پرتال دانشگاهی کشور پرتال دانشگاهی کشور
University Portal of Iran




کلمات مرتبط

    نتایج کارشناسی ارشد 1402 نتایج ارشد 1402 دفترچه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد امریه سربازی استخدام تامین اجتماعی استخدام شرکت نفت استخدام آموزش و پرورش استخدام بانک پذیرش بدون کنکور منابع کارشناسی ارشد منابع دکتری استخدام شهرداری آگهی استخدام پليس استخدام نیروی انتظامی لیست همایش های بین المللی لیست سمینار لیست کنفرانس سالن همایش مقاله ISI دانشگاه پيام نور استخدام بانک پاسارگاد سازمان سما استخدام بانک شهر استخدام بانک گردشگری آگهی استخدام بانک صادرات استخدام بانک پارسیان پودمانی علمی کاربردی 1402 استخدام دولتی استخدام استانداری استخدام آتش نشانی استخدام وزارت نيرو استخدام ديپلم استخدام برنامه نویس استخدام حسابدار نمونه سئوالات کارشناسی ارشد نمونه سئوالات دکتری ارزشیابی مدرک دانشگاه پیام نور فراگير دانشپذير مدرک دیپلم مدرک کارشناسی انتخاب رشته کنکور سراسری 1402 عدح.هق daneshgah پردیس دانشگاهی شهریه دانشگاهها آگهی استخدام تهران azad karshenasi arshad kardani peyvasteh azmoon konkoor mba مجازی mba یکساله مدرک mba
 اخبار دانشگاهی کشور / ارتباطات          09 اسفند 1389 - 28 February 2011


آزادی عقیده، به‌عنوان یكی از انواع آزادی‌های فردی، به‌معنای آزادی انسان در انتخاب عقیده و عدم وجود اجبار و آزار بر پذیرش یا ترك عقیده‌ای است.[1]
آزادی عقیده به‌عنوان یكی از گونه‌های با اهمیّت آزادی كه بر نفی اجبار و تعقیب عقیدتی تأكید دارد، دامنه‌ی وسیعی از عقاید را دربرگرفته و آزادی هر فكر اجتماعی، فلسفی، سیاسی و مذهبی را مورد توجه قرار می‌دهد.
اگر این فكر، در مورد اخلاق و یا مذهب باشد، آن‌را آزادی وجدان یا مذهب، راجع به سیاست را آزادی سیاسی و راجع به علم و هنر را آزادی علم و هنر می‌گویند. البته این نوع آزادی، براساس فرهنگ‌های مختلف، از مبانی متفاوتی برخوردار است و در فرهنگ غربی، پیش‌فرض‌های خاصی به‌تجویز این‌گونه از آزادی می‌پردازد؛ كه فرهنگ اسلامی آن‌را نمی‌پذیرد.[2]
آزادی عقیده در جوامع مختلف
آزادی عقیده در تاریخ جوامع مختلف بشری، با فراز و فرودهای فراوانی روبرو بوده است. این اصل مسلّم دنیای مدرن، كه امروزه جزء مواد اعلامیه‌ها و میثاق‌های جهانی به‌شمار می‌رود و در ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر(1948) و ماده 18 میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی(1966) و همچنین اعلامیّه حقوق بشر و شهروند فرانسه(1789) منعكس شده، در اروپای قرون وسطی، شدیداً مورد بی‌توجهی قرار می‌گرفت. كلیسای قرون وسطی، به‌نام دین، با عقاید فراوانی به‌مقابله برخاست و با تشكیل دادگاه‌های تفتیش عقاید(انگیزاسیون)، بسیاری از صاحبان عقاید و افكار جدید را كه آراء علمی‌شان در كتب مذهبی سابقه نداشت، مورد محاكمه قرار داده و افراد زیادی را نیز به‌اتهام كفر و الحاد محكوم نمودند.
"ویل دورانت" در بیان پاره‌ای از جنایات تفتیش عقاید و ارباب كلیسا در اسپانیا، به‌نقل از "لورنت" دبیر كل اداره تفتیش عقاید، در "تاریخ تمدن" می‌نویسد: «تعداد قربانیان، از 1480 تا 1488؛ یعنی در مدت 8 سال، بالغ بر 8600 تن سوخته و 291450 تن محكوم به مجازات‌های سنگین دیگر بوده است.»
