پرتال دانشگاهی کشور پرتال دانشگاهی کشور
University Portal of Iran




کلمات مرتبط

    نتایج کارشناسی ارشد 1402 نتایج ارشد 1402 دفترچه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد امریه سربازی استخدام تامین اجتماعی استخدام شرکت نفت استخدام آموزش و پرورش استخدام بانک پذیرش بدون کنکور منابع کارشناسی ارشد منابع دکتری استخدام شهرداری آگهی استخدام پليس استخدام نیروی انتظامی لیست همایش های بین المللی لیست سمینار لیست کنفرانس سالن همایش مقاله ISI دانشگاه پيام نور استخدام بانک پاسارگاد سازمان سما استخدام بانک شهر استخدام بانک گردشگری آگهی استخدام بانک صادرات استخدام بانک پارسیان پودمانی علمی کاربردی 1402 استخدام دولتی استخدام استانداری استخدام آتش نشانی استخدام وزارت نيرو استخدام ديپلم استخدام برنامه نویس استخدام حسابدار نمونه سئوالات کارشناسی ارشد نمونه سئوالات دکتری ارزشیابی مدرک دانشگاه پیام نور فراگير دانشپذير مدرک دیپلم مدرک کارشناسی انتخاب رشته کنکور سراسری 1402 عدح.هق daneshgah پردیس دانشگاهی شهریه دانشگاهها آگهی استخدام تهران azad karshenasi arshad kardani peyvasteh azmoon konkoor mba مجازی mba یکساله مدرک mba
 اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق          10 اسفند 1389 - 01 March 2011


تنبل در لغت به معنای تن­پرور است؛ کسی که مایل به کار نباشد و تن به کار ندهد و کسی که از کار گریزان است. [1] در زبان عربی واژه­ی "کسل" مترادف با تنبلی می­باشد.[2]
در اصطلاح علم اخلاق، به هرنوع بی­میلی و بی­رغبتی به کار، تنبلی نمی­گویند؛ زیرا در برخی از موارد، عامل گریزانی از کار، ضعف جسمانی و وجود یک بیماری جسمی است و گاهی نیز اهمیت نداشتن یک موضوع خاص در اعتقاد شخصی سبب بی­رغبتی آن شخص برای انجام آن موضوع است؛ به­طوری که اگر اهمیت موضوعی برایش قطعی شود، با چابکی و نشاط انجامش می­دهد و همه­ی جوانب کار را نیز رعایت می­کند. از این رو در علوم تربیتی به کسی تنبل اطلاق می­شود که شخص بدون داشتن کوچک­ترین ضعف جسمانی، مهم­ترین کارهای خود را به تأخیر انداخته و یا با اکراه و اجبار انجام می­دهد.[3]
تنبلی در آیات
در قرآن از کسالت و تنبلی به­خصوص در کارهای نیک و در راه عبادت خدا، به زشتی یاد شده و این صفت از ویژگی­های منافقان برشمرده شده است. در دو آیه از آیات قرآن که از واژه­ی "کُسالی" در توصیف منافقان استفاده شده، بر این معنا دلالت دارد.
«منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى كه او آنها را فریب مى‏دهد و هنگامى كه به نماز برمى‏خیزند، با تنبلی برمى‏خیزند و در برابر مردم ریا مى‏كنند و خدا را جز اندكى یاد نمى‏نمایند!»[4]
«هیچ چیز مانع قبول انفاق­هاى آنها نشد، جز اینكه آنها به خدا و پیامبرش كافر شدند، و نماز بجا نمى‏آورند جز با تنبلی، و انفاق نمى‏كنند مگر با اجبار.»[5]
