پرتال دانشگاهی کشور پرتال دانشگاهی کشور
University Portal of Iran




کلمات مرتبط

    نتایج کارشناسی ارشد 1402 نتایج ارشد 1402 دفترچه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد امریه سربازی استخدام تامین اجتماعی استخدام شرکت نفت استخدام آموزش و پرورش استخدام بانک پذیرش بدون کنکور منابع کارشناسی ارشد منابع دکتری استخدام شهرداری آگهی استخدام پليس استخدام نیروی انتظامی لیست همایش های بین المللی لیست سمینار لیست کنفرانس سالن همایش مقاله ISI دانشگاه پيام نور استخدام بانک پاسارگاد سازمان سما استخدام بانک شهر استخدام بانک گردشگری آگهی استخدام بانک صادرات استخدام بانک پارسیان پودمانی علمی کاربردی 1402 استخدام دولتی استخدام استانداری استخدام آتش نشانی استخدام وزارت نيرو استخدام ديپلم استخدام برنامه نویس استخدام حسابدار نمونه سئوالات کارشناسی ارشد نمونه سئوالات دکتری ارزشیابی مدرک دانشگاه پیام نور فراگير دانشپذير مدرک دیپلم مدرک کارشناسی انتخاب رشته کنکور سراسری 1402 عدح.هق daneshgah پردیس دانشگاهی شهریه دانشگاهها آگهی استخدام تهران azad karshenasi arshad kardani peyvasteh azmoon konkoor mba مجازی mba یکساله مدرک mba
 اخبار دانشگاهی کشور / آموزش های عمومی          22 اسفند 1389 - 13 March 2011



هدف از آوردن دو قلاده ببر سیبری به ایران و معاوضه شان با دو قلاده پلنگ ایرانی به آرزوی احیای ببر مازندران برمی گردد. از لحاظ زیست شناسی به اثبات رسیده، ببر سیبری همان ببر مازندران است که چون این حیوان سرمادوست بوده به نقاط شمالی در خاک روسیه مهاجرت کرده و در آن سرزمین از لحاظ ریخت شناسی دستخوش اندک تغییراتی شده است.

این کشف موجب دلگرمی هایی شد که بلکه بتوان نسل منقرض شده ببر مازندران را با رهاسازی ببر سیبری در جنگل های شمالی احیا کرد، اما محقق کردن این آرزو در شرایطی عملی خواهد بود که ابتدا محیط زیست حیوان را احیا کنیم. شرایط فعلی میانکاله به گونه ای است که بین تحقق این آرزو و پتانسیل های موجود در این منطقه خط فاصله پررنگی کشیده است.

قبل از دغدغه احیای ببر مازندران، دغدغه اصلی زیست محیطی کشور حفظ درختان جنگل هیرکانی است. از سوی دیگر حتی در میانکاله هم آهو، گراز و کل به قدر کافی برای تغذیه طبیعی حیوانات وحشی وجود ندارد.

اگر روزها با دوربین دیده بانی جستجو کنید، بلکه بتوانید یک دسته کوچک هفت، هشت تایی از آهو را ببینید.

ببرها اغلب در کنار آبگیر و نیزار تولیدمثل می کنند، تمام میانکاله را هم که گشت بزنید، شاید فقط یکی و دو منطقه این چنینی بیابید.

به راستی با دانستن این واقعیت ها اهل فن می مانند که چه فکری پشت این پروژه بوده است؟! از همه این ها که بگذریم چطور می توان تنها با دو قلاده ببر انتظار احیای نسل آنها را داشت؟! اساسا این پروژه بی مدیریت به یک کار آزمایشگاهی تئوریک در کلاس زیست دبیرستان شباهت دارد و نتیجه اش چیزی جز گزک به دست رسانه های بیگانه دادن نبود.

بی بی سی طی مصاحبه هایی جهت یافته ببر مرده را محور قرار داده و زمینه تازه ای برای زیر سؤال بردن کل فعالیت های زیست محیطی کشور پیدا کردند.

● فراموشی احیای میانکاله

در گرداب ضد و نقیض هامسعود میرزا ملقب به ظل السلطان پسر ارشد ناصر الدین شاه که شرح شکارهای دامنه دارش را در تاریخ مسعودی به ثبت رسانده، یکی از بزرگترین قاتلان محیط زیست کشورمان و بلکه دنیاست.

