ارتباط سیاسی، ارتباطاتی است، كه اثراتی بالفعل یا بالقوه بر عملكرد یك نظام سیاسی یا هر وجود مستقل سیاسی دیگر، داشته باشد.[1] از لحاظ تاریخی، كهنترین پژوهشها در زمینهی ارتباطات سیاسی متعلق به اندیشمندان یونان باستان است؛ كه "گورجیاس" اثر معروف افلاطون در رأس آنها قرار دارد. این كتاب، كه افلاطون نام یك سوفیست را بر آن نهاده است و دربارهی فن سخنوری برای دستیابی به قدرت، نوشته شده است، این موضوع را با قلمی نقّاد، مورد بررسی قرار میدهد. اثر دیگر این عرصه را میتوان كتاب "شاهزداده"، متعلق به نیكولو ماكیاولی، سیاستمدار و متفكّر ایتالیایی دانست؛ كه وی در این كتاب، به تشریح قدرتهای سیاسی و چگونگی حفظ آن پرداخته و شرارت حاكمان را لازمهی بقای حكومت قلمداد كرده است. اما از قرن شانزدهم تا هیجدهم، در اثر تحوّلات عظیم اجتماعی، نظیر فعالیّت مطبوعات، چارچوب زندگی و روشنفكری درهم ریخت. در این دوران، اندیشمندانی مانند توماس هابز، جان لاك و ژان ژاك روسو، نظریات جدیدی را در مورد آزادیهای سیاسی عرضه كردند. تحوّلات اقتصادی و جنبشهای سیاسی نیمه دوم قرن هیجدهم و نیمه اول قرن نوزدهم، شئون مختلف زندگی سیاسی اجتماعی را درهم نوردید و در آنها تزلزل و اضطراب پدید آورد و سبب نظریهپردازیهای سیاسی مهمی شد. در چنین شرایطی است كه نوشتههای افرادی مثل كارل ماركس و جان استوارت میل و ... شكل میگیرد. در همین دوران اثر معروف دیگری از استوارت میل تحت عنوان "نظام منطق"، كه كتابی است در زمینه ارتباطات سیاسی، منتشر میشود. كتاب دیگری كه در زمینهی ارتباطات سیاسی نوشته شده "چه باید كرد" لنین است؛ كه در آن توسعه وسایل ارتباط جمعی را عاملی میداند، كه بهوسیله آن میتوان به نظام اجتماعی بهعنوان پدیدهی عصر جدید تسلط پیدا كرد. با آغاز قرن بیستم، پژوهشگران زیادی در كشورهای مختلفی مثل آمریكا، انگلستان، شوروی و آلمان، از طریق روش تحلیل محتوا، سخنرانیهای عمومی و سیاسی و بهطور كلی تمام پیامهای سیاسی را مورد بررسی قرار دادند. در سال 1930، هارولد لاسول، از روش تحلیل محتوا برای مقایسهی تبلیغات سیاسی و نتایج آن، در زمان و مكانهای مختلف استفاده كرد. "لاسول" و "لیتز" در سال 1940 با كمك یكدیگر، تئوریهای تحلیل محتوا و روشهای آنرا تدوین كرده و در زمینهی تبلیغات سیاسی بهكار گرفتند. "پل لازار اسفلد" نیز در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1940 ایالات متحده آمریكا، در جریان یك بررسی، سعی كرد تا عوامل مؤثر در تصمیمگیری رأی دهندگان حوزه انتخاباتی "اری" در ایالت "اوهایو" را مشخص سازد. از آن تاریخ به بعد، بررسی در زمینه ارتباطات سیاسی متداول شد كه از آن جمله میتوان به آثار اولیهی "كارل دویچ" دربارهی "مدلهای ارتباطی در علوم اجتماعی" و "ملّیگرایی و ارتباطات جمعی" و "جامعه سیاسی در سطح بینالمللی" اشاره كرد. بدین ترتیب، از جنگ جهانی دوم تاكنون، پژوهش در مورد ارتباطات سیاسی در سطح ملّی و بینالمللی توسط افرادی مثل "لوسین پای"، "دانیل لرنر"، "ریموند بوئر"، "گابریل آلموند" و ... بالا گرفت و تا آنجا پیش رفت، كه امروزه ارتباطات سیاسی بهعنوان یكی از دروس رشته ارتباطات و علوم سیاسی بهحساب میآید.