Terbates ، در جاکارتا در سال 2000 شکل گرفت. محل قرارگيري کمپاني : محل قرارگيري کمپاني در يکي از نقاط استراتژيک ، در قلب منطقه تجاري اندونزي ، در جاکارتا در Komplek Pertanian ميباشد. تاريخچه سود و زيان شرکت : جدول و نمودار مرتبط ضميمه شده است. سرويسهاي شرکت مشاورهاي west pacific : اين شرکت ، يک شرکت مشاورهاي بر اساس e-business ( کسب و کار الکترونيک ) ميباشد ک سرويسهايي با کيفيت بالا به مشتريان خود ارائه ميدهد که همانطور که قبلا" گفته شد ، اين سرويسها به شرح زير هستند : سرويسهاي توسعه تجاري سرويسهاي توسعه بازار سيستم هوشمند بازار تجزيه و تحليل بخشهاي مختلف صنعت سيستم توسعه کانالها در مقياس جهاني همکاري در سيستم توزيع همچنين شرکت قادر به ارائه سرويسهاي مشاوره خود ، در شکلهاي مختلف ميباشد تا مشتريان بتوانند از مزيتهاي بيشتري استفاده کنند. اين سرويسها شامل : مشاوره عمدهفروشي مشاوره پروژهاي تحقيقات بازار وتجزيه و تحليل بخشهاي صنعت امکان سنجي تحليل استراتژيک و گزارشدهي مزاياي رقابتي : خط مشي شرکت ف همکاريهاي تجاري به جاي رقابت کردن ميباشد که علت آن ارزش آفريني براي مشتريان ، علاوه بر ارائه راه حل ميباشد. مشاوران ، پژوهشگرن بازار ئ عرضهکنندگان : ارتباطات توسعه يافته دسترسي به بازارهاي جديد ارائه محصولات در سطح گستردهتر هزينههاي کمتر تجاري روشهاي جديد ايجاد ارزش مزيتها براي فراهم آورندگان تکنولوژي و توليدکنندگان : هزينههاي کمتر فروش دسترسي به بازارهاي بيشتر هزينه مناسبتر براي شناخته شدن ( مطرح شدن ) مزيتها براي افراد حقيقي : آسايش خريد تحويل به موقع به روزرسانيهاي مداوم دسترسي بيشتر به محصولات و سرويسها قيمتهاي بهتر طبقهبندي بازار : گروههاي مشتريان بالقوه ( به ترتيب اهميت ) به شرح زير ميباشند : اتحاديههاي بزرگ کمپانيهاي متوسط شرکتهاي کوچک ادارات دولتي منطقهاي آکادميها مشتريهاي فردي ( حقيقي ) ( ميزان سودآوري اين مشتريان ، طي نموداري ضميمه شده است ) استراتژي هدف گيري بازار : طبق طبقهبندي گفته شده ، کمپاني بنا به ترتيب گفته شده ،بر روي مشتريان خود تمرکز ميکند. الگوهاي خريد در رقابت : تحقيقات اخير نشان داده است که هزينههاي مشاوره در اندونزي ، بعد از تحولات اقتصادي ، 12% کاهش يافته است. اين در حالي است که دستمزد مشاوران و مهندسان حدود 25% نسبت به متوسط ، افزايش يافته است. اين مساله بدين خاطر است که دستمزد نيروي کار حرفهاي در اندونزي ، کمترين تعداددر سطح جهاني است ، حتي با توجه به رشد متوسط 20% در سال گذشته. استراتژي فروش : شرکت همواره اقدام به يافتن مشتريان خود از طريق ترکيبي از روابط اجتماعي و الکترونيکي ميکند. استراتژي شرکت داراي رويکردي به نام " استراتژي فروش انفرادي " ميباشد که در آن به مشتريان اجازه داده ميشود که در توليد آن چيزي که دقيقا" مورد نظر آنهاست ، شرکت کنند. خلاصه اي از نحوه مديريت : شرکت از 17 نفر کارمند ، سه نفر مدير مياني و يک مدير عالي تشکيل شده است. فلسفه مديريت شرکت بر اساس مسئوليتپذيري و اعتماد دو طرفه ، شکل گرفته است. افرادي که در اين شرکت کار ميکنند ، به کار خود علاقه دارند ، زيرا محيط اين شرکت ، خلاقيت عميقنگري ، رقابت ، ارتباطات بهتر و موفقيت را گسترش ميدهد. سه شاخه اصلي مديريت شامل : فروش و بازاريابي واحد عملياتي مديريت تجاري خارجي ميباشد. دپارتمانهاي تحت نظر واحد فروش و بازاريابي به شرح زير هستند : فروش بازاريابي واحد محصولات و خدمات واحد تحقيقات و توسعه روابط عمومي دپارتمانهايي که تحت نظر واحد مديريت تجاري خارجي ميباشند به شرح زير هستند : حسابداري اجرائي مديريت منابع انساني منبع : سایت مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی امیرکبیر