وی اگرچه پسر ارشد بود، اما ولیعهد نشد، به همین دلیل با شکارهای پیاپی در مناطق شمالی عقده گشایی می کرد! دوران او را از سیاه ترین دوران های حیات وحش در ایران لقب داده اند.

وی تنها در یک سفر دو قلاده ببر در بابل و ۳۵ قلاده دیگر در جزیره میانکاله شکار کرد! از سر ببرها کوهی ساخته بود و با آن عکس یادگاری می گرفت! و این گونه خشم خود را از نرسیدن به سلطنت بروز می داد!

در کتاب حیات وحش ایران آمده است: «شاید کل جمعیت ببر مازندران در آن زمان بیش از چهار، پنج برابر ۳۷ قلاده نبوده و لذا این شکار عظیم ضربه سهمناکی در کاهش تعداد ببرها بوده است.» به بیان دیگر این قاتل محیط زیست و حیات وحش ۲۰ درصد کل ببرهای ایرانی را کشت.

با این حال با خواندن شرح دیوانگی های وی در تاریخ مسعودی می توان به پتانسیل بالای میانکاله در گذشته پی برد. شاید احیای این زیستگاه رویا نباشد و با یک مدیریت منسجم و عزم ملی بتوان شاهد حیات دوباره این شبه جزیره زیبا بود. اما این که ببرها را وارد کنیم و هشت ماه در قفس زندانی کرده به امید آن که میانکاله در اندک مدتی میانکاله زمان ظل السلطان شود، یک توهم زیست محیطی بیش نیست.

محمد درویش، عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور توضیح می دهد: «حدوداً هشت ماه پیش دوقلاده ببر سیبری با دو قلاده پلنگ ایرانی معاوضه شد. روس ها برای المپیک ورزشی شان می خواستند از نماد پلنگ قفقاز استفاده کنند (نسل پلنگ قفقاز نیز منقرض شده است.) ما هم گفتیم چرا به عوض پلنگ ها چیزی دریافت نکنیم؟ این شد که خواستار دوقلاده ببر سیبری شدیم. به خیال خودمان می خواستیم ببرها را تا زمان احیای میانکاله در قفس نگهداری کنیم. ببر سیبری بزرگترین ببر دنیاست. نیاز به سرما دارد و برای جسم ۳۰۰ کیلویی اش در هفته به ۶۰ تا ۷۰ کیلو گوشت کل، آهو و گراز احتیاج است. حتی اگر این ببرها در میانکاله رهاسازی می شدند، در شرایط فعلی چنین پتانسیلی در آنجا برای تغذیه طبیعی حیوانات وحشی وجود ندارد.»

درویش گله مندانه ادامه می دهد: «از یک سو در آرزوی احیای میانکاله هستیم و از سوی دیگر در خبرها می خوانیم که قرار است حول و حوش میانکاله پالایشگاهی تأسیس شود! ضمناً احتمال احداث جاده ای که بهشهر را به دریای خزر متصل کند و از میانه منطقه حفاظت شده میانکاله گذر خواهد کرد، نیز وجود دارد. همه این ضد و نقیض ها گواه این است که سازمان حفاظت محیط زیست توان کافی برای اجرای مصوبه های خود را ندارد. چرا که اگر توان کافی را داشت، میانکاله تا به حال میانکاله شده بود.» و صراحتاً می گوید پروژه احیای ببر از ابتدا مدیر مشخصی نداشته و وقتی ببر می میرد، فردی به نام هوشنگ ضیایی به عنوان مدیر پروژه معرفی می شود.

وی ادامه می دهد: «دو پلنگ ایرانی در ابتدا پای یکی شان شکسته بوده و دیگری به اشتباه سم خورانده شده بود، که در حال حاضر مداوا به طور کامل رویشان انجام شده است .

اما سرنوشت دو قلاده ببر سیبری این گونه شوم رقم خورد. یکی شان مرده و دیگری عاقبت مبهمی دارد. اگر این دو قلاده از ابتدا مریض بوده اند، چرا اکیپ دامپزشکی تست های لازم را در زمان تحویل گرفتن حیوانات به عمل نیاورده است؟»

● نظارت دامپزشکی عالیست!

