اخبار دانشگاهی کشور / ارتباطات 09 اسفند 1389 - 28 February 2011
همگان، عامّه یا جماعت ناهمجا (Noncontiguous Crowd) جمعی است، كمتجانس مركب از افرادی كه معمولاً در یكجا گرد نمیآیند؛ ولی بهسبب مصالح مشترك خود، با یكدیگر ارتباط پیدا میكنند و موجد عقیدهی عمومی (Public Opinion) و وفاق عمومی (Public Consensus) میشوند.[1]
مفهوم عامّه مردم در روم باستان در برابر نجبا (Patricians) و معرّف طبقات پائین جامعه بوده كه در برابر نجباء قیام میكردند و مخصوصاً در قرن 5 قبل از میلاد برای احقاق حقوق مدنی و سیاسی خود به مبارزه برخاستند. اما در قرن نوزدهم این مفهوم در آثار سوسیالیستها در جهت توصیف ویژگیهای رنجبران بهكار آمد كه در حال مبارزه علیه بورژوازی یا نجبای سابق بودند. در روزگار ما این واژه بهندرت بهكار میآید و در صورت كاربرد، معنایی مستهجن و یا با زمینهای مشحون از ایدئولوژی مییابد.[2]
این مفهوم برای اولین بار در آثار گوستاو لوبون (Gustave Le Bon: 1841-1931) فرانسوی و گابریل تارد (Jean Gabriel De Tarde: 1843-1904) بهكار رفته است و پیش از رواج مفهوم توده ( (Massدر كنار مفهوم انبوه خلق (Crowd) بهترین معرّف پدیدههای زندگی جمعی بهشمار میرفته است و البته هنوز هم اهمیت خود را از دست ندادهاند. "گابریل تارد" در سال 1898 در مقالات خود كه در مجله پاریس منتشر میكرد، به انتقاد از نظریات "گوستاو لوبون" پرداخت و در ضمن این مقالات، عصر امروز را برخلاف نظر "لوبون" عصر همگان یا همگانها دانست و نه عصر انبوه خلق. تارد كتابی نیز بهنام "همگان و انبوه خلق" سه سال بعد از درج این مقالات منتشر ساخت.[3]
عامّه در جوامع مدرن و سنّتی
عامّه یا همگان بنا بهگفتهی "آگبرن" و "نیمكوف" یكی از انواع جماعت (Crowd) بهشمار رفته؛ كه با سایر انواع جماعت تفاوت بسیاری دارد. از اینرو میتوان آنرا جمعی مستقل از جماعت دانست.[4] این اصطلاح آنگونه كه توسط دانشمندان علوم اجتماعی بهكار برده میشود، به ساخت اجتماعی بینظمی اشاره دارد؛ كه اعضای آن از اشتراك منافعی برخوردارند، كه از طریق ارتباط و برخورد غیر شخصی بهوجود آمده است.[5]
این نوع از گروه اجتماعی كه در جامعههای ابتدایی وجود نداشته و در جوامع متمدّن كه منافع و مصالح متنوّع، مردم را به بخشهای مختلف تقسیم كردهاند، یافت میشود، بیش از هر چیز مانند یك اجتماع معنوی جلوه میكند؛ كه تأثیر متقابل اندیشههای هركدام از اعضاء، در آن، یكنوع كنش دورادور بهوجود میآورد. بهعبارت دیگر، افراد عضو همگان، برخلاف انبوه خلق، از لحاظ فیزیكی از یكدیگر جدا هستند و همبستگی جمعی آنان فقط جنبهی معنوی و فكری دارد. بههمین سبب، همگان را جمع نامجاور خواندهاند.[6]
این پدیده، از افرادی تشكیل یافته كه در مقابل مسألهای كه باید حل شود قرار گرفتهاند، در مورد راهحلهای مسأله مزبور توافق ندارند و با همدیگر برای راهحل بحث و گفتگو میكنند.[7] بنا بهعقیده "گابریل تارد" عامّه، یكی از آثار مطبوعات است. وی در این زمینه اینگونه مینویسد: «همگان شانه به شانه هم قرار نمیگیرند، یكدیگر را نمیبینند و صدای هم را نیز نمیشنوند. در یك سرزمین وسیع، هركدام از آنها در خانه خود نشستهاند و روزنامه واحدی را مطالعه میكنند. بنابراین رشته ارتباط آنها، آگاهی هر فرد به دارا بودن اراده یا اندیشه مشترك در لحظه واحد با تعداد زیادی از افراد دیگر است.»[8]
