اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 10 اسفند 1389 - 01 March 2011
تنبل در لغت به معنای تنپرور است؛ کسی که مایل به کار نباشد و تن به کار ندهد و کسی که از کار گریزان است. [1] در زبان عربی واژهی "کسل" مترادف با تنبلی میباشد.[2]
در اصطلاح علم اخلاق، به هرنوع بیمیلی و بیرغبتی به کار، تنبلی نمیگویند؛ زیرا در برخی از موارد، عامل گریزانی از کار، ضعف جسمانی و وجود یک بیماری جسمی است و گاهی نیز اهمیت نداشتن یک موضوع خاص در اعتقاد شخصی سبب بیرغبتی آن شخص برای انجام آن موضوع است؛ بهطوری که اگر اهمیت موضوعی برایش قطعی شود، با چابکی و نشاط انجامش میدهد و همهی جوانب کار را نیز رعایت میکند. از این رو در علوم تربیتی به کسی تنبل اطلاق میشود که شخص بدون داشتن کوچکترین ضعف جسمانی، مهمترین کارهای خود را به تأخیر انداخته و یا با اکراه و اجبار انجام میدهد.[3]
تنبلی در آیات
در قرآن از کسالت و تنبلی بهخصوص در کارهای نیک و در راه عبادت خدا، به زشتی یاد شده و این صفت از ویژگیهای منافقان برشمرده شده است. در دو آیه از آیات قرآن که از واژهی "کُسالی" در توصیف منافقان استفاده شده، بر این معنا دلالت دارد.
«منافقان مىخواهند خدا را فریب دهند در حالى كه او آنها را فریب مىدهد و هنگامى كه به نماز برمىخیزند، با تنبلی برمىخیزند و در برابر مردم ریا مىكنند و خدا را جز اندكى یاد نمىنمایند!»[4]
«هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز اینكه آنها به خدا و پیامبرش كافر شدند، و نماز بجا نمىآورند جز با تنبلی، و انفاق نمىكنند مگر با اجبار.»[5]
چون نماز وسیلهی پیدایش حالت ارتباط با خداوند متعال و ظهور عبودیت و خضوع در مقابل خداوند متعال است، آنکه منافق باشد، چون در باطن کافر و مخالف است و هم طالب ارتباط و توجّه نیست، اگر نمازى مىخواند توأم با تكلّف و سستى خواهد بود. افرادی هم كه روى عادت نماز میخوانند، و هیچگونه علاقه و توجّهى به حقیقت نماز كه اظهار عبودیت و خضوع و خشوع است ندارند و از نماز جز حركات آن را درک نمی کنند، و نماز را چون باری بردوش خود میبینند که باید آن را بر زمین نهند، در این خصلت مانند منافقان میباشند، و با سستی برای ادای این فریضهی الهی قیام میکنند.[6]
تنبلی در احادیث
در سخنان رسول خدا(ص) و ائمهی اطهار(ع) نیز از تنبلی به زشتی یاد شده و همواره سفارش ایشان به دوستان و نزدیکانشان دوری از این صفت ناپسند بوده است:
رسول خدا(ص) به امیرالمومنین(ع) چنین سفارش میکند: «ای علی(ع) از دو خصلت دوری کن: آزردگی خاطر و تنبلی...»[7]
این سفارش تنها به امیرمومنان(ع) نیست؛ بلکه توصیهای است برای همهی کسانی که جویای آسایش دنیا و آخرت هستند. برای همین، هرگاه در روایات و سیرهی پیشوایان معصوم(ع) توجه و دقتنظر میشود، مشاهده میگردد که آنها نیز برای به دست آوردن آسایش هر دو جهان و رضایت خداوند مهربان، همواره در کار و تلاش و مجاهدت بودهاند و هیچگاه دیده نشد که این بزرگواران بر اثر سستی و تنبلی کار خود را بر دوش دیگران نهند و چون خود را رهبر و پیشوای مردم میبینند از تلاش و کوشش باز ایستند.[8]
آثار و نتایج تنبلی
بسیاری از عقب ماندگیهای انسانها چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، مرهون همین خصیصهی پلید سستی و بیحالی و تنبلی است. در اینجا به برخی از این آثار به عنوان نمونه اشاره میگردد.