چون نماز وسیله­ی پیدایش حالت ارتباط با خداوند متعال و ظهور عبودیت و خضوع در مقابل خداوند متعال است، آنکه منافق باشد، چون در باطن کافر و مخالف است و هم طالب ارتباط و توجّه نیست، اگر نمازى مى‏خواند توأم با تكلّف و سستى خواهد بود. افرادی هم كه روى عادت نماز می­خوانند، و هیچ­گونه علاقه و توجّهى به حقیقت نماز كه اظهار عبودیت و خضوع و خشوع است ندارند و از نماز جز حركات آن را درک نمی کنند، و نماز را چون باری بردوش خود می­بینند که باید آن را بر زمین نهند، در این خصلت مانند منافقان می­باشند، و با سستی برای ادای این فریضه­ی الهی قیام می­کنند.[6]
تنبلی در احادیث
در سخنان رسول خدا(ص) و ائمه­ی اطهار(ع) نیز از تنبلی به زشتی یاد شده و همواره سفارش ایشان به دوستان و نزدیکانشان دوری از این صفت ناپسند بوده است:
رسول خدا(ص) به امیرالمومنین(ع) چنین سفارش می­کند: «ای علی(ع) از دو خصلت دوری کن: آزردگی خاطر و تنبلی...»[7]
این سفارش تنها به امیرمومنان(ع) نیست؛ بلکه توصیه­ای است برای همه­ی کسانی که جویای آسایش دنیا و آخرت هستند. برای همین، هرگاه در روایات و سیره­ی پیشوایان معصوم(ع) توجه و دقت­نظر می­شود، مشاهده می­گردد که آنها نیز برای به دست آوردن آسایش هر دو جهان و رضایت خداوند مهربان، همواره در کار و تلاش و مجاهدت بوده­اند و هیچ­گاه دیده نشد که این بزرگواران بر اثر سستی و تنبلی کار خود را بر دوش دیگران نهند و چون خود را رهبر و پیشوای مردم می­بینند از تلاش و کوشش باز ایستند.[8]
آثار و نتایج تنبلی
بسیاری از عقب ماندگی­های انسان­ها چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، مرهون همین خصیصه­ی پلید سستی و بی­حالی و تنبلی است. در اینجا به برخی از این آثار به عنوان نمونه اشاره می­گردد.
‌أ)  ادا نکردن حق
پذیرش حقّ نیازمند ایستادگی و پایداری در راه آن است. بعضی از انسان­ها گرچه دوست­دار حق­اند و میل به ادای وظیفه­ی خویش در راه اجرای حق دارند، اما تن­پروری و سستی مانع از انجام وظیفه می­شود و همین امر سبب می­گردد تا نتوانند وظایف خویش را در برابر خود و دیگران انجام دهند.
امام صادق(ع) می­فرماید:
«از دو صفت بپرهیز؛ ملالت و تنبلى؛ اگر ملول باشى حق را تحمل نكنى و اگر تنبل باشى از اداى حق باز مانى».[9]
حضرت على(ع) می­فرمایند:
«از تنبلی دورى كنید، زیرا هر كس تنبلی کند، نمی­تواند حق خداوند را انجام دهد.»[10]
کسی که در ادای حقوق دیگران سستی و تنبلی به خرج دهد، در احقاق حقوق خود نیز کاهل و تنبل خواهد بود. تأمین آزادی و احقاق حق هیچ­گاه با تنبلی به دست نخواهد آمد.[11]
‌ب) فقر
از مخرّب­ترین آثاری که تنبلی به دنبال دارد، دچار فقر شدن است. امیر مومنان(ع) در این باره چنین می­فرماید:
«آنگاه كه همه چیز جفت گشت؛ تنبلى و درماندگى با هم جفت شدند، و "فقر" محصول و ثمره­ی آن دو گردید.»[12]
فقر و نادارى فكر و اندیشه­ی آدمیان را به خود مشغول مى‏كند و بنیان‏هاى اخلاقى را به سستى مى‏كشاند و راه كفر و بى‏دینى را مى‏گشاید. به درستى كه نزدیك است كار فقر به كفر بكشد، و آن كه معاش ندارد، اعتقاد به معاد هم ندارد.[13]
‌ج) سربار دیگران شدن
از دیگر آثار و نتایجی که تنبلی به همراه دارد، محتاج و سربار دیگران بودن است.
