پرتال دانشگاهی کشور پرتال دانشگاهی کشور
University Portal of Iran




کلمات مرتبط

    نتایج کارشناسی ارشد 1402 نتایج ارشد 1402 دفترچه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد امریه سربازی استخدام تامین اجتماعی استخدام شرکت نفت استخدام آموزش و پرورش استخدام بانک پذیرش بدون کنکور منابع کارشناسی ارشد منابع دکتری استخدام شهرداری آگهی استخدام پليس استخدام نیروی انتظامی لیست همایش های بین المللی لیست سمینار لیست کنفرانس سالن همایش مقاله ISI دانشگاه پيام نور استخدام بانک پاسارگاد سازمان سما استخدام بانک شهر استخدام بانک گردشگری آگهی استخدام بانک صادرات استخدام بانک پارسیان پودمانی علمی کاربردی 1402 استخدام دولتی استخدام استانداری استخدام آتش نشانی استخدام وزارت نيرو استخدام ديپلم استخدام برنامه نویس استخدام حسابدار نمونه سئوالات کارشناسی ارشد نمونه سئوالات دکتری ارزشیابی مدرک دانشگاه پیام نور فراگير دانشپذير مدرک دیپلم مدرک کارشناسی انتخاب رشته کنکور سراسری 1402 عدح.هق daneshgah پردیس دانشگاهی شهریه دانشگاهها آگهی استخدام تهران azad karshenasi arshad kardani peyvasteh azmoon konkoor mba مجازی mba یکساله مدرک mba
 اخبار دانشگاهی کشور / بازاریابی          10 اسفند 1389 - 01 March 2011


مکتب نئوکلاسیک یا ماژینالیسم، یکی از مکاتب اقتصادی است که با پایه‌قرار دادن نظریات کلاسیک‌ها، اقتصاد را از سطح کلان به سطح خرد کشید و رفتار فرد و بنگاه تولیدی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؛ از طرف دیگر هر دو طرف عرضه و تقاضا را در تجزیه و تحلیل اقتصادی داخل کرد.
بین 15 تا 20 سال اوایل دهه‌های 1870 و 1880 و به‌وجود آمدن مشکلات و حتی بحران‌هایی در اوضاع زندگی اجتماعی-اقتصادی مردم، به‌ویژه در جوامع سرمایه‌داری، وجود فقر و اختلاف طبقاتی، شکل‌گیری کارتل‌ها و تراست‌ها و حاکمیت آن‌ها بر اقتصاد و اجتماع، فقدان یک سیستم حمایتی از کارگران و بسیاری از مشکلات دیگر، همگی حکایت از این امر داشتند که با وجودی که حدود یکصد سال از انقلاب صنعتی و اجرای راه حل‌های کلاسیک می‌گذشت، هنوز بسیاری از مشکلات، حل نشده باقی مانده بود. از همین‌رو زمینه‌های شکل‌گیری انقلاب نهایی‌گرایی به‌وجود آمد. بی‌ثباتی مالی کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای سرمایه‌داری از دیگر مسائل و مشکلات این دهه بود؛ به‌طوری‌که در خلال بیست سال (1873-1893) بیش از چهار بحران اقتصادی و مالی در آن کشورها به‌وقوع پیوست.[1]
بعد از انتشار كتاب "اصول اقتصاد سیاسی" جان استوارت میل (John Stuart Mill: 1806-1873 ) در سال 1848میلادی، تجزیه و تحلیل اقتصادی برای مدت بیست سال رونقی نداشت؛ تا اینكه در سال 1870 ویلیام استنلی جونز (William Stanley Jevons: 1835-1882) كه در دانشگاه لندن به‌عنوان دانشجوی دوره فوق لیسانس در رشته اقتصاد مشغول تحصیل بود، در سن بیست و چهار سالگی، اصل فایده یا مطلوبیّت را در تجزیه و تحلیل اقتصادی خود به‌كار برد. جونز در سال 1871، كتابی تحت عنوان "نظریه اقتصاد سیاسی" منتشر كرد. هدف او از انتشار این كتاب تجدید نظر در اصول اقتصادی مكتب كلاسیك با استفاده از مفهوم مطلوبیت نهایی و ریاضیات مربوط به آن بود. در همان زمان، اقتصاددان دیگری به‌نام كارل منگر (Carl Menger: 1840-1921) در اتریش و بر همان اساس، علم اقتصاد را مورد بررسی قرار داد و سرانجام در سال 1874 یك اقتصاددان فرانسوی به‌نام لئون والراس (Léon Walras: 1834-1910 ) در سوئیس افكار علمی جونز و منگر را به محافل اقتصادی آن كشور معرفی نمود. این سه دانشمند، بنیانگذار مكتبی هستند كه در تاریخ عقاید اقتصادی به دو صورت نامگذاری شده است:
نئوکلاسیک؛ نام مكتب نئوكلاسیك به این دلیل به آن‌ها داده شده که نهایتا به نتایج كلاسیك‌ها رسیدند و به‌نوعی عقاید آن‌ها را احیا كردند و در واقع نظریه‌شان زاییده افكار كلاسیك‌هاست، به آن‌ها داده شده است.
