این الگو كه بازشناخت اولیه و مهم شیوهای است كه پیامهای رسانهای از آن طریق، بوسیله روابط بین شخص میانجیگری میشوند، عبارتست از اینكه: پیامهای رسانهای گروهی، در مرحلۀ اول به رهبران افكار هر جامعه رسیده و بعد از تسویه توسط رهبران فكری، در مرحلۀ دوم به سائر افراد آن جامعه میرسد.[1] بر اساس این فرضیه؛ نمیتوان مخاطب را تودهای از افراد نا مرتبط تلقی كرد چرا كه آنان از لحاظ اجتماعی با یكدیگر مرتبط بودهاند و این روابط بر شیوه انتقال و شیوه ادراك و دریافت اطلاعات رسانهای تأثیرگذار خواهد بود.[2] وجود رهبری فكری و نقشی كه وی در شكلگیری افكار عمومی دارد، در سال 1940م توسط پژوهشگران آمریكایی "لازارسفلد، برلسون و گوده" كشف شد. پژوهشگران پژوهشهای اجتماعی-كاربردی دانشگاه كلمبیا، در طی بررسی اثرهای رسانههای جمعی، بر رفتار سیاسی كه در جریان مطالعه رأیگیری انتخابات ریاست جمهوری آمریكا انجام شد، به مفهوم «رهبر فكری» پی بردند. آنچه پژوهشگران یافتند این بود كه، تماسهای شخصی در اثرگذاری بر تصمیم رأیدهی هم فراوانتر و هم مؤثرتر از رسانههای جمعی بوده است.[3] فرایند پیداش الگوی دو مرحلهای ارتباط الگوی جریان دو مرحلهای ارتباطی كه جایگاه قابل ملاحظهای برای رابطه میانفردی در شكلگیری افكار عمومی قائل است، با دور شدن از دیدگاههای مستقیم و زیر جلدی اولیه، در خصوص فرایندهای ارتباطات عمومی كه جریان یك مرحلهای به حساب میآمد، به سمت دو مرحلهای دانستن پخش پیامها در میان گروههای اجتماعی گام برداشته است و تلاش كرده ضمن ابطال نظریه سوزن تزریقی(بر اساس اين نگرش، پيامدهنده ميتواند گلوله جادويي خود را به سوي بيننده يا شنونده شليك كند و همانگونه كه يك مدار الكتريكي ميتواند الكترونها را به فيلامنت داخل لامپ ببرد و آن را روشن كند، او نيز با گلوله جادويي ميتواند انديشه پيامگيران را روشن كند.[4])، نفوذ رسانههای گروهی را به ساختارهای روابط اجتماعی ربط دهد.[5] پژوهشگران این عرصه ضمن تأكید بر وجود رهبران فكری در هر جامعهای معتقدند، در هر اجتماعی اشخاصی وجود دارند كه با تماسهای شخصی و روزمره و انجام بحث، بر نظر و تصمیم اشخاص در مورد تعدادی قضایا اثر میگذارند. این افراد به شكل خاصی بیدار، فعال و علاقمند به سیاست هستند و از مصرفكنندگان بزرگ رسانهها به شمار میروند. دیگران نیز از خلال تفاسیری كه اینان از قضایا دارند، به نظر رسانهها پی میبرند.[6] این فرایند رهبران افكار را عامل انتقال پیامهای رسانهها به معاشران یا پیروانشان كه به آنها به چشم افراد پر نفوذ نگاه میكنند، میداند و نفوذ این رهبران را بیشتر و مؤثرتر از رسانههای جمعی قلمداد میكند.[7] منطق موجود در ورای جریان دو مرحلهای این است که هر فردی عضو بسیاری از گروهها، اعم از رسمی و غیر رسمی است. از آنجا که فرد، در درون این گروهها به کنش و واکنش میپردازد، از آنها اثر میپذیرد و این گروهها، نفوذ بسیاری بر آراء، عقاید، گرایشها و نگرشهای وی دارند. به علاوه در بسیاری موارد، همین افراد به هنگام قرار گرفتن در معرض تأثیر رسانهها، در تجربیات گروهی نیز شرکت دارند. نتیجه آنکه در همان حال که تئوری جریان دو مرحلهای، بر روابط میانفردی به عنوان مجراهای آگاهیسازی تأکید میکند، توجه ما را به این حقیقت جلب میکند که همین روابط میتواند به عنوان منابع فشار، جهت تطبیق با شیوه تفکر و عمل گروه کارساز باشد و اساس و بنیاد حمایت اجتماعی از فرد را ارائه کند.[8] الگوی چند مرحلهای برخی با بسط دادن این الگو، جریان چند مرحلهای (Multi – Step Flow Mode)، را مطرح ساختهاند كه این الگوی جدید، با ایجاد گسستگیها و یا مرحلههای بیشتر، در مسیر فرایندهای دریافت، به بسط منطقی الگوی سابق میپردازد. الگوی چند مرحلهای قاطعانه نشان داد، كه سؤال امروز این است كه: مردم چه كاری با رسانهها انجام میدهند؟[9] [1]. لازار، ژودیت؛ افكار عمومی، مرتضی كتبی، تهران، نی، 1385، چاپ چهارم، ص120 و اسولیوان، تام و دیگران، مفاهیم كلیدی ارتباطات، سیدحسن رئیسزاده، تهران، فصل نو، 1385، چاپ اول، ص410. [2]. اسولیوان و دیگران، ص411. [3]. سورین، ورنر و تانكارد، جیمز؛ نظریههای ارتباطات، علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1385، چاپ سوم، ص304 و لازار، ص119. [4] . دادگران، محمد؛ مباني ارتباطات جمعي، تهران، مرواريد، 1385، چاپ نهم، ص55. [5]. لازار، ص117 و اسولیوان و دیگران، ص410 و 285. [6]. لازار، ص119. [7]. سورین و تانكارد، ص 304. [8]. بلیک، ریک و هارولدسن، ادوین؛ طبقهبندی مفاهیم در ارتباطات، مسعود اوحدی، تهزان، سروش، 1378، چاپ اول، ص157. [9]. اسولیوان و دیگران، ص411. منبع : پژوهه