[2] پیوندهای ارتباطات سیاسی ارتباطات سیاسی، فرایندی است كه براساس آن، در جوامع دموكراتیك، رهبران سیاسی توسط شهروندان، از طریق آزادی بیان در رسانههای جمعی تحت كنترل قرار میگیرند و رهبران سیاسی نیز از طریق مجاری ارتباطی، اطلاعات شهروندان را نسبت به امور دولت تأمین میكنند. در این نوع از ارتباط، كه یك فعالیت فراگیرنده بهشمار رفته و موجب به اجرا درآمدن تمامی نقشهای ایفاشده در نظام سیاسی میشود، پیوندها گوناگونی وجود دارد كه عبارتند از: 1. مبادله پیام میان نخبگان تصمیمگیرنده و بین آنها و بقیهی مردم؛ 2. مبادله پیام میان نخبگان تصمیمگیرنده و عامه مردم از طریق نطقهای تلویزیونی، مكاتبات با نمایندگان، سخنرانیهای انتخاباتی و آرای انتخابات عمومی؛ 3. اعتراضات عمومی نسبت به وضع قوانین، مالیاتها و ... و پاسخهای حكومت به این اعتراضها؛ 4. یادداشتهای سازمانهای دولتی به یكدیگر و شهادت كارگزاران دولتی در مجلس؛ 5. بخشی از مبادلات اطلاعاتی میان اعضای سازمانهای دولتی و غیر دولتی، خانواده و ... كه جنبههای سیاسی دارند؛ 6. مبادلهی اطلاعات میان اعضای سازمانهای سیاسی یا دولت. این فرایند بنیادی، كه اقدام سیاسی و تعریض سیاسی از طریق آن انجام میشود، بهعنوان طریق شكلگیری گروههای سیاسی كه تلاش در جهت اثرگذاری بر سیاستگذاری عمومی كشورها را دارند، نقش مهمی را در جوامع بهعهده دارد.[3] عناصر ارتباط سیاسی ارتباط سیاسی دارای عناصر تشكیلدهندهای میباشد، كه شناخت آنها به بررسی ارتباطات سیاسی یاری میرساند و آنها را میتوان اینگونه برشمرد: 1. پیامدهنده(فرستنده)؛ هر فرد یا گروهی كه بهمنظور اثرگذاری بر خط مشی، دولت اقدام كند، یك پیامدهنده سیاسی است. انواع اصلی چنین پیامدهندگانی در جوامع سیاسی جدید عبارتند از: احزاب سیاسی، گروههای فشار، شوراها و دفاتر روابط عمومی و مانند آنها؛ 2. پیام؛ پیامدهندگان، میكوشند به یاری پیام(كلمه، تصویر، کتابت و ...)، افكاری را كه در سر دارند، به ذهن دریافتكنندگان مورد نظرشان منتقل نمایند. 3. رسانه؛ این عنصر، بهعنوان مجرای انتقال پیام، پیام را به مخاطب میرساند. در عصر كنونی، تلویزیون، رادیو و روزنامه، بهترتیب بیشترین مخاطب و بیشترین اثر سیاسی را دارند. 4. مخاطب؛ مخاطب بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم پیام سیاسی را دریافت میكند و دانش، علاقه و آگاهی دریافتكننده پیام، از جمله عواملی هستند كه بر اثرپذیری مخاطب مؤثرند. 