نهائیون؛ مكتب نهائیون (مارژینالیست‌ها) نیز به این علت به آنها اطلاق شده كه اصل مطلوبیت نهایی، مورد توجّه و كاربرد تحلیل‌گران این مكتب اقتصادی بوده است. از این‌رو، افكار این اقتصاددانان در تاریخ عقاید اقتصادی "انقلاب نهائیون" نام‌گذاری شده است.[2]
کلاسیک‌ها و نئوکلاسیک‌ها
نئوکلاسیک‌ها (که در واقع قرائت تکاملی نهائیون محسوب می‌شوند)، با وجود داشتن تفاوت‌هایی با اندیشه کلاسیک، بسیاری از پایه‌های فکری آن‌را حفظ کردند.[3] بازارهای رقابتی، نفع شخصی عوامل اقتصادی، اقتصاد غیرمتمرکز و دست نامرئی، مفاهیمی بود که در اقتصاد اثباتی، از طرحشان اجتناب می‌شد و نئوکلاسیک‌ها وام‌دار کلاسیک‌ها بودند.[4] معروف است که مارشال عنوان نئوکلاسیک را به این خاطر وضع نمود که پیوند ناگسستنی مکتب جدید (مکتب نئوکلاسیک) با اقتصاد کلاسیک را نشان می‌دهد. اما پذیرش این امر، با دشواری‌هایی روبرو است. یکی از دشواری‌ها از جنبه روش‌شناختی است. زیرا عقاید کلاسیک‌ها تقریبا از نوعی متدولوژی کلان‌گرایانه برخوردار است. تولید و توزیع، براساس طبقات اجتماعی مطرح است و در آن، نظریه ارزش مبتنی بر هزینه تولید است. اما نظریه نئوکلاسیک و نهایی‌گری با نظریه تعادل عمومی گره می‌خورد و براساس عقلانیت (در مفاد مطلوبیت‌گرایی) و انتخاب فرد مطرح است. گذشته از این، در فرآیند یادشده حتی نام علم اقتصاد نیز تغییر کرد. به بیان دیگر، از ابتدایی‌ترین عقاید کلاسیک تا سال 1789،برای علم اقتصاد از اصطلاح اقتصاد سیاسی استفاده می‌شد. اما از آن به بعد و از زمان اندیشه نئوکلاسیک، واژه علم اقتصاد به‌کار برده شد.[5]
نهائیون (مارژینالیست‌ها) و نئوکلاسیک‌ها[6]
در متون اقتصادی از نهائیون و نئوکلاسیک‌ها تحت عنوان یک مکتب واحد یاد می‌شود. نئوکلاسیک‌ها اندیشه تکامل یافته نهائیون هستند. اما از جمله تفاوت‌هایی که بین نظریات نهائیون اولیه و نئوکلاسیک‌ها وجود داشت می‌توان به این موارد اشاره کرد:
1) تفکرات نئوکلاسیک برای مشخص کردن قیمت بازاری کالاها، خدمات و منابع بر روی عرضه و تقاضا، هر دو تأکید داشته در حالی‌که مارژینالیست‌های اولیه تنها بر روی تقاضا تأکید داشتند.
2) اقتصاددانان نئوکلاسیک، نقش زیادی را برای پول در اقتصاد (بیش از عقیده مارژینالیست‌ها) قائل بودند.
3) اقتصاددانان نئوکلاسیک، تجزیه و تحلیل نهایی را به ساختار بازارهای فراتر از رقابت کامل بسط و گسترش دادند.
مهمترین آرا و عقاید مكتب نئوكلاسیك
1. اصل نهایی یا حدی؛ نئوکلاسیک‌ها اصل نهایی یا حدی را که ریکاردو (David Ricardo: 1772-1823) در نظریه رانت خود بسط داده است؛ به تمام نظریه اقتصاد تعمیم داده‌اند.