امام صادق(ع) فرمود:
«در فراهم آوردن معیشت خود تنبل مباش، كه بار دوش دیگرى خواهى شد[14]
با روحیه خواهش از دیگرى نمى‏توان به خود باورى رسید. با تكیه به دیگران نمى‏توان راه دشوار «حیات طیبه» را هموار نمود. آنکه خود را محتاج دیگران یابد فاقد امید و نشاط و اراده است. انسان‏هایى كه از درون زبون و خوار مى‏شوند، در رویارویى با مشكلات بیرونى فاقد توانایى لازم برای حل آن‏هایند.[15]
‌د)  بی بهره از دنیا و آخرت
امام كاظم(ع) می­فرماید، پدرم(ع) در سفارشی که به یکی از فرزندانش داشت چنین فرمود:
«از تنبلى و ملالت بپرهیز! چه این دو، تو را از دست یافتن به بهره­ات از دنیا و آخرت، باز مى‏دارند[16]
آنان كه زندگى خود را به تنبلی مى‏آلایند و از تلاش و كوشش در زندگى این جهانى باز مى‏مانند، زندگى آن جهانى خود را نیز تباه مى‏سازند؛ زیرا كسى كه نتواند براى زندگى ملموس و نزدیك خود برنامه­ریزى كند، چگونه مى‏تواند براى زندگى ناملموس و دور خود برنامه­ریزى نماید؟
امام باقر(ع) می­فرماید:
«از مردى نفرت دارم كه در كار دنیاى خود تنبل باشد. آن كس كه در كار دنیاى خویش تنبل است، در كار آخرتش تنبل‏تر خواهد بود[17]
‌ه)  نرسیدن به آرزوها
حضرت علی(ع) می­فرماید:
«هرکه سستی و تنبلیش استمرار یابد، به آرزویش نرسد [18]
آدمی در مسیر زندگیش در پی آرزوهایی است که همیشه فکرش را به خود مشغول می­دارد. اگر این آرزوها دور و دست نیافتنی نباشد، امید به زندگی و تلاش و کوشش را بیشتر می­کند.[19] اما انسان سست و تنبل فرصت­ها را از دست داده، در نتیجه به هیچ­یک از آرزوهای خود دست نمی­یابد و همین امر سبب یأس و ناامیدی شده افسردگی را به همراه خواهد داشت.
‌و)  برآورده نشدن حاجات
امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود:
«... از پیامبر(ص) چنین رسیده است: "گروه­هایى از امّت من دعایشان مستجاب نمى‏شود: ... و مردى كه در خانه مى‏نشیند و مى‏گوید: پروردگارا! روزى مرا برسان! و به طلب روزى بیرون نمى‏رود.
خداى بزرگ به او مى‏گوید: اى بنده من! آیا راه را برای تو هموار نکردم و بدن سالم به تو ندادم، تا دنبال كار روى و روزى خود را به دست آورى؟..."» [20]
عوامل تنبلی
خودکم‏بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال‏طلبی وسواس‏گونه، اشتیاق به لذت‏جویی کوتاه مدت، عدم اعتماد به نفس، نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، پرخاشگری انفعالی و ... همگی از عواملی هستند که سبب بروز تنبلی و سستی در افراد مختلف می­شوند.[21]
شیوه­های درمان تنبلی
‌أ)  اندیشه در آثار تنبلی
برخی از انسان­ها چون هیچ­گاه در رفتارهای گذشته­ی خویش نمی­اندیشند و محاسبه­ای در مورد اعمال خود ندارند، در نتیجه هیچ توجهی به فرصت­های از دست داده شده و بلاهایی که در اثر تنبلی برسرشان آمده ندارند. گوشزد نمودن آثار مخرّبی که تنبلی به همراه دارد، می­تواند برای این گروه از افراد، به عنوان قدم اوّل در راه مبارزه با تنبلی محسوب شود. امام حسن(ع) می­فرماید:
«بندگان خدا! از خدا پروا كنید، و در طلب (سعادت و نجات) پیش از فرا رسیدن دوران پیرى بكوشید و قبل از نزول عذابها و رسیدن (مرگ) در هم كوبنده­ی لذت­ها، به­ عمل بشتابید كه نعمت دنیا نپاید و مصیبت­هایش ایمنى ندارد.»[22]
‌ب) ریشه­یابی
گام دوّم در این مسیر ریشه­یابی است؛ یعنی با تفکر و تأمل در خود می­توان به­ دست آورد که چه عاملی مسبب اصلی تنبلی است. گرچه در برخی موارد یافتن عامل، خود کار دشواری است، اما مشاوره با دانشمندان علم اخلاق و روان­شناسان در این مورد می­تواند کمک بزرگی محسوب گردد.