أ) ادا نکردن حق
پذیرش حقّ نیازمند ایستادگی و پایداری در راه آن است. بعضی از انسانها گرچه دوستدار حقاند و میل به ادای وظیفهی خویش در راه اجرای حق دارند، اما تنپروری و سستی مانع از انجام وظیفه میشود و همین امر سبب میگردد تا نتوانند وظایف خویش را در برابر خود و دیگران انجام دهند.
امام صادق(ع) میفرماید:
«از دو صفت بپرهیز؛ ملالت و تنبلى؛ اگر ملول باشى حق را تحمل نكنى و اگر تنبل باشى از اداى حق باز مانى».[9]
حضرت على(ع) میفرمایند:
«از تنبلی دورى كنید، زیرا هر كس تنبلی کند، نمیتواند حق خداوند را انجام دهد.»[10]
کسی که در ادای حقوق دیگران سستی و تنبلی به خرج دهد، در احقاق حقوق خود نیز کاهل و تنبل خواهد بود. تأمین آزادی و احقاق حق هیچگاه با تنبلی به دست نخواهد آمد.[11]
ب) فقر
از مخرّبترین آثاری که تنبلی به دنبال دارد، دچار فقر شدن است. امیر مومنان(ع) در این باره چنین میفرماید:
«آنگاه كه همه چیز جفت گشت؛ تنبلى و درماندگى با هم جفت شدند، و "فقر" محصول و ثمرهی آن دو گردید.»[12]
فقر و نادارى فكر و اندیشهی آدمیان را به خود مشغول مىكند و بنیانهاى اخلاقى را به سستى مىكشاند و راه كفر و بىدینى را مىگشاید. به درستى كه نزدیك است كار فقر به كفر بكشد، و آن كه معاش ندارد، اعتقاد به معاد هم ندارد.[13]
ج) سربار دیگران شدن
از دیگر آثار و نتایجی که تنبلی به همراه دارد، محتاج و سربار دیگران بودن است.
امام صادق(ع) فرمود:
«در فراهم آوردن معیشت خود تنبل مباش، كه بار دوش دیگرى خواهى شد.»[14]
با روحیه خواهش از دیگرى نمىتوان به خود باورى رسید. با تكیه به دیگران نمىتوان راه دشوار «حیات طیبه» را هموار نمود. آنکه خود را محتاج دیگران یابد فاقد امید و نشاط و اراده است. انسانهایى كه از درون زبون و خوار مىشوند، در رویارویى با مشكلات بیرونى فاقد توانایى لازم برای حل آنهایند.[15]
د) بی بهره از دنیا و آخرت
امام كاظم(ع) میفرماید، پدرم(ع) در سفارشی که به یکی از فرزندانش داشت چنین فرمود:
«از تنبلى و ملالت بپرهیز! چه این دو، تو را از دست یافتن به بهرهات از دنیا و آخرت، باز مىدارند.»[16]
آنان كه زندگى خود را به تنبلی مىآلایند و از تلاش و كوشش در زندگى این جهانى باز مىمانند، زندگى آن جهانى خود را نیز تباه مىسازند؛ زیرا كسى كه نتواند براى زندگى ملموس و نزدیك خود برنامهریزى كند، چگونه مىتواند براى زندگى ناملموس و دور خود برنامهریزى نماید؟
امام باقر(ع) میفرماید:
«از مردى نفرت دارم كه در كار دنیاى خود تنبل باشد. آن كس كه در كار دنیاى خویش تنبل است، در كار آخرتش تنبلتر خواهد بود.»[17]
ه) نرسیدن به آرزوها
حضرت علی(ع) میفرماید:
«هرکه سستی و تنبلیش استمرار یابد، به آرزویش نرسد.» [18]
آدمی در مسیر زندگیش در پی آرزوهایی است که همیشه فکرش را به خود مشغول میدارد. اگر این آرزوها دور و دست نیافتنی نباشد، امید به زندگی و تلاش و کوشش را بیشتر میکند.[19] اما انسان سست و تنبل فرصتها را از دست داده، در نتیجه به هیچیک از آرزوهای خود دست نمییابد و همین امر سبب یأس و ناامیدی شده افسردگی را به همراه خواهد داشت.