از جمله‌ی قربانیان آن دوران می‌توان به گالیله، كریستف كلمب، مولر و پاسكال اشاره كرد.
حكومت‌های مسیحی قبل از رنسانس در اروپا، حقوق و آزادی‌های مشروع بسیاری از یهودیان ساكن اروپا را به‌جرم نپذیرفتن آیین نصرانیّت، از آنان سلب كرده و به‌نوعی، سعی در تحمیل عقاید خود داشتند. ارباب كلیسا در آن دوران سیاه، با به‌راه انداختن جنگ‌های مذهبی علیه پیروان سایر ادیان، خط بطلانی بر آزادی عقیده كشیده و تعصّبات مذهبی خود را دنبال نمودند؛ كه می‌توان جنگ‌های فجیع صلیبی علیه مسلمانان را از این قبیل نابردباری‌های مذهبی دانست.
"كلارك" از نویسندگان اروپایی درباره فجایع ننگین سپاه صلیب چنین می‌گوید: «به‌طور قطع و مسلّم، جهانِ اخلاق، خیر و بركتی از جنگجویان صلیبی ندید؛ زیرا قوای مهاجم هیچ ملّتی، در هیچ عصر و زمانی، در هرزگی، شرارت، بی‌شرمی، شهوت‌رانی و فسق و فجور، بیشتر از این دسته؛ كه به‌نام جنگ مقدّس رفته بودند، نبوده است.»[3]
جنایات ننگین مسیحیان اندلس علیه مسلمانان اندلس، بعد از شكست دادن مسلمین توسط "فردیناند"، را نیز می‌توان از مصادیق مبارزه بر علیه آزادی عقیده در میان نصاری برشمرد. مسیحیان، بعد از تصاحب اسپانیا، مساجد مسلمین را تبدیل به كلیسا نموده و آزادی اقامه شعائر دینی را از آن‌ها سلب كرده و به‌تخریب قبرستان‌ها و حمام‌های مسلمین پرداختند و با عنف و اجبار، مسلمین را مجبور به‌دست كشیدن از آیین اسلام نموده و متمرّدین از تغییر عقیده را به مرگ محكوم كرده و به چوبه‌های سوزاندن،‌ سپردند.
البته، تاریخ یهودیان نیز پر از جرایم و جنایاتی است؛ كه بر ضدّ آزادی عقیده صورت گرفته است. یهود، براساس آیین تحریف‌شده خود، كه به برتری نژاد یهود بر سایر نژادها تأكید داشته و غیر یهود را خدمت‌گزار یهود می‌داند، سعی در مبارزه با معتقدین سایر ادیان و آیین‌ها دارد. یهود كه برمبنای تعالیم "تلمود" كه در شرح عهد عتیق نوشته شده و مهم‌ترین كتاب آداب و تعالیم یهود به‌شمار می‌رود، خود را ملّت برگزیده‌ی خدا در زمین می‌داند، درصدد نابود كردن سایر عقاید غیر یهودی برآمده است. پروتكل 14 از مجموعه 24 پروتکل موسوم به پروتکل‌های دانشوران صهیون؛ که مشتمل بر چکیده‌ی تفکرات اهریمنی یهود، برای سلطه بر جهان می‌باشد، بر از بین بردن سایر اقوام، مذاهب و ادیان تأکید دارد.[4]
سرانجام بعد از تمامی این فجایع ضد بشری، كه از تعصّبات نادرست مذهبی ناشی می‌شد، زمینه برای پیدایش فكر هم‌زیستی مذهبی و آزادی عقیده در اروپا و غرب پدید آمد و متفكرینی همچون "جان لاك" و "ژان ژاك روسو" و "ولتر" از آن جانبداری كردند و عاقبت، انقلاب كبیر فرانسه در سال 1789 آزادی عقیده را رسماً اعلام كرد. امّا از آن‌جا كه این آزادی، ‌قدرت كلیسا را به‌شدت تهدید می‌كرد، در سال 1832 پاپ گریگوار شانزدهم، طی بیانیه‌ای، شدیداً به آزادی نشر عقاید مذهبی اعتراض كرد؛ كه این اعتراض مؤثر واقع نشد و اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی عقیده مذهبی را به‌صورت نامحدود و مطلق پذیرفت. كلیسا نیز سرانجام تسلیم این آزادی شد و در سال 1963، ژان پل بیست و سوم، رسماً آن‌را پذیرفت و انجمن روحانیّون واتیكان نیز آن‌را به‌رسمیت شناخت.