ببر از ابتدا مریض بوده و مشمشه یا ایدز گربه سانان داشته است؟ یا بعداً از طریق خوردن الاغ های مریض، دچار چنین سرنوشتی شده است؟ با مطرح شدن چنین سؤالاتی در روزهای اولیه انتشار خبر به جای اقدام ضربتی در مورد سایر حیوانات باغ وحش ارم جستجو برای یافتن مقصر در مصاحبه های مسئولان محیط زیست، دامپزشکی و باغ وحش ارم شکل گرفت و گویی یک دوئل سه جانبه بود! روس ها هم در دفاع از خود عنوان کرده بودند که اگر حیوان مریض بوده چطور در زمان تحویل گرفتن دامپزشکان متوجه نشده اند؟

دکتر داریوش جهان پیما، معاون فنی اداره کل دامپزشکی استان تهران با تشر از آن سوی تلفن می گوید: «این حرف ها کدام است خانم؟! دامپزشکی وظیفه دارد به دام دار بگوید چطور دامش را تغذیه کند، اما نمی رود بالای سر دام ها بایستد و ببیند چه می خورند. ضمناً امور دامپزشکی باغ وحش ها به بخش خصوصی واگذار شده، وقتی به بخش خصوصی واگذارش کرده ایم، خودمان هم پای کار بایستیم!»

از وی سؤال می کنم: «حالا در این مورد مهم ضرورتی نداشت به محض اطلاع پیدا کردن از علائم مشکوک به بیماری در حیوانات وارد عمل می شدید و جلوی فجایع بعدی مثل کشته شدن هشت قلاده شیر را می گرفتید؟» وی پاسخ می دهد: «به محض فوت شدن ببر بخش خصوصی به ما اطلاع داد و وارد عمل شدیم. شاید بخش خصوصی دیر اطلاع داده تاوانش را ما بپردازیم؟!» وی با تأکید بر این که نظارت دامپزشکی عالیست، می گوید: «چطور وقتی در خیابان رانندگی می کنیم، موظف به رعایت قوانین راهنمایی هستیم. در این مورد هم باید دامدار ضوابط را مطالعه می کرده و دامش را درست تغذیه می کرده است. اگر سازمانی، شخصی از ما مجوزی گرفته، نظری خواسته مستنداتش را به عنوان سند ارائه دهد تا پاسخگو باشیم.»

از وی سؤال می کنم: «آیا از لحاظ علمی آوردن دو حیوان از جنگل و نگهداری بی هدفشان در قفس یک اقدام سنجیده بود؟» وی پاسخ می دهد: «حیوانات که افسردگی نمی دانند چیست؟! همه جای دنیا برای نگهداری حیوانات دو سیستم باز و بسته تعریف شده (در قفس و در منطقه حفاظت شده). از لحاظ علمی افسردگی حیوان در قفس و این گونه تئوری پردازی ها صحت ندارد!» جهان پیما حتی خریداری الاغ ها به قیمت ارزان از عراق برای تغذیه حیوانات باغ وحش را شایعه ای بیش توصیف نمی کند.

● ببر سیبری یخ و برف می خواهد

آیا حقیقتا احیای ببر در میانکاله امکان پذیر است؟ همان طور که اشاره شد ببر سیبری نمونه بزرگتر ببر مازندران است، اما صددرصد ببر مازندران نیست. ببر سیبری ۶۰ کیلوگرم از ببر مازندران بزرگتر بوده و تعداد موهای آن در سانتی مترمربع سه برابر از همتای ایرانی خود بیشتر است.

حمید محتشم پور کارشناس جانورشناسی توضیح می دهد: «ببر سیبری برای یک قلمرو بزرگ و بسیار سرد سازگاری پیدا کرده و در گرمای تابستان های میانکاله صددرصد تلف خواهد شد. نگهداری چنین ببری در قفس نیز به دلیل اینکه با روحیه قلمروطلبی اش منافات دارد، افسردگی حیوان را در پی خواهد داشت. به علاوه چنین حیوان عظیم الجثه ای مقدار زیادی گوشت در هفته نیاز دارد. سرمای زیاد یکی دیگر از احتیاجات این حیوان است. بنابراین نگهداری ببر سیبری در قفس عمر آن را محدود و کوتاه می کند.»