علّت یافت نشدن این پدیده، در جوامع سنّتی را باید در شرایط خاصّ جامعه سنّتی جستجو كرد. در جامعه سنّتی بهدلیل محدودیت تعداد اعضاء، كم تفاوتی نقش افراد، شخصی بودن روابط بین افراد، فشار اجتماعی گروه و نفوذ سنّتها تمام مسائل در چهارچوب تجربههای شخصی محدود میمانند و همه تبادل نظرها بین فرد با فرد صورت میگیرند. اما در جوامع صنعتی كه با تراكم عظیم جمعیت انسانی، تمایز شدید نقشهای اجتماعی، غیر شخصی بودن و سازمانی بودن روابط افراد روبرو هستیم و از سویی با گسترش اصول دموكراسی در آنها، مجموعه انسانها مورد اهتمام ویژهای قرار گرفته است، با تكیه و آگاهی افراد نسبت به مسئولیت مشترك آنها به هر فردی حق داده میشود و حتی موظف میگردد كه درباره تمام مسائل جامعه اظهار نظر كند. بنابراین در چنین جوامعی دیگر امكان حل مسائل با استفاده از تجربههای شخصی وجود ندارد و بههمین سبب قواعد و ارزشهای سنّتی از میان رفته و فرد، خود را در موقعیّتی احساس میكند كه ناچار است بدون تبادل نظر مستقیم با دیگران، بدون حمایت گروه آشنایان و بدون مشاور و راهنما، راه خود را انتخاب نماید.[9] نمونههایی از عامّه مردم را میتوان در جماعتی كه برای شنیدن یك سخنرانی در مكانی جمع شدهاند یا تماشاگران یك مسابقه ورزشی مشاهده كرد. البته گاه، حتی شنوندگان برنامهای خاص از رادیو یا تلویزیون را نیز میتوان در این رده قرار داد.[10]
ویژگیهای همگان یا عامّه
1. عامّه مردم متشكلتر از انبوه خلق است.
2. زمینه عاطفی مشتركی بین افراد وجود دارد. هنگامیكه اعضای یك عامّه یكدیگر را ملاقات كرده یا به هر طریق باهم ارتباط میگیرند، احساس همدلی داشته و به زبان یكدیگر سخن میگویند.
3. عامّه مردم دارای وسعت بیشتری نسبت به انبوه خلق است.
4. این پدیده در ارتباط با هدف و قصد افراد شركتكننده شكل میگیرد.
5. در این پدیده، فرصت تلقینپذیری كمتری نسبت به انبوه خلق وجود دارد.[11]
6. عامّه مردم، همانند پاسخی طبیعی به مقتضای موقعیتهایی پیدا میشود. همگان یا عامّه یك گروه پیشساخته شده نیست؛ بلكه وجود آن، ناشی از بروز مسألهای است كه در قالب قواعد موجود جامعه قابل حلّ نیست و برای حل آن باید از یك تصمیم جمعی و ناشی از مباحثههای مختلف، كمك گرفت. اساساً همگان را از جهت آنكه با قصد قبلی ایجاد نمیشود و پیدایی آن پاسخ طبیعی یك اوضاع و احوال خاص است، میتوان یك گروهبندی جمعی خود به خود شناخت.
7. این جمعیت، گروهی معیّن و ثابت نیست و رفتارش كاملاً تابع قواعد، نوامیس و مقررات فرهنگی نیست؛ زیرا تشكیل گروه مزبور فقط متوجه یك مسأله مخصوص و با آن در ارتباط است. به همان اندازه كه مسأله وجود داشته باشد به همان اندازه عامّهی مردم وجود خواهند داشت. این امر كه مسألهای در برابر عامّهی مردم قرار دارد خود درست بیانكنندهی این مطلب است كه قواعد و مقرّرات فرهنگی برای مواجهه با وضع یا مسأله منظور كافی نیست و مردم مجبورند با بحث و تبادل نظر به تصمیم راه حلّی در آنباره برسند.[12]
8. در عامّه مردم اعمال و رفتار بر نظم و تفكر عقلایی استوار است.[13]
9. همگان مرحله بالاتری از رشد اجتماعی را نسبت به انبوه خلق ایجاب میكند. زیرا تلقین فكری دورادور در افراد موقعی امكانپذیر است كه قبلاً مدت درازی تلقین از نزدیك صورت گرفته باشد.[14]
10. در عامّه مردم، اعضاء در برخورد شخصی با یكدیگر قرار ندارند؛ گرچه ممكن است برای تأمین نفع خویش در مجمعی گرد آیند.
11. افراد عامّه مردم، بیشتر بهصورت یك ساختار اجتماعی هرچند مسلماً یك ساختار اجتماعی بینظم، هستند تا بهصورت مقولهای منطقی یا اصطلاحی در یك طبقهبندی.[15]
12. بحث و جدل و كشمكشهای فكری برای وجود عامّه مردم امری اساسی است و عامّه مردم روح انتقادی و بحث و تبادل نظر و استدلال و حتی كشمكش را در میان اعضای خود ایجاد كرده و بسط میدهد.[16]
13. این گروه، برخلاف انواع دیگر جماعت، از دوام بیشتری برخوردار است؛ چراكه افراد آن، بر اثر بحث و تبادل نظر، به یك عقیده و وفاق عمومی میرسند.