دین اسلام نیز قرن‌ها پیش از پذیرش آزادی عقیده توسط مسیحیان، این نوع آزادی را به‌رسمیت شناخته و مورد توجه قرار داده بود و بر ضد اعتقادات مخالف آزادی عقیده؛ كه حتی امروزه نیز در میان برخی از گروه‌های متعصّب نظیر یهودیان صهیونیست وجود دارد، قد علم كرده است. "سیرتوماس و. ارنولد" مستشرق معروف آلمانی در كتاب "الدعوة الی الاسلام" می‌نویسد: «در صدر اسلام كه مسلمان‌ها یكی پس از دیگری، كشورها را فتح می‌كردند، هیچ نمونه‌ای از اجبار مردم به اسلام، و آزار و شكنجه دادن آنان، به‌چشم نمی‌خورد»[5]
سیره اسلامی در مورد آزادی عقیده، آن‌قدر روشن و آشكار است كه برخی همچون "گوستاو لوبون"، مسیحیان را در مورد این اعتقاد، وامدار مسلمانان می‌دانند.[6]
مبانی آزادی عقیده در غرب[7]
در تفكر غرب، آزادی عقیده را معمولاً بر مبنای چند اصول، مدلّل كرده و قابل توجیه و دفاع می‌دانند. اهمّ این اصول را می‌توان این‌گونه برشمرد:
1. شخصی بودن عقیده؛ براساس یك تقسیم‌بندی، انسان دارای دو حوزه است: حوزه مسائل شخصی و حوزه مسائل عمومی. حوزه مسائل عمومی به روابط خارجی انسان مربوط است؛ كه شعاع رفتار انسان، مستقیماً بر مصلحت جامعه اثر می‌گذارد و او قانوناً در برابر كسانی كه مصالحشان در كار است، مسؤول است؛ ولی حوزه مسائل شخصی مربوط به آن بخش از زندگانی و رفتار فرد است، كه تنها در وضع خود او اثر دارد و اگر احیاناً در وضع دیگران هم مؤثر باشد، فقط با رضایت آزاد و میل باطنی خود آنان اثر می‌كند.
غربی‌ها حوزه عقاید آدمی را از مقوله‌ی مسائل شخصی بشری قلمداد كرده و مذهب و دین را به‌عنوان یك نیاز شخصی و وجدانی دانسته و معتقدند، انسان به چیزی به‌عنوان مذهب، برای سرگرمی نیازمند است؛ اما حالا چه باشد، سلیقه‌ها متفاوت است و نباید كسی را اجبار كرد، كه به مذهب خاصی معتقد باشد.
"جان استوارت میل" در این‌باره معتقد است: «منطقه مناسب آزادی بشری در درجه اول شامل قلمرو هشیار ضمیر اوست و در این منطقه است كه وجدان انسانی، به جامع‌ترین معنای آن باید آزاد باشد. آزادی افكار و امیال و آزادی مطلق عقاید و احساسات (نسبت به‌كلیه موضوعات نظری، عملی، علمی، اخلاقی یا الهی) ضروری است.»[8]
البته می‌توان این نظر و اعتقاد را نوعی دید غیر واقع‌گرایانه و براساس یك‌جانبه‌نگری به‌وجود انسانی و منحصر دانستن انسان در بعد مادی و غریزی قلمداد كرد.