و) برآورده نشدن حاجات
امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود:
«... از پیامبر(ص) چنین رسیده است: "گروههایى از امّت من دعایشان مستجاب نمىشود: ... و مردى كه در خانه مىنشیند و مىگوید: پروردگارا! روزى مرا برسان! و به طلب روزى بیرون نمىرود.
خداى بزرگ به او مىگوید: اى بنده من! آیا راه را برای تو هموار نکردم و بدن سالم به تو ندادم، تا دنبال كار روى و روزى خود را به دست آورى؟..."» [20]
عوامل تنبلی
خودکمبینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمالطلبی وسواسگونه، اشتیاق به لذتجویی کوتاه مدت، عدم اعتماد به نفس، نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، پرخاشگری انفعالی و ... همگی از عواملی هستند که سبب بروز تنبلی و سستی در افراد مختلف میشوند.[21]
شیوههای درمان تنبلی
أ) اندیشه در آثار تنبلی
برخی از انسانها چون هیچگاه در رفتارهای گذشتهی خویش نمیاندیشند و محاسبهای در مورد اعمال خود ندارند، در نتیجه هیچ توجهی به فرصتهای از دست داده شده و بلاهایی که در اثر تنبلی برسرشان آمده ندارند. گوشزد نمودن آثار مخرّبی که تنبلی به همراه دارد، میتواند برای این گروه از افراد، به عنوان قدم اوّل در راه مبارزه با تنبلی محسوب شود. امام حسن(ع) میفرماید:
«بندگان خدا! از خدا پروا كنید، و در طلب (سعادت و نجات) پیش از فرا رسیدن دوران پیرى بكوشید و قبل از نزول عذابها و رسیدن (مرگ) در هم كوبندهی لذتها، به عمل بشتابید كه نعمت دنیا نپاید و مصیبتهایش ایمنى ندارد.»[22]
ب) ریشهیابی
گام دوّم در این مسیر ریشهیابی است؛ یعنی با تفکر و تأمل در خود میتوان به دست آورد که چه عاملی مسبب اصلی تنبلی است. گرچه در برخی موارد یافتن عامل، خود کار دشواری است، اما مشاوره با دانشمندان علم اخلاق و روانشناسان در این مورد میتواند کمک بزرگی محسوب گردد.
ج) قصد و ارادهی جدّی
وقتی شخص گرفتار به تنبلی با تفکّر در آثار تنبلی متنبه شد و سپس عوامل آن را شناخت و با آنها به مقابله برخواست، حالا وقت تصمیم جدّی برای مبارزه با آن است. امیر مومنان علی(ع) میفرماید:
«با عزم و ارادهی جدّی به مخالفت با سستی برخیزید»[23] و «درد سستی در قلبت را با داروی عزم و ارادهی جدی درمان کن.»[24]
جناب فیض کاشانی میفرماید:
«بدان كسى كه دو برادر غايب دارد كه ورود يكى را در فردا و ورود ديگرى را پس از يك ماه يا يك سال انتظار دارد براى ديدار برادرى كه پس از يك ماه يا يك سال ديگر وارد مىشود خود را آماده نمىكند بلكه آماده ديدار برادرى مىشود كه فردا وارد خواهد شد. پس آمادگى نتيجه قرب انتظار است. كسى كه منتظر رسيدن مرگ پس از گذشت يك سال ديگر است دلش به آنچه در اين مدت است مشغول مىشود و آنچه را پس از آن است فراموش مىكند. سپس در هر روز كه بامداد مىشود منتظر يك سال تمام است و روزى را كه گذشته از اين مهلت كم نمىكند و همين امر مانع او مىشود كه به عمل بشتابد، چه وى همواره مجال وسيعى در اين يك سال براى خود تصور مىكند و در نتيجه عمل را به تأخير مىاندازد.»[25]
د) اولویّت سنجی
تقسیم بندی کارها از جهت اولویّت انجام آنها، این امکان را میدهد که شخص در فرصت باقی مانده کارهایی را که از نظر اولویّت در سطوح نخستین قرار دارند را در رأس برنامههای خویش قرار دهد و آنها را به پایان رساند. پایان یافتن یا در مسیر اجرای صحیح قرار گرفتن آنها بسیاری از دلمشغولیها و نگرانیهای انسان را کم خواهد نمود. این روال انسان را از این فکر که نمیتواند کارها را در وقت مقرّر انجام دهد نجات میدهد و نور امید و نشاط تازهای را ایجاد میکند. حضرت علی(ع) میفرماید:
«فرصت مىگذرد مانند گذشتن ابر، پس دریابید فرصتهاى خیر را.»[26]