با وجود چنین واقعیت هایی باید پذیرفت که مشکل اساسی زیست محیطی احیای پروژه ببر نیست، بلکه احیای میانکاله است که باید در رأس برنامه ها قرار بگیرد.

میانکاله با وسعت ۶۸۸۰۰ هکتار یکی از ۹ ذخیرگاه بیوسفری ایران است که در ۱۲ کیلومتری شمال بهشهر و منتهی الیه جنوب شرقی دریای خزر قرار دارد. اما این منطقه نیز مثل همه مناطق شمالی دستخوش فعالیت های عمرانی و اقتصادی قرار گرفته است. هر چند کارشناسان محیط زیست عنوان کرده اند این منطقه تنها منطقه بکر باقی مانده در سواحل خزر است، اما خیلی از زمین های میانکاله به کشاورزی و حتی ویلاسازی اختصاص پیدا کرده و بهتر است از لفظ نیمه بکر دستخوش تهاجم قاتلان زیست محیطی استفاده کنیم.

در حال حاضر همه نگرانی بر سر این است که جاده ای قلب میانکاله را دونیم نکند و سرنوشت آهوان و مابقی گونه های زیستی هم مانند ببر مازندران به سیاهچال بی توجهی فرو نرود.

● آیا در روستاها مشمشه داریم؟

اگر علت مرگ ببر سیبری مشمشه بوده و از تغذیه الاغ های بومی دچار شده است، نشان می دهد که این بیماری هنوز در روستاها وجود دارد و باید برای پیشگیری و ریشه کنی به مردم آگاهی داده شود. مشمشه مثل آنفولانزای پرندگان می تواند به انسان منتقل شود. تب، لرز، تهوع، خونریزی از بینی و بی اشتهایی از علائم آن است که ظرف یک هفته موجود انسانی یا حیوانانی را از پا درمی آورد.

البته در بحث ها گفته شده که ببر نر از قبل ایدز گربه سانان (FIV) داشته است. این را امیر الهامی رئیس باغ وحش ارم پس از مرگ ببر اعلام کرد. سند او هم این بوده که تیم دامپزشکی گفته اند، ببر را معاینه کرده ایم و ضعف سیستم ایمنی داشته است. الهامی تنها مردی بود که طی ا ین ماجرا آماج بیشترین سؤال و جواب ها قرار گرفت. تا آن جا که یک تنه مقصر این تراژدی معرفی شد. از آن سو رئیس هیئت مدیره جامعه دامپزشکی کشور صراحتا اعلام کرد که اساسا در علم دامپزشکی بیماری تحت عنوان ایدز گربه سانان وجود ندارد! ناصر نبی پور رئیس هیئت مدیره جامعه دامپزشکی کشور می گوید: «اگر ببر ایدز داشته، پس شیرها مبتلا به چه بوده اند؟! به طور قطع مشمشه بوده که بیماری تک سمی هاست و به شیرها و ببرها منتقل شده است.»

در آخرین مصاحبه با امیر الهامی توسط گزارشگر روزنامه کیهان عنوان شد که الاغ های بومی هم سالم بوده اند. شیرها از سرما بیماری تنفسی گرفته اند و ببر هم معلوم نیست دلیل تلف شدنش چه بوده است!

کارشناسان برای استفاده از یک گونه جهت احیای نسل گونه منقرض شده یا در خطر انقراض باید از لحاظ سه شاخص ژنتیک، ریخت شناسی و جغرافیایی مطالعاتی دقیق داشته باشند.

در پروژه احیای ببر مازندران با استفاده از گونه ببر سیبری نباید فراموش کرد که این دو گونه اگرچه در شاخص ژنتیکی شباهت هایی دارند، اما از لحاظ ریخت شناسی و جغرافیای زیست کاملا متفاوتند.

اجداد ببرها در ۱۵ میلیون سال پیش (دوره پلیوستوسن) در مناطق سرد سیبری می زیسته اند. ببر سیبری جثه ای بزرگ دارد و چون قدرت طلب است، در قلمرویی به مساحت ۶۴ تا ۶۴۰کیلومتر مربع زندگی می کند.رفته رفته با تغییر اقلیم این ببر به مناطق پایین دست مهاجرت کرده و حتی منطقه شرقی آسیا را کاملا تحت سلطه خویش درآورده است. به این ترتیب در جزیره سوماترا که جزیره ببرها خوانده می شود و در ناحیه خزری گونه هایی کوچکتر از ببر سیبری سکنی می گزینند.