5. واكنش؛ هر ارتباط سیاسی به انگیزهی ایجاد نوعی واكنش در مخاطب صورت میگیرد. مراحل اثرپذیری مخاطب در برابر یك پیام سیاسی، كه ارتباط سیاسی منتقل میكند را میتوان اینگونه دانست: 1. اندیشیدن مخاطب به موضوع؛ 2. تغییر عقیده دادن مخاطب پیام؛ 3. تحكیم عقیده در مخاطب، بهوسیلهی تكرار پیام و استدلال آوردن فرستنده؛ 4. تحریك شدن مخاطب برای انجام اقدام عملی، بر پایهی عقیدهی جدید.[4] نهادهای مؤثر در ارتباطات سیاسی برای ارتباطات سیاسی از نهادهای مهم بسیاری استفاده میشود، كه برخی از آنها عبارتند از: 1. سازمانها: احزاب، اتحادیهها، دیوانسالاریهای عمومی و سایر سازمانهای فراگیر توده، كه قابلیت پیوند نخبگان، خرده نخبگان و بخشهای وسیعی از گروه شهروندان را دارند، همگی در مسیر ارتباط سیاسی مورد بهرهداری قرار میگیرند. 2. گروهها: اجتماعات با سازمانپذیری كمتر و غالباً فراگیرندگی اندكتر نیز در این مسیر استفاده میشوند. 3. مجراهای ویژه: از جمله نهادهای دیگر كه برای ارتباط سیاسی استفاده میشوند تظاهرات و رخدادهای ویژه است كه بهمنظور تبیین و گردآوری توجه، تحت شرایط خاصی بهكار میروند. 4. رسانههای گروهی: رسانههای گروهی همچون مطبوعات، رادیو، تلویزیون، ماهواره و ... در مسیر ارتباط سیاسی استفاده میشوند. از این رسانهها هم در قادر ساختن نخبگان به گفتگو با یكدیگر و هم در پیوستن نخبگان به زنجیرههای دیگر همچون شبكههای میانفردی، سازمانها و ... استفاده میشود.[5] ارتباطات سیاسی و رسانهها رسانههای جمعی در جریان ارتباطات سیاسی، در اختیار دولتها و سایر ارتباطگران سیاسی قرار میگیرند. رسانههای اطلاعاتی و خبری وقتی در خدمت دولتها قرار میگیرند، بهعنوان واسطه اصلی میان سیاستگذاران و توده مردم قرار میگیرند. رسانهها، تودهی مردم را بسیج میكنند، تا اندیشههای جدید و تكنیكهای مدرن را بپذیرند. وظیفه دشوار رسانههای گروهی این است، كه ساختار سیاسی با ثبات و پایداری را بنا كنند؛ كه در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایستهای پدید آید و در نتیجهی آن، گسترش توسعه ملی سرعت یابد. دو وظیفه متفاوت برای رسانههای گروهی در این عرصه عبارتند از: 1. متّحد كردن همه مردم كشور؛ 2. واداشتن آنان به مشاركت در طرحهای توسعهی ملی. رسانههای گروهی همچنانكه در حفظ همبستگی و وحدت ملی و ایجاد مشاركت سیاسی جامعه، نقش بهسزایی دارند و اهداف نظام سیاسی را تحصیل میكنند، میتوانند بهعنوان وسیلهای در دست مخالفان و منتقدان یك نظام سیاسی قرار گرفته و نظام سیاسی را مجبور به اعمال خواستههای مخالفین نموده و یا حتی سرنگون سازند. ارتباطگران سیاسی میكوشند، تا از طریق رسانهها، برخی وقایع را در مركز توجه افكار عمومی قرار داده و با این كار بر تصمیمگیریهای دولتی اثر گذاشته و اقتدار حكومتی را وادار به سیاستگذاری و عمل سیاسی نمایند. از جمله تلاشهای مخالفین در بهرهگیری از عنصر ارتباط سیاسی، میتوان به انتشار اطلاعات منتخب به رسانههای خبررسان و یا ترتیب تظاهرات عمومی برای جلب توجّه به هدف یا مسأله خاصی را برشمرد.