وَسوَسه و وسواس
وسوسه در لغت به معناي شك، بدگماني و پچ پچ ميباشد. وَسواس، صدا و آوازي است كه از زيور آلات و يا ني شنيده ميشود و به شيطان و هر سخن وسوسه آميزي هم وسوسه گفته میشود.
وسواس با خود سخن گفتن و فكر كردن است، كسي كه وسوسه بر او غالب و مسلط شده باشد مُوسْوِس گفته ميشود.[1]
مرحوم كاشف الغطاء در تعريف وسواس مينويسد:
«وسواس كه در سوره ناس از آن به خداوند پناه برده ميشود، حالتي است كه مانع از اطمينان و ثبات آدمي ميشود و حالاتي هم چون ديوانگان بر او عارض ميشود. سرچشمۀ وسواس خيال و نگراني فكري است به طوري كه آدمي در عين سلامتي خود را مريض ميبيند و كارهاي صحيح را باطل و غلط پنداشته و هر چيز طاهر و پاكي را نجس و هر حلال را حرام ميپندارد، وسواس بيماري عجيبي است كه به ديوانگي منجر ميشود چنين شخصي اراده و نيّت بر عمل خاصي نخواهد داشت و تكرار در عبادات و معاملاتش دليل استوار نبودن اراده و نيت اوست[2]»
وسواس نوعي بيماري رواني مذهبي است كه از نظر خداوند نكوهيده اما در نظر خود شخص، پسنديده جلوه ميكند، وسواس گاهي در نيت، گاه در مخارج حروف و گاه در صحت وضو و غسل و گاه در عدد ركعات نماز و گاه در طهارت و نجاست و... ظهور ميكند.
در آموزههاي اسلام، وسواس نشانۀ نفوذ شيطان بر قلب انسان است و لذا تأكيد شده كه به آن بياعتنائي شود.
وسواس و حكم شرعي
مرحوم يزدي در عروة الوثقي مينويسد: وسواسي كه قطع و يقين در شستن برايش بدست نميآيد، بايد به مردم عادي بنگرد و همان اعمالي كه آنان در شستو و طهارت انجام ميدهند، انجام دهد.
ابن طاووس در اقبال روايت كرده كه براي دفع وسوسه، آدمي بايد پيش از هر كاري كه در آن دچار وسواس میشود با خواندن دعائي به درگاه خداوند پناه ببرد:
«اعوذ بالله القويّ و اعوذ بمحمدٍ الرضيّ من شر كلّ شيطان غَوّي»[3]
عبدالله بن سنان ميگويد در حضور امام صادق (ع) در مورد مردي كه مبتلا به وسواس در وضو و نماز بود گفتم وي مرد عاقلي است. آن حضرت فرمود:
او چه عقلي دارد و چگونه عاقل است؟! در حالي كه در وسوسههايش از شيطان فرمانبرداري مينمايد. گفتم: چگونه از شيطان پيروي ميكند؟ آن حضرت فرمود: از خودش بپرس انگيزه اين وسوسهها از كجا و از كيست، بيشك خواهد گفت از كار شيطان است.[4]
[1] . لسان العرب، ج 6، ص 254.
[2] . كشف الغطاء، مقصد 11، ص 64.
[3] . الغايه القصوي، ج 1، ص 225.
[4] . وسائل، ج 1، ص 46، ح 1.