ه) پرهیز از خیالپردازی
لازمهی جدّیت در كارها دورى از آرزو و خیال در حین عمل و اهتمام بر كار و تلاش است. براى رسیدن به مقصد، به كار و تلاش باید تكیه كرد، نه به آرزو و خیال؛ زیرا این ویژگىها انسان را از جدّیت باز مىدارد و به امور واهى دلخوش مىسازد. خاصیت آرزو و خیال آن است كه فرد و جامعه را از عمل و اقدام باز مىدارد و او را بار دیگر به سستى و تباهى سوق مىدهد.[27]
امیر مومنان(ع) میفرماید:
«کسی که آرزویش را طولانی کند، کارش را بد انجام میدهد.»[28]
و) همنشینی با افراد با اراده
همنشینی با انسانهای بااراده و افراد پرکار تأثیر بسیار زیادی در دور کردن عادت زشت تنبلی و سستی در انسان دارد. بسیار مشاهده میشود که انسان هایی در اثر مصاحبت و دوستی با افرادی که دارای روحیهای عالی هستند، دچار تحوّل چشمگیری در مسیر زندگیشان شده و تبدیل به افراد با همّتی میشوند.[29]
[1] . عمید، حسن؛ فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381، چ24، ج1، ص621 و معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1384، چ22، ج1، ص1147.
[2]. فراهیدی، خلیل؛ کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، 1410ق، چ دوم، ج5، ص310 و راغب اصفهانی، حسین؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، انتشارات دارالعلم الدارالشامیه، 1412، چ اول، ص711.
[3]. ر.ک: مدرّس، محمدباقر؛ خرد و سپاه او، انتشارات کلینی، 1371، ج3، ص269.
[4]. نساء/142.
[5]. توبه/54.
[6]. مصطفوى، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، انتشارات مرکز نشر کتاب، 1380ش، چ اول، ج 6، ص268.
[7]. صدوق، محمد؛ من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق، چ سوم، ج4، ص355.
[8]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، چ چهارم، ج5، صص71-79.
[9] . همان؛ امالی، قم، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362ش، چ چهارم، ص543.
[10]. همان؛ خصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1362، چ اول، ج2، ص620.
[11]. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج 25، ص142.
[12]. ابن شعبه حرّانی، حسن؛ تحف العقول عن آل الرسول (ص) ، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404، چ دوم، ص220.
[13]. دلشاد تهرانی، مصطفی؛ سیره نبوى« منطق عملى»، تهران، انتشارات دریا، 1385، چ دوم، ج1، ص354.
[14]. کلینی، پیشین، ج5، ص86.
[15]. ر.ک، دلشاد، پیشین، ج2، صص184-185.
[16]. کلینی، پیشین، ص85.
[17]. کلینی، پیشین.
[18] آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1366ش، ص463.
[19]. مطهری، پیشین، ج7، ص61.
[20]. کلینی، پیشین، ص67.
[21]. آقاتهرانی، مرتضی؛ اهمال کاری (تعلل ورزیدن)؛ بررسی علل، راه کارها و درمان، مجله معرفت، شماره64، فروردین 82، ص40.
[22]. ابن شعبه حرّانی، حسن؛ تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1382ش، چ اول، ص371
[23]. آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و دررالکلم، ترجمه و شرح جمال الدین خوانساری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1366ش، چ اول، ج7، ص250.
[24]. همان.
[25]. فیض كاشانى، محسن؛ راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمه سید محمد صادق عارف، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1372، چاپ اول، ج8، ص300.
[26]. سیدرضی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، انتشارات هجرت، 1414ق، چ اول، ص471.
[27]. دلشاد، پیشین، ص357-358.
[28]. سید رضی، پیشین، ص475.
[29]. کاشانی، فیض؛ پیشین، ج3، ص419 و مطهری، پیشین، ج16، ص267-268.