[6] كاركردهای ارتباطات سیاسی برخی از كاركردهای مهم اینگونه ارتباط عبارتند از: 1. ایجاد نظم در جامعه؛ 2. فراهم آوردن اطلاعات در زمینهی قوانین زندگی سیاسی و ارائهی آنها به مردم؛ 3. اثرگذاری ارتباطات سیاسی، با استفاده از وسایل گوناگون ارتباطی و تكنیكهای گوناگون بر مخاطبان، در جهت همراه كردن آنان با برنامهها و افكار خود، جلب افكار عمومی مردم، تحكیم موقعیت و بسط قدرت خود؛ 4. ایجاد وفاق ملّی و گفتگو میان مردم، رشنفكران و حكومت؛ 5. جامعهپذیری سیاسی؛ 6. تعیین علّت رفتار مردم، در حمایت از نظام و حاكمیت و متقابلاً خواستها و نظریات مردم و چگونگی پاسخگویی حكومت به آنها؛ 7. فراهم آوردن اطلاعات در مورد قوانین زندگی سیاسی و ارائه آن به مردم؛ 8. شكلگیری گروههای سیاسی، كه سعی در متأثر كردن سیاستگذاریهای نظام را دارند؛ 9. ایجاد مشاركت سیاسی؛ 10. برقراری ارتباط سیاسی بینالمللی جهت نفوذ و نظارت بر رفتار مردم كشورهای دیگر.[7] ارتباطات سیاسی و سنجش افكار عمومی سنجش افكار عمومی یكی از تحوّلات فنشناختی است؛ كه ماهیّت ارتباطات سیاسی را تحت تأثیر قرار داده و در گونههای مختلف این ارتباط، مورد استفاده قرار میگیرد. سنجش افكار عمومی، معمولاً وسیلهای برای پیشبرد پژوهشهای اجتماعی و جهتبخشی به نگرشهای عمومی یا ترویج عقاید و نامزدهای سیاسی قلمداد شده است. صاحبنظران معتقدند، نظرسنجی عمومی، هرگاه در خدمت تبلیغات سیاسی قرار گیرد، ظرفیت و قابلیتهای دولتها، احزاب سیاسی و گروههای فشار ثروتمند را برای اثرگذاری بر افكار عمومی ارتقاء میدهد. مارتین گولد فارب، یكی از برجستهترین كارشناسان سنجش افكار در كانادا، معتقد است كه: «نظرسنجان، نقش عمدهای در كلیه سطوح سیاستگذاریهای دولت ایفا میكنند.» به اعتقاد وی، نظرسنجیها نه تنها بر اولویتها، زمانبندی و راهبردهای تبلیغاتی سیاستگذاران تأثیر میگذارند، به دلیل تشخیص روحیهی عمومی حاكم بر جامعه، مسیرهای جدیدی را برای سیاستهای دولتی تعیین میكنند. بر این اساس، سیاستگذاران بهطور فزایندهای به نظرسنجیهای عمومی متوسل میشوند؛ تا اهرم لازم را جهت اثرگذاری بر افكار تودهی مردم بهدست آورند و در عین حال از بیم واكنش منفی جامعه، در رفتار سیاسی خود موضعی تدافعی اتخاذ میكنند.[8] [1]. رید، بلیك و همكارش؛ طبقهبندی مفاهیم در ارتباطات، مسعود اوحدی، تهران، سروش، 1378، چاپ اول، ص61. [2]. دادگران، محمد؛ مبانی ارتباطات جمعی، تهران، فیروزه و مروارید، 1385، چاپ نهم، ص62 تا 64. [3]. علوی، پرویز؛ ارتباطات سیاسی، تهران، علوم نوین، 1386، چاپ دوم، ص3 و دادگران؛ ص61و 62 و رید، بلیك و همكارش؛ ص61. [4]. علوی، پرویز؛ ص3و 4. [5]. رید، بلیك و همكارش؛ ص63. [6]. علوی، پرویز؛ ص105 و رید، بلیك و همكارش؛ ص62، مجید، وحید؛ سیاستگذاری عمومی، تهران، میزان، 1383، چاپ اول،ص95. [7]. علوی، پرویز؛ ص95 و 96 و3 و رید، بلیك و همكارش؛ ص63. [8]. پالتز، دیوید ل؛ ارتباطات سیاسی در عمل، مهدی شفقتی، تهران، سروش، 1380، چاپ اول، ص371 و 379. منبع : پژوهه