2. تأکید بر اقتصاد خرد؛ در این مكتب، به‌جای توجّه به اقتصاد در سطح كل، فرد و واحدهای تولیدی، كانون توجه نهایی‌گرایان است. نهائیون به تصمیمات فردی، شرایط بازار، محصول واحدهای تولید و این‌گونه مسائل توجه دارند.
3. تأکید بر شرط رقابت كامل؛ نئوكلاسیك‌ها تجزیه و تحلیل خود را براساس فرض رقابت كامل قرار داده‌اند. بنابراین فرض می‌شود واحدهای تولیدی، كوچك، خریداران، گوناگون، فروشندگان، زیاد، كالاها، همگن و قیمت‌ها، یكنواخت هستند.
4. نظریه قیمت، نشأت گرفته از تقاضا؛ نئوكلاسیك‌ها، تقاضا را نیروی اولیه و اصلی در مشخص كردن قیمت‌ها به‌حساب می‌آورند. این فرض در مقابل اقتصاددانان كلاسیك، كه عرضه را به‌عنوان تعیین‌كننده اصلی ارزش مبادله می‌دانستند، قرار دارد.
5. تأکید بر مطلوبیت ذهنی؛ از نظر نئوكلاسیك‌ها، تقاضا به مطلوبیت نهایی كه یك پدیده ذهنی است، بستگی دارد. هدف آن‌ها ساختن نظریه‌ای بود كه پیش‌بینی كند، چگونه افراد با دنباله‌روی از منافع شخصی خود، رفتار خود را در بازارها تنظیم كرده و در نتیجه، باعث دستیابی به دستاورد بهینه در اقتصاد خواهند شد.
6. روش تعادلی؛ نئوكلاسیك‌ها بر این باورند كه نیروهای اقتصاد، عموما به‌سمت تعادل تمایل دارند؛ كه در حقیقت، ایجاد تعادل به‌وسیله عملكرد نیروهای مخالف به‌وجود خواهد آمد.[7]
7. رفتار اقتصادی عقلایی؛ نئوكلاسیك‌ها فرض می‌كنند كه مردم در ایجاد و برقراری توازن بین آسایش و رنج، اندازه‌گیری مطلوبیت نهایی كالاهای مختلف و در توازن و تعادل بین نیازهای حال در مقابل نیازهای آینده، عقلایی عمل می‌كنند. از نظر نئوکلاسیک‌ها، انسان اقتصادی، موجودی است که در هر صورت، به‌طور منطقی و با روشی کاملا عقلایی در تعقیب منافع شخصی خود (که متضمن نفع اجتماعی نیز هست)، به فعالیت اقتصادی می‌پردازد.[8]
8.  حداقل دخالت دولت؛ نئوكلاسیك‌ها از حداقل دخالت دولت در اقتصاد كه به‌وسیله كلاسیك‌ها مطرح شده بود، دفاع كرده و آن‌را به‌عنوان بهترین سیاست قلمداد می‌كنند. در بسیاری از موارد، اگر دستیابی به حداكثر منافع اجتماعی مورد نظر باشد، هیچ‌گونه دخالتی در قوانین طبیعی اقتصاد نباید انجام گیرد.
9. كالاهای عمومی؛ مكتب نئوكلاسیك در ابتدا یك نظریه اقتصاد بازار بود. بعدها تحلیل بخش عمومی فعالیت‌های اقتصادی مورد توجه و بررسی نئوكلاسیك‌ها قرار گرفت. اولین حركت تعیین‌كننده و نخستین نشانه این حركت "نظریه كالاهای عمومی" بود. كالاهای عمومی توسط نئوكلاسیك‌ها بدین ترتیب تعریف و مشخص شد كه برخلاف كالاهای خصوصی در آنها اصل استفاده و كاربرد انحصاری مصداق ندارد؛ یعنی مصرف نهایی بر آن‌ها تطبیق نمی‌كند.