شهید مطهری درباره این نظریه می‌گوید: «در نظر آن‌ها(غربی‌ها) دین امری مربوط به وجدان شخصی است و همان‌طور كه بشر احتیاج به سرگرمی هنری، تفریحی و ... دارد، به سرگرمی مذهب هم نیاز دارد و در این‌جا هم حق و باطل واقعاً وجود ندارد؛ ... در حالی‌كه ما این‌را یك راه واقعی برای سعادت بشر می‌شناسیم و دینی را كه عقیده در آن مطلقاً آزاد باشد، اصلاً دین نمی‌دانیم.»[9]
2. نسبیت عقاید؛ در معرفت‌شناسی غرب، حقیقت در معرض شك قرار گرفته و اساساً وصول به آن امكان‌ناپذیر تلقی می‌شود. غرب معتقد است به هیچ‌یك از عقاید نباید اطمینان مطلق داشت و هیچ فكری را نباید مصون از اشتباه پنداشت؛ پس هیچ عقیده‌ای اجازه برخورد با عقاید دیگر و تلاش برای حذف آن‌ها را ندارد.
"آیزایا برلین" در تفسیر نظریات "میل" به‌عنوان یكی از پیشگامان تفكر لیبرالیسم می‌نویسد: «میل هیچ حقیقتی قطعی تلقی نمی‌كند؛ بلكه معتقد است كه حقایق، به‌ویژه در زمینه‌ای كه امروزه ایدئولوژی نامیده می‌شود ...، همواره از طریق تجربه در معرض اصلاح و تكمیل قرار دارد.»[10]
براساس این دیدگاه، مبنای آزادی عقیده و بردباری مذهبی، خطاپذیری معرفت بشری است؛ كه امكان اسناد حقیقت مطلق را به ادیان مختلف، منتفی می‌سازد.
با این‌حال؛ در كنار نظریه افراطی نسبیّت حقیقت؛ كه اصولاً هیچ‌یك از ادیان و عقاید موجود را صاحب ترجیح نمی‌داند و دینی كه زاینده‌ی تمدنی عظیم بوده است را با عقاید خرافی یكسان می‌پندارد، نظریه تعدیل‌شده نسبیّت كه ساختارگرایی نام دارد، نیز وجود دارد؛ كه بین ادیان بزرگ و سایر ادیان و فرق می‌گذارد.
3. برتری انسان از عقیده؛ طرفداران آزادی عقیده در غرب، دایره انسانیّت را بسیار فراخ‌تر از عقاید خاص دانسته و معتقدند هیچ‌كس به‌علت داشتن عقیده خاصّی از انسانیّت ساقط نمی‌شود. آن‌ها معتقدند عقیده در جوهره انسان دخالتی ندارد. از این‌رو باید آدمیان را برای قبول هر عقیده‌ای آزاد گذاشت.
4. جدایی حقوق از عقاید؛ در تفكر غربی، از آن‌جا كه حقوق بشر مبتنی بر عقاید نیست، نباید انسان‌ها را در اثر برخی از عقاید، از حقوقی محروم و یا از امتیازاتی برخوردار كرد.
البته ریشه‌ی گرایش غربی‌ها به پلورالیسم دینی را می‌توان در نارسایی مفاهیم الهی كلیسایی و همچنین در تفتیش عقاید قرون وسطی جستجو كرد.[11]
مبانی آزادی عقیده از نظر اسلام
در اسلام آزادی عقیده بر دو اصل اساسی استوار است:
1. اكراه‌ناپذیری دین؛ از آن‌جا كه عقیده و ایمان در منطقه خارج از دسترس تحمیل و اجبار قرار دارد؛ دین اسلام این واقعیّت را ارج نهاده و علی‌رغم اینكه اعتقاد به یك راه حق دارد، كسی را مجبور به پذیرفتن مكتب حق نمی‌كند. البته این به‌معنای بی‌تفاوتی اسلام نسبت به هر عقیده‌ای و حق دانستن همه عقاید نیست. اسلام در كنار نفی اجبار، سعی می‌كند با مقدّمات علمی و منطقی و از طریق وجدان فرد و یا احیاناً از طریق اعجاز، كه خود مبتنی بر یك سلسله مقدمات عقلی است، مردم را به پذیرش عقیده خویش دعوت نماید.