14. در بین افراد عامّه همانندی و همرنگی بهعلت نامجاور بودن، ضعیف است.[17]
عامّه ارجگذار و عامّه اقدامكننده
عامّه ارجگذار آنست كه اعضای آن در نوع خاصّی از رفتار اجتماعی، مانند موسیقی، ادبیات یا ورزش، نفع مشتركی دارند. هر هنرمند یا ستاره ورزش از عامّه -دوستداران یا مشوقان- خاص خود بهرهمند است.
اما عامّه اقدامكننده عبارت از گروههای فشار یا طبقاتی از مردم كه مایلند كارهای خاصّی انجام پذیرد. اكثر شهروندان، اعضای چند تا از اینگونه عامّهها هستند؛ كه ممكن است دامنه فعالیّت آنها از پیشبرد منافع انجمنهای علمی تا تأمین پناهگاه برای سگهای آواره گسترده باشد.[18]
تفاوت عامّه با انبوه خلق
1- افراد عامّه مردم با بحث و جدل و كشمكش به توافق میرسند؛ در حالیكه انبوه خلق، خودبهخود به یك توافق و یا تصمیم یا وحدت نظر میرسند؛ كه هیچ چیز جلوی آن تصمیم و عمل را نمیتواند بگیرد. در انبوه خلق تبادل نظر و بحث در كار نبوده و یك تلقین عجیب و مسری، نقش اصلی را ایفاء میكند.[19]
2- افراد عضو همگان برخلاف انبوه خلق از لحاظ فیزیكی از یكدیگر جدا هستند.
3- تفاوت اساسی انبوه خلق و همگان در شكل و آثار كنش متقابل است. جامعه نیز مانند فرد، تحت تأثیر تحریكها و گرایشهای كوچك متعددی است كه در یكدیگر نفوذ میگذارند و یك گرایش كلیتر كه فراگیرنده تمام افراد گروه است، ایجاد میكنند. این گرایش در انبوه خلق جنبهی منطقی دارد؛ در حالیكه در مورد همگان، در میان محرّكهای مختلف، عامل اندیشه و تأمل به خودنمایی میپردازد. بدین ترتیب در همگان، رابطه بین افراد براساس مباحثه و استدلال استوار میگردد و بر این مبنا، تمایلات مختلف با یكدیگر برخورد كرده، در هم نفوذ میكنند، دگرگون میشوند و سرانجام قالب نهایی خود را انتخاب مینمایند.[20]
[1]. آگبرن ویلیام و نیمكوف، مایر؛ زمینه جامعهشناسی، امیرحسین آریانپور، تهران، شركت سهامی كتابهای جیبی، 2536، چاپ دهم، ص34.
[2]. بیرو، آلن؛ فرهنگ علوم اجتماعی باقر ساروخانی، تهران، كیهان، 1375، چاپ سوم، جلد دوم، ص268.
[3]. معتمدنژاد، كاظم؛ وسایل ارتباط جمعی، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1385، چاپ پنجم، جلد اول، ص166 و 167.
[4]. آگبرن و نیمكوف؛ پیشین، ص33 و 34.
[5]. گولد، جولیوس و كولب، ویلیام؛ فرهنگ علوم اجتماعی، مصطفی ازكیا و دیگران، تهران، مازیار، 1376، چاپ اول، ص601.
[6]. قرائی مقدم، امانا...؛ مبانی جامعهشناسی، تهران، ابجد، 1382، چاپ دوم، ص195 و معتمدنژاد، كاظم؛ ص167.
[7]. ترابی، علیاكبر؛ مبانی جامعهشناسی، تهران، اقبال، 1353، چاپ سوم، ص139.
[8]. معتمدنژاد، كاظم؛ پیشین، ص167.
[9]. همان، ص169 و 170.
[10]. وثوقی، منصور و دیگران؛ مبانی جامعهشناسی، تهران، بهینه، 1385، چاپ پانزدهم، ص158.
[11]. همان، ص159.
[12]. ترابی، علیاكبر؛ پیشین، ص139 و معتمدنژاد، كاظم؛ پیشین، ص168.
[13]. وثوقی، منصور و دیگران؛ پیشین، ص158،
[14]. معتمدنژاد، كاظم؛ پیشین، ص168.
[15]. گولد، جولیوس؛ پیشین، ص601.
[16]. ترابی، علیاكبر؛ پیشین، ص140 و 139.
[17]. قرائی مقدم، امان ا...؛ پیشین، ص195.
[18]. گولد، جولیوس؛ پیشین، ص601.
[19]. ترابی، علی اكبر؛ پیشین، ص140.
[20]. معتمدنژاد، كاظم؛ پیشین، ص136 و 135.
منبع : پژوهه