10. اقتصاد سیاسی جدید؛ اندیشه اساسی اقتصاد سیاسی جدید در این است كه دولت، جزء اصلی اتحاد و عنصر یك‌پارچه كننده جامعه و اقتصاد است و سیاستمداران نیز مثل سایر افراد از طریق حفظ منافع خود هدایت و ارشاد می‌شوند و حافظ منابع خویش‌اند. احزاب سیاسی در قیاس با بنگاه‌های تولیدی جدید، به‌صورت واحدهای تولیدی دیده می‌شوند؛ كه به‌دنبال منافع خاص خود هستند و عینا مثل فرآیند بازار با تعقیب منافع و مصالح شخصی در شرایط رقابتی و در جهت تقویت مصالح عموم و خیر و صلاح جامعه اثر می‌گذارند به‌طوری‌كه می‌توان تعقیب منافع خصوصی را به‌وسیله سیاستمداران در شرایط خاص و معین، خدمت به مصالح عمومی تلقّی كرد.[9]
توسعه مکتب نئوکلاسیک
آلفرد مارشال (Alfred Marshall: 1842-1924) اقتصاددان معروف انگلیسی، فرانسیس اجورث (Francis Ysidro Edgeworth: 1845-1926)، هنری ویکستید Henry Wicksteed: 1877-1927)) و آرتور پیگو (Arthur Cecil: 1877-1959 Pigou) در تکامل نظریه نئوکلاسیک نقش زیادی داشتند. مارشال بین سال‌های 1890 تا 1920 تأثیر به‌سزایی در طراحی و توسعه نظریه نئوکلاسیک داشت. او درصدد بود که مکتب کلاسیک را با نئوکلاسیک آشتی دهد. تمایز کوتاه‌مدت و بلندمدت، تکامل تعدیل جزئی، حساسیت قیمت تقاضا، مازاد تولیدکننده و مصرف‌کننده، ترسیم تعادل پایدار، تمایز بین صنایع هزینه کاهشی و هزینه افزایشی و قدرت تعادل عرضه و تقاضا در استخراج قیمت از تلاش‌های وی در اقتصاد است. مارشال همچنین بنیان‌گذار مکتب کمبریج در انگلستان بود.[10]
چهار شاخه دیگری که از مکتب نئوکلاسیک منشأب می‌شود:[11]
1.      نئوکلاسیک‌های اتریشی (مکتب اتریش)؛ از سال 1870 تا آغاز جنگ جهانی اول، شهر وین جایگاه یکی از شکوفاترین مکتب‌های نظری نئوکلاسیک بوده است. مکتب اتریش بسیار فردگرایانه، ذهن‌گرایانه و انتزاعی است. این مکتب را کارل منگر (Carl Menger: 1840-1921) که خود از مؤسسین مکتب نئوکلاسیک بود، بنا نهاد. اما سرآمد این مکتب، در اتریش بوم باورک (Böhm-Bawerk: 1851-1914 ) بود. فریدریک فون ویزر (Friedrich: 1851-1926 Freiherr von Wieser) از دیگر اقتصاددانان مطرح این مکتب بوده است.
2.      نئوکلاسیک‌های سوئدی (مکتب سوئد یا استکهلم)؛ اندیشه بسیار نزدیک به مکتب اتریش، عقاید ویکسل (Knut Wicksell: 1851-1936) و مکتب سوئد است. می‌توان از نات ویکسل به‌عنوان مهم‌ترین بنیان‌گذار این مکتب نام برد. وی فردی سنّت‌گریز، با رفتارهای مخالف آداب و مخالف سرسخت رسوم اجتماعی بوده است.
3.      نئوکلاسیک‌های آمریکایی؛ این شاخه تا حدودی از پیوند دو ریشه اروپایی این مکتب پدید آمد. یکی از آن دو ریشه، ریشه آلمانی-اتریشی بود و دیگری اندیشه مارشال بود. جان باتیس کلارک (John Bates Clark: 1847-1983) نه تنها خود، یکی از بزرگترین نظریه‌پردازان نئوکلاسیک، بلکه نظریه‌پرداز رده اولی بود که در آمریکا پدیدار شد و این شاخه از نئوکلاسیک‌ها را پدید آورد. ایروینگ فیشر (Irving Fisher: 1867-1947) دیگر نظریه‌پرداز مطرح این مکتب به‌حساب می‌آید.
4.      مکتب لوزان (و نئوکلاسیک‌های ایتالیایی)؛ لئون والراس اهل فرانسه بود، اما پرحاصل‌ترین سال‌های حیات علمی‌اش را در سوئیس گذراند. او را مؤسس مکتب لوزان می‌دانند. تفاوت‌هایی بین عقاید اقتصاددانان لوزانی با سایر شعبه‌های نئوکلاسیک وجود دارد. یکی از تفاوت‌ها این است که شدّت توجه لوزانی‌ها به منشأ لذّت‌گرایانه و ذهن‌گرایانه اقتصاد، کمتر از مکتب اتریش است. ویژگی دوم اقتصاددانان مکتب لوزان، تأکید آن‌ها بر وجود پیوندهای معنادار بین متغیرهای اقتصادی و توجه به تعادل عمومی است. گذشته از این کاربرد ریاضیات در این مکتب، نسبت به مکتب اتریش بسیار زیاد است. ویلفردو پارتو (Vilfredo Pareto: 1848-1923)، انریکو بارونه (1924-1859) و مافئو پانتالئونی (1924-1857) اقتصاددانان معروف این مکتب فکری هستند. همچنین اقتصاددان بزرگی چون هیکس، ساموئلسون، ارو و هاهن نیز در جرگه مکتب لوزان قرار دارند.