2. آزادی عقل؛ عقیده و ایمان از نظر اسلام باید برخاسته از تحقیق باشد و چون تحقیق، بدون آزاد بودن فكر تحقّق نمی‌یابد، از این‌رو برای استوارسازی بنیادهای عقیدتی، نباید محدودیّتی در فضای اندیشه و تعقّل وجود داشته باشد.
شهید مطهری در بیان اصول آزادی عقیده در اسلام این اصول را این‌گونه بیان می‌دارد:
1. فضایل روحانی و نفسانی، در فضیلت بودن خود، نیازمند اراده و اختیار است.
2. محبت و عقیده از قلمرو اجبار خارج است.
3. اسلام طرفدار تفكر آزاد است و در اصول دین، تعبّد و تقلید جائز نیست.[12]
آزادی‌های مرتبط با آزادی عقیده
برخی از گونه‌های آزادی را می‌توان از آزادی‌های مرتبط با آزادی عقیده برشمرد. این آزادی‌ها عبارتند از: 1. آزادی بیان، 2. آزادی عمل به عقیده، 3. آزادی در تغییر عقیده، 4. آزادی فكر و اندیشه.
آزادی بیان كه در واقع می‌توان آن‌را نمایانگر وجود آزادی عقیده در یك جامعه دانست و از دریچه‌ی آن می‌توان به‌وجود آزادی عقیده در جامعه‌ای پی برد، هیچ‌گاه به‌طور مطلق و بدون قید و شرط، مورد نظر مكاتب جهان نبوده است و دین اسلام نیز آن‌را با اعمال محدودیت‌هایی نپذیرفته است.
در مورد آزادی عمل به ‌عقیده(آزادی تظاهرات عقاید و افكار) نیز باید گفت هم ادیان آسمانی و هم مكاتب بشری، حتی مكتب لیبرالیسم غربی آن‌را با محدودیت‌هایی پذیرفته‌اند. "استوارت میل" در این‌باره می‌گوید: «كسی نگفته است كه اعمال باید به اندازه عقاید آزاد باشد؛ به‌عكس، وقتی اوضاع و شرایطی كه عقاید در آن ابراز می‌گردد، چنان باشد، كه اظهار عقیده را به‌صورت نوعی تحریك برای انجام كاری مخلّ مصالح مشروع دیگران، درآورد، آن وقت حتی اظهار عقاید هم مصونیّت خود را از دست می‌دهد.»
آزادی تغییر عقیده نیز هرچند در تفكر لیبرالیسم، امری پذیرفته‌شده تلقّی می‌شودّ اما در اسلام، بر اساس معیارهایی با محدود‌یت‌های خاصی روبروست.
در مورد ارتباط آزادی فكر و اندیشه، با آزادی عقیده نیز باید گفت: آزادی فكر كه مجوّز تفكر انسان درباره‌ی هر موضوعی به انسان است و بر عدم وجود كنترل بر افكار دیگران و ایجاد اختناق فكری و مانع‌تراشی بر سر راه رشد فكری انسان‌ها تأكید می‌ورزد. گاهی نسبت به عقیده، كه آزادی عقیده بر آزادی آن اصرار می‌ورزد، جنبه‌ی ایجادكنندگی دارد؛ چراكه یكی از منشأ‌های عقیده بشری، فكر و اندیشه است. بنابراین آزادی فكر می‌تواند، به‌نوعی مقدمه‌ی آزادی عقیده به‌شمار رود؛ چراكه در صورتی‌كه تفكّر انسان، گرفتار اختناق و بردگی گردد، نوعی اجبار روانی بر پذیرش برخی عقاید پدید می‌آید و آزادی عقیده گرفتار چالش خواهد شد.