این دوران شکوه و قلمروگشایی دست کم به یک قرن گذشته برمی گردد.

از ببر ایرانی یا ببر مازندران درحال حاضر تنها چند تکه پوست، چند قطعه عکس و یک نقاشی رنگی باقیمانده است. آخرین ببر مازندران گفته می شود درسال ۱۳۳۸ هجری شمسی در جنگل گلستان دیده شده که محلی ها به آن شیر سرخ می گفته اند.

ببر سیبری نیز که کمی از ببر مازندران بزرگتر است در خوشبینانه ترین حالت هزار قلاده از آن وجود دارد که دست کم نیمی از این تعداد در باغ وحش ها و مناطق حفاظت شده نگهداری می شوند.

ببر سیبری گونه ای است که صددرصد به سرما نیاز دارد. موهای فراوان پوستش این توانمندی را به او داده که در سرمای جنگل های روسیه و یخبندان های آن به خوبی و فرزی دنبال شکار بدود و در یک چشم برهم زدن گلوی آهوان را گرفته و شکار را صید کند.

این یک حقیقت انکارناپذیر است که ببر سیبری از لحاظ ریخت شناسی ببر مازندران نیست و در گرمای تابستان های میانکاله صددرصد تلف می شده است. از طرف دیگر در میانکاله فعلی حتی اگر ببر مازندران هم می زیست، به دلیل نبود غذا به قدر کافی تلف می شد، چه برسد به ببر سیبری که برای جثه ۲۵۰ تا ۳۰۰ کیلویی اش روزانه می تواند ۳۵ کیلو گوشت گرم را بدرد و بخورد.

● مشکل اساسی زیست محیطی فوت ببر نیست

محمد دهدار، استاد دانشگاه و کارشناس محیط زیست صراحتا ورود دو قلاده ببر سیبری برای احیای نسل ببر مازندران را یک اقدام فانتزی ارزیابی کرده و می گوید: «چهل سال است که در جنگل های شمالی ببری دیده نشده و اگر افرادی اصرار دارند که ببر سیبری از لحاظ ژنتیکی همان ببر مازندران است باید آزمایش های معتبر و رسمی صورت گیرد. در حال حاضر تنها می توان از طریق علم ژنتیک با استفاده از پوست ببری که در موزه بریتانیاست، ببر مازندران را شبیه سازی کنیم، که بنده معتقدم یک ببر وارداتی و یا یک ببر ژنتیکی نمی تواند عین همان ببر مازندران باشد. نگهداری ببر سیبری (ببر وارداتی) در اکو سیستم بومی یک اقدام کاملا نادرست است. چون ببر سیبری به همان یخبندان سیبری نیاز دارد و ببر مازندران زمان ظل السلطان به همان آب و هوای جلگه ای چند دهه قبل خزر تعلق دارد.»

وی ادامه می دهد: «حتی اگر در شرایط فعلی ببر مازندران را هم در شبه جزیره میانکاله رها می کردیم، به دلیل نبود غذا تلف می شد. آهوان، گوزن ها و قوچ هایی که فعلا در میانکاله زندگی می کنند، نیز در خطر نبود غذا گرفتار آمده اند. بالطبع گوشتخواران با مشکلات بیشتری روبرو خواهند بود. بسیاری از علفزارها و پوشش گیاهی میانکاله از بین رفته و به اراضی کشاورزی تبدیل شده است.»

این کارشناس محیط زیست با گلایه از این که فوت یک ببر وارداتی را تا چه حد بزرگ کرده ایم، اما به مشکل اساسی جنگل های شمالی کشور هیچ وقت به دید جدی ننگریسته ایم، می گوید: «الان مشکل اساسی زیست محیطی احتمال احداث جاده ای در قلب میانکاله است و مضاف بر آن گفته شده عنقریب پالایشگاهی در همین منطقه ساخته خواهد شد.»

دهدار صراحتا می گوید: «اگر ورود ببرهای وارداتی تنها جنبه نمایش به عموم را داشته، اقدام جهت یافته تری به نظر می رسد، چون آرزوی زاد و ولد این دو قلاده به منظور احیای نسل ببر خزری یک اقدام کاملا تخیلی به نظر می رسد.»

