آیا مدارک دانشگاهی کالای لوکس شده اند ؟
عطش سیری ناپذیر استفاده از لقب های دانشگاهی تمامی ندارد؛
شهریور سال 87 بود که رسانه ها از صدور بخشنامه ای خبر دادند که به موجب آن استفاده از عنوانهای دکتر و مهندس در گفت و گوهای روزانه ادارهها و نامههای دولتی ممنوع شده بود.
این بخشنامه درست یک روز پس از آن صادرشد که رئیس دولت دهم به وزیر علومش ماموریت داده بود، مدارک تحصیلی مدیرانش را در 13 سال گذشته موشکافی کند .
این بخشنامه نه تنها ذکر این عنوانها را در نامه های رسمی غیرمجاز اعلام میکرد که در بند دیگرش تأکید داشت؛ در گفت وگوهای روزانه ادارههای دولتی نیز دیگر کسی حق ندارد، از عنوانهای مذکور برای مخاطب قرار دادن دیگران استفاده کند.
اینکه سرنوشت این بخشنامه چه شد بماند، اما اینکه عده ای همچنان اصرار بر استفاده از عنوانها و القاب اینچنینی در نوشتهها و گفت و گوهای روزانه خود دارند، هم خود حکایتی است ؛انگار همان عده میخواهند دیگران همیشه و در همه حال آقا و یا خانم دکتر و مهندس خطابشان کنند؛ حتی وقتی قرار است، سفارش پیتزا و غذای آماده را به سفارش گیرنده آن سوی خط بدهند و یا حتی قرار است در گفت و گویی خانوادگی موضوع روز را به نقد و چالش بکشانند.
در گذشته چه بسیار بزرگان و مفاخر سیاسی و فرهنگی که با کمترین مدرک تحصیلی معلومات بسیار داشتند و نقش و کارکردشان در جامعه موثر و تعیین کننده بود و آنها که تحصیلات عالیه را به پایان میرساندند در جست و جوی دانش بیشتر همگام با مردم از به کار بردن عنوانها خودداری میکردند، در حالی که واقعاً دکتر یا مهندس بودند.
مدرک گرایی و تب دکتر و مهندس شدن حکایت امروز نیست ؛ میگویند استفاده از عناوین پر طمطراق و القاب سابقه ای طولانی دارد ؛ چنانکه لقبگذاری در دوران قاجار با دست و دلبازیهای شاهان قاجاری بیشتر معمول شد و تا آنجا پیش رفت که برای بچههای تازه متولد شده هم لقب میگذاشتند. افراط در این زمینه آنقدر زیاد بود که یکی از سفرنامه نویسان در کتابش درباره ایران نوشته است: «در ایران حرص و ولع برای به کار بردن تعارفات و القاب در خطاب، حد و حصری ندارد. به یکدیگر شریف، سرکار و جناب میگویند. حتی دو مستخدم که در خانه اعیان به کار مشغولند، وقتی به هم میرسند، از به کار بردن لفظ سرکار در حق یکدیگر دریغ نمیورزند. هنگام خطاب، کمتر ممکن است به اسم تنها اکتفا کنند، بلکه کلمه میرزا را جلوی اسم میگذارند یا عنوان خان یا بگ را به دنبال نام میآورند. در مورد زنان، خانم یا حداقل کلمهترکی باجی به کار برده میشود.»
روزگاری در نوستالژی دو سه دهه ما کیفهای سامسونت و ریشهای پروفسوری برای نشان دادن مدرک تحصیلی بالا جایگاهی خاص داشت. در دوره ای نیز مدارک تحصیلی بالا قاب شده به دیوار اتاق ها نصب و آویز میشد، البته بودند گروهی که از نامیده شدن به القاب طفره میرفتند.
ربیعی، پژوهشگر اجتماعی میگوید: گاهی استفاده از القاب و عناوین برگرفته از نگاه ویژه و برگرفته از احترامی است که عده ای به افرادی خاص میدهند.مثل معلمان و یا والدینی که گمان میکنند، دانش آموز و یا فرزند آنها در مقایسه با دیگر دانش آموزان از هوش نسبتاً بالاتری برخوردار است، بنابر این او را در جمع با عناوینی مثل دکتر و پروفسور خطاب میکنند یا شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که وقتی برای خرید به فروشگاهی مراجعه میکنید، فروشنده با دیدن ظاهر شما همان ابتدا میپرسد: چه میخواهید مهندس؟ واقعیت این است که در ذهن او بین ظاهر و سبک رفتار شما رابطه ای مستقیم بر قرار شده است.علاوه بر این گروه دیگری را نیز میتوان یافت که از نامیدن به این القاب احساس رضایت و لذت میکنند، مثلاًً آقا و یا خانم دکتر یا مهندسی که اگر او را با عنوان دکتر و مهندس خطاب نکنید پاسختان را نخواهند داد، این عده به آنچه هستند رضایت نمی دهند و در پی خود مطلوبتری از خویش اند!
مهسا ثبوتی، دانشجوی روانشناسی بالینی هم به نگاه افراط گونه جامعه به منزلت اجتماعی و تعاریف شکل یافته از این موضوع اشاره میکند و میگوید:وقتی شاخص توانایی افراد بر اساس مدارکی تعریف میشود که معلوم نیست چگونه و بر چه اساسی به دست آمده ، شان و منزلت افراد نیز بر اساس الگوهای غلط ذهنی تعریف میشود، یعنی اساساً از نگاه مردم کسی که مدرک مهندسی و یا دکتری دارد، الزاماً از دیگران بیشتر میداند و از شان و اعتبار فراتری نسبت به سایرین برخوردار است، حال آنکه ممکن است فردی با سواد پایینتر ازتوانایی بیشتری برای درک و حل مسایل اجتماعی برخوردار باشد.
وی میگوید: در برهه ای کسی که مدرک دیپلم داشت از شأن اجتماعی بالایی برخوردار بود، گرچه ممکن بود لقب مهندس و دکتر را هم یدک نکشد، اما امروز با بالا رفتن تب مدرک گرایی دیپلمه بودن یک کسر شأن و یا در نزد عده ای ناسزا تلقی میشود!
وی در پاسخ به اینکه برای برون رفت از چنین معضلی چه باید کرد، میگوید:ابتدا باید فرهنگ و نگاه جامعه به این موضوع را تغییر داد. در جامعه ای که مدرک دکترا همچون کالایی لوکس وسیله ای برای تفاخر یکی بر دیگری تلقی میشود، نمی توان از شایستگیهای واقعی افراد سخن گفت.
این فرهنگ از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود و آثار سوء خود را بر نظام اجتماعی وارد میسازد.دیگر اینکه دولت و متولیان آموزشی نیز باید سهم خود را در تغییر این الگوها به نحو مطلوب ادا کنند، این موضوع از راه ایجاد رشتههای علمی کاربردی و ایجاد دانشگاهها و دانشکدههای فنی و تخصصی امکان پذیر است.
قدس آنلاین - گروه فرهنگی-کیوان سرافرازی