نقد اقتصاد نئوكلاسیك
در دهه 1970 اقتصاد نئوكلاسیك به‌دلایل متعددی مورد حمله قرار گرفت. لیبرال‌های اصلاح طلب مخالفت كرده‌اند كه معیار كارآیی، ملاحظات برابری را نایدیده می‌گیرد؛ زیرا قیمت‌های بازار هم‌اكنون دلالت بر یك توزیع خاص اساسی ثروت دارد؛ كه نویسندگان نئوكلاسیك آن‌را مفروض در نظر می‌گیرند. گروه دیگری از منتقدان نئوكلاسیك یعنی مكتب نئوریكاردیون، ادعا كرده اند كه اقتصاد نئوكلاسیك به رسالت مكتب كلاسیك قدیم خیانت كرده است. به این دلیل که مكتب نئوكلاسیك بر الگوی عرضه و تقاضا پافشاری كرده است. طبق نظر پیرو سرافا و شاگردانش، تقاضای نسبی یا مطلوبیت، در عمل هیچ نقشی در تعریف قیمت نسبی كالا در تعادل بلندمدت ایفا نمی‌كند و بنابراین نقش اندكی در تعیین توزیع اجتماعی ثروت دارد. طبق نظر گروه سرافا اقتصاد نئوكلاسیكی نمایانگر انحرافی از تحلیل عمیق تری است كه توسط دیوید ریكاردو ارائه شده است و بعدها توسط كارل ماركس گسترش یافته است.[12] همچنین پیش از آن‌ها كینز به منطق نظریات نئوكلاسیك نسبت به تطبیق آن با واقعیت زمان و مكان حمله می‌كند و معتقد است كه در شرایط قرن بیستم، بهشت فرضی رقابت آزاد و كامل از بین رفته و با تشكیل انحصارات و گروه‌بندی‌های كارگری و كارفرمایی، وضع تعادل اشتغال، به‌طور كامل به هم خورده است. از این لحاظ، از آن‌جا كه در جامعه صنعتی قرن بیستم، اندیشه‌های نئوكلاسیك، دور از منطق اقتصادی است، مكانیسم‌های اقتصادی بازارهای مختلف، كار خود را به‌طور شایسته انجام نمی‌دهند.[13]


[1]. دادگر، یدالله؛ تاریخ تحولات اندیشه اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1383، چاپ اول، ص358-356.
[2]. تفضلی، فریدون؛ تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، 1375، چاپ دوم، ص216.
[3]. دادگر، یدالله؛ تاریخ تحولات اندیشه اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1383، چاپ اول، ص357
[4]. Rutherford, Donald; Economics, USA & Canada, Routledge,2007, First published, P148
[5]. دادگر، یدالله؛ تاریخ تحولات اندیشه اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1383، چاپ اول، ص365-366.
[6]. گرجی، ابراهیم و مدنی، شیما؛ بررسی و ارزیابی سیر تحول مكتب كلاسیك به نئوكلاسیك و سپس كلاسیك جدید، مجله تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران، 1384، ش70، ص38.
[7]. همان، ص39-40.
[8]. قدیری اصلی، باقر؛ سیر اندیشه اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1364، ص163.
[9]. اوتما، رایسینگ و همكاران؛ تاریخ عقاید و اندیشه‌های اقتصادی، هادی صمدی، تهران، مؤسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس، 1374، چاپ اول، ص279-280.
[10]. دادگر، یدالله؛ تاریخ تحولات اندیشه اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1383، چاپ اول، ص396.
[11]. بابر، ویلیام؛ سیر اندیشه‌های اقتصادی، تهران، حبیب‌الله تیموری، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370، چاپ اول، ص227-242 و دادگر، یدالله؛ همان، ص403-415.
[12]. مورگوس، اسپرو؛ آشنایی با مكاتب اقتصادی: مكتب نئوكلاسیك، سیدحسین میرجلیلی، مجله اقتصادی، 1381، ش15 و 16 ص71-72.
[13]. تفضّلی، فریدون؛ تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره معاصر)، تهران، نی، 1375، چاپ دوم، ص366.



منبع : پژوهه

خبرنامه - شبکه های اجتماعی