● حیوانات ارم سالمند؟

ببر اساسا موجودی است که در طول شبانه روز باید مسافت زیادی را قدم بزند و در رفت و آمد باشد. از این روست که قلمروطلب بوده و جای زیادی برای زندگی می خواهد. زندگی ببر در تپه ماهورهای جلگه ای کیفیت پیدا می کند.

امیر الهامی، مدیر باغ وحش ارم در پاسخ به این سوال که چرا ببرها و شیرها را در یک محل نگهداری می کردید، می گوید: «شما گزارشگر کیهان تابستان هم از باغ وحش ما بازدیدی داشتید. خودتان شاهد بودید که ما شیرهای باغ وحش را در قفس های بیرونی انداختیم و به ببرهای سیبری نر و ماده بهترین اتاق هایمان را اختصاص دادیم. برایشان محل قدم زدن روزانه در نظر گرفته بودیم و حیاط ۱۵۰۰متری انفرادی مختص آنها بود. آن قدر گفته بودند که این حیوانات سرما دوست هستند که تمام طول تابستان برایشان کولر روشن می کردیم، خلاصه در حد توانمان پذیرایشان شدیم. در زمستان هم چون جا نداشتیم به قفس شیرها راهشان دادیم. آخر سر هم شیرها از سرما بیماری تنفسی گرفتند و مجبور شدیم برای حفاظت سایر حیوانات باغ وحش هشت قلاده از آنها را علامت گذاری کرده و با داروی بیهوشی به مقدار زیاد کشته شدند. اجسادشان آهک پاشی شده و در محوطه ای اطراف باغ وحش که محل تردد نیست، مدفون شده اند.»

مدیرباغ وحش ارم گله مندانه می گوید: «زندگی بنده در طول این یک ماه همه اش به پاسخ گویی پیرامون سؤالات مرگ شیرها و ببر اختصاص پیدا کرده و لحظه ای آرامش نداشته ام. بنده یک تنه چه می توانستم بکنم؟ از سازمان دامپزشکی انتظار داریم خودشان را کنار نکشند و لااقل بگویند که برای سلامت حیوانات دقیقا چه کنیم؟ ما نیازمندیم نسخه ها و توصیه هایی را از جانب دامپزشکی دریافت کنیم تا بخش خصوصی هم مجری این توصیه ها باشد.»

وی در پاسخ به این سؤال که ببر سیبری بر اثر چه بیماری ای تلف شده، می گوید: «۳۶ راس الاغ بومی را بیست و یک روز گذشته تست کردیم، اما مشمشه نداشته اند. این آزمایش را باید ظرف چند روز آینده یک بار دیگر از الاغ هایی که برای تغذیه حیوانات گوشتخوار به باغ وحش فرستاده می شوند، انجام دهیم تا اطمینان پیدا کنیم.

تمامی پرسنل باغ وحش نیز در همان روزهای اولیه در بیمارستان امام حسین(ع) تهران مورد آزمایش قرار گرفته اند و نشانی از مشمشه در آن ها نبوده است. پس احتمال مشمشه این گونه رد می شود. دانشکده دامپزشکی تهران همان روزها هم نگفت قطعا چه بیماری داشته و به موقع کارهای تشخیص و درمان صورت نگرفت.»

با این تحلیل الهامی پس اصلا مشمشه ای در کار نیست. از طرف دیگر ضعف سیستم ایمنی ببر سیبری که تحت عنوان ایدز گربه سانان اعلام شده بود، نیز از سوی ناصر نبی پور رئیس هیئت مدیره جامعه دامپزشکی کشور رد شده است و اساساً وجود بیماری FIV که ضعف سیستم ایمنی است نمی تواند عامل اصلی مرگ گربه سان باشد. بنابراین واقعا بیماری ای که به جان شیر و ببرهای باغ وحش افتاده چیست؟ آیا سرما و بی غذایی هشت قلاده شیر را که اساساً گرما دوست هستند از پا درنیاورد؟ ببر بیچاره هم که معلوم نیست چه درد بی درمانی داشته است. اما ببر ماده جان سخت تر از اینهاست و هنوز کنج قفس می غرد.