برخی از عواملی كه می‌تواند در تضییع این حق طبیعی؛ یعنی آزادی فكر اثر داشته باشد و مانع رشد فكری مردم گردد، عبارتند از: كوشش برای بی‌اطلاع نگهداشتن مردم، سانسور عقاید و افكار، تقویت روح خرافه‌پرستی و تقلید و پیروی از غرایز و امیال.[13]
رسانه‌ها و آزادی عقیده
رسانه‌های جهان می‌توانند، با فراهم كردن زمینه‌های آزادی فكری بشریّت؛ كه می‌تواند به عقاید آزاد و به‌دور از اجبار روانی بر پذیرش عقیده‌ای منجر شود، زمینه را برای آزادی عقیده فراهم آورند، همچنان‌كه می‌توانند، با ایجاد اختناق فكری و ایجاد مانع در مسیر آزاداندیشی، جریان آزادی عقیده را مخدوش سازند، بسیاری از رسانه‌های امروز جهان كه تحت سلطه امپریالیسم قرار دارند، از طریق جهت‌دهی به فكر و اندیشه‌ی بشری و سایر موانع رشد فكری؛ مانند مشتعل كردن غرایز انسانی و سعی در سانسور اطلاعات و افكار، نوعی اجبار روانی بر پذیرش پاره‌ای از عقاید هماهنگ با منافع امپریالیسم جهانی، به‌وجود آورده‌اند.
"عبدالوهاب المسیری" عضو شورای تحلیل مركز مطالعات سیاسی و استراتژیك مصر، درباره‌ی یكی از ابزار رسانه‌ها در جهت سلطه‌ی بر بشریت می‌گوید: «از مهم‌ترین ابزارهای نظام امپریالیسم جهانی، رسانه‌ها هستند؛ كه موفق‌ترین ابزار در پوچ كردن انسان، سیطره بر او و مشتعل كردن آتش شهوت و حس مصرف‌گرایی در او می‌باشند. رسانه‌های باهوش و زیرك آمریكایی، هیچ‌گاه نزدیك دروغ نمی‌شوند؛ بلكه حقایق را تكه‌تكه می‌كنند.»[14]


[1]. اسحاقی، حسین؛ آزادی در اسلام و غرب، قم، مركز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ‌1384، چاپ اول، ص69.
[2]. سروش، محمد؛ آزادی عقل و ایمان، تهران، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، 1381، چاپ اول، ص50 و طباطبایی مؤتمنی، منوچهر؛ آزادی عمومی و حقوق بشر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1375، چاپ دوم، ص84و 85.
[3]. دیون، پورت جان؛ عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، غلامرضا سعیدی، تهران، انتشار، 1344، ص138.
[4]. نویهض، عجاج؛ پروتکل‌های دانشوارن صهیون برنامه صهیونیسم جهانی، حمیدرضا شیخی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1381، چاپ دوم، ص321.
[5]. قربانی، زین‌العابدین؛ اسلام و حقوق بشر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375، چاپ پنجم، ص415.
[6]. سروش، محمد؛ ص17 و مظفری، محمدحسین؛ نابردباری مذهبی، تهران، اندیشه معاصر، 1376، چاپ اول، ص32، و قربانی، زین‌العابدین؛ ص319 تا 418.
[7]. مظفری، محمدحسین؛ ص14 و15 و 16 و سروش، محمد؛ ص49 و 98 و 114.
[8]. استوارت میل، جان؛ رساله درباره آزادی، مترجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1363، ص49.
[9]. اردشیری لاجیمی، حسن؛ رهیافت، قم، مرکز پژهوشهای اسلامی صدا و سیما، 1381، ج2، ص218.
[10]. سروش، محمد؛ ص103.
[11]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: مطهری مرتضی، علل گرایش به مادی‌گری، تهران، صدرا، چاپ 26، 1385، ص67.
[12]. سروش، محمد؛ ص141و 197 و ص65 تا 74 و اردشیری لاجیمی، حسن؛ ص219 و دفتر همكاری حوزه و دانشگاه؛ درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، سمت، 1376، چاپ دوم،ص266.
[13]. جوان آراسته، حسین؛ حقوق اجتماعی و سیاسی در اسلام، قم، معارف، 1384، چاپ اول، ص126 تا 137 و استوارت میل، جان؛ ص147 و قربانی، زین‌العابدین؛ ص225.
[14]. المسیری، عبدالوهاب؛ مقاله رسانه و امپریالیسم، ماهنامه سیاحت غرب، ‌قم، مركز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، اسفند 1387، ش68، ص35.


منبع : پژوهه

خبرنامه - شبکه های اجتماعی