الهامی رئیس باغ وحش ارم از احوال خوب ببر ماده خبر داده و می گوید: «به ما گفته بودند چند روزی ببرها را نگهداری کنید تا به میانکاله انتقالشان دهیم، اما این مدت هشت ماه طول کشید وما با کمبود جا و امکانات به حال خودمان رها شدیم.»

وی علائم مشمشه را تب، درد عضلانی، ترشحات مخاطی، خون ریزی از بینی، بی حالی و بی اشتهایی اعلام می کند. ببر در هنگام فوت چند تا از این علائم را داشته ولی در تست از الاغ ها، مشمشه رد شده است. بیماری ۸قلاده شیر کشته شده نیز بیماری تنفسی اعلام شده است.

در خبرها هم آمده بود که اگر مشمشه باشد، پس گربه هاو سگ هایی هم که در باغ وحش تردد داشته اند، مبتلا شده اند.

الهامی این تحلیل ها را کذب دانسته و می گوید: «ما فضولات و لاشه شیرها و ببر را کاملا آهک پاشی و دفن کرده ایم. ضمنا تصاویر پخش شده در گزارش تلویزیونی اصلا باغ وحش ارم نبود! در ثانی گربه که نمی تواند وارد قفس حیوانات شود تا مشمشه بگیرد و بیماری به شهر انتقال پیدا کند.»

● احیای میانکاله کار کارشناسی منسجم نیاز دارد

مهندس خوشنویس کارشناس مؤسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور ضمن هشدار دادن پیرامون این موضوع که اگر چنین اتفاقاتی تکرار شود، پرستیژ علمی زیر سؤال می رود، می گوید: «با توجه به این که برای مسائل زیست محیطی کشور چشم انداز بیست ساله تدارک دیده ایم، پذیرفته نیست که هم اکنون مانند گذشته پروژه ها سلیقه ای و بدون مدیریت کلید می خورند.

موارد اینچنینی نباید صحت و کیفیت کل پروژه ها را زیر سؤال ببرند. ضمنا کارشناسان و مدیران پروژه های زیستی نیز باید آگاه باشند که چه مسئولیت خطیری بر دوششان است.»

وی ادامه می دهد: «در مؤسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور بخش اجرایی وقتی اولویت و ضرورت انجام پروژه ای را اعلام می کند، با حضور کارشناسان زبده ابعاد مختلف و چگونگی انجام آن پروژه زیستی مورد بررسی قرار می گیرد، سپس بررسی می شود که چه مناطق و مکان هایی از کشور باید در اولویت اجرای آن پروژه قرار بگیرند. بنابراین بنده نمی پذیرم مثل گذشته پروژه های زیستی یتیمانه اداره می شوند.»

خوشنویس که بیشتر به جنگل های زاگرسی سفر داشته و آخرین سفرش به منطقه میانکاله به سال ۷۴ برمی گردد، توضیح می دهد: «میانکاله جلگه ای است که انتهای جنوب شرقی آن به جنگل های هیرکانی می رسد. همان سال هم در آن سفر متوجه شدم بسیاری از زمین های اطراف جلگه مورد بهره برداری کشاورزی قرارگرفته اند. با این حال گفته شده سواحل میانکاله تنها سواحلی هستند که نسبت به مابقی مناطق بکر مانده اند. مسلماً برای احیای این منطقه کارهای کارشناسی منسجم و ابتدا توجه به جنگل های هیرکانی ضرورت دارد.»

● پایان تراژدی با یک نتیجه گیری مؤثر

باگذشت نزدیک به یک ماه هنوز بیماری ای که به جان حیوانات باغ وحش ارم افتاده مشخص نشده است. برخی تحلیل گران مرگ ببر را زمانی برای سرباز کردن زخم هایی دانسته اند که بین محیط زیست، دامپزشکی و باغ وحش ارم وجود داشته و دارد. ضدو نقیض گویی ها و مقابله با یکدیگر در مصاحبه ها به این گونه تحلیل ها دامن زده است. این یک واقعیت است که اگر از حیوانات باغ وحش حمایت دامپزشکی و بودجه ای صورت نگیرد، سرنوشت باقی آنها هم مبهم و تیره خواهد بود.

خبرنامه - شبکه های اجتماعی