‌ج) قصد و اراده­ی جدّی
وقتی شخص گرفتار به تنبلی با تفکّر در آثار تنبلی متنبه شد و سپس عوامل آن را شناخت و با آنها به مقابله برخواست، حالا وقت تصمیم جدّی برای مبارزه با آن است. امیر مومنان علی(ع) می­فرماید:
«با عزم و اراده­ی جدّی به مخالفت با سستی برخیزید»[23] و «درد سستی در قلبت را با داروی عزم و اراده‏ی جدی درمان کن.»[24]
جناب فیض کاشانی می­فرماید:
«بدان كسى كه دو برادر غايب دارد كه ورود يكى را در فردا و ورود ديگرى را پس از يك ماه يا يك سال انتظار دارد براى ديدار برادرى كه پس از يك ماه يا يك سال ديگر وارد مى‏شود خود را آماده نمى‏كند بلكه آماده ديدار برادرى مى‏شود كه فردا وارد خواهد شد. پس آمادگى نتيجه قرب انتظار است. كسى كه منتظر رسيدن مرگ پس از گذشت يك سال ديگر است دلش به آنچه در اين مدت است مشغول مى‏شود و آنچه را پس از آن است فراموش مى‏كند. سپس در هر روز كه بامداد مى‏شود منتظر يك سال تمام است و روزى را كه گذشته از اين مهلت كم نمى‏كند و همين امر مانع او مى‏شود كه به عمل بشتابد، چه وى همواره مجال وسيعى در اين يك سال براى خود تصور مى‏كند و در نتيجه عمل را به تأخير مى‏اندازد.»[25]
‌د) اولویّت سنجی
تقسیم بندی کارها از جهت اولویّت انجام آنها، این امکان را می­دهد که شخص در فرصت باقی مانده کارهایی را که از نظر اولویّت در سطوح نخستین قرار دارند را در رأس برنامه­های خویش قرار دهد و آنها را به پایان رساند. پایان یافتن یا در مسیر اجرای صحیح قرار گرفتن آنها بسیاری از دل­مشغولی­ها و نگرانی­های انسان را کم خواهد نمود. این روال انسان را از این فکر که نمی­تواند کارها را در وقت مقرّر انجام دهد نجات می­دهد و نور امید و نشاط تازه­ای را ایجاد می­کند. حضرت علی(ع) می­فرماید:
«فرصت مى‏گذرد مانند گذشتن ابر، پس دریابید فرصتهاى خیر را.»[26]
‌ه)  پرهیز از خیال­پردازی
لازمه­ی جدّیت در كارها دورى از آرزو و خیال در حین عمل و اهتمام بر كار و تلاش است. براى رسیدن به مقصد، به كار و تلاش باید تكیه كرد، نه به آرزو و خیال؛ زیرا این ویژگى‏ها انسان را از جدّیت باز مى‏دارد و به امور واهى دلخوش مى‏سازد. خاصیت آرزو و خیال آن است كه فرد و جامعه را از عمل و اقدام باز مى‏دارد و او را بار دیگر به سستى و تباهى سوق مى‏دهد.[27]
امیر مومنان(ع) می­فرماید:
«کسی که آرزویش را طولانی کند، کارش را بد انجام می­دهد.»[28]
‌و) هم­نشینی با افراد با اراده
هم­نشینی با انسان­های بااراده و افراد پرکار تأثیر بسیار زیادی در دور کردن عادت زشت تنبلی و سستی  در انسان دارد. بسیار مشاهده می­شود که انسان هایی در اثر مصاحبت و دوستی با افرادی که دارای روحیه­ای عالی هستند، دچار تحوّل چشم­گیری در مسیر زندگیشان شده و تبدیل به افراد با همّتی می­شوند.[29]


[1] . عمید، حسن؛ فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381، چ24، ج1، ص621 و معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1384، چ22، ج1، ص1147.
[2]. فراهیدی، خلیل؛ کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، 1410ق، چ دوم، ج5، ص310 و راغب اصفهانی، حسین؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، انتشارات دارالعلم الدارالشامیه، 1412، چ اول، ص711.
[3]. ر.ک: مدرّس، محمدباقر؛ خرد و سپاه او، انتشارات کلینی، 1371، ج3، ص269.
[4]. نساء/142.
[5]. توبه/54.
[6]. مصطفوى، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، انتشارات مرکز نشر کتاب، 1380ش، چ اول، ج 6، ص268.
[7]. صدوق، محمد؛ من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق، چ سوم، ج4، ص355.
[8]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، چ چهارم، ج5، صص71-79.
[9] . همان؛ امالی، قم، انتشارات کتاب­خانه اسلامیه، 1362ش، چ چهارم، ص543.
[10]. همان؛ خصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1362، چ اول، ج2، ص620.
[11]. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج 25، ص142.
[12]. ابن شعبه حرّانی، حسن؛ تحف العقول عن آل الرسول (ص) ، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404، چ دوم، ص220.
[13]. دلشاد تهرانی، مصطفی؛ سیره نبوى« منطق عملى»، تهران، انتشارات دریا، 1385، چ دوم، ج1، ص354.
[14]. کلینی، پیشین، ج5، ص86.
[15]. ر.ک، دلشاد، پیشین، ج2، صص184-185.
[16]. کلینی، پیشین، ص85.
[17]. کلینی، پیشین.
[18] آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1366ش، ص463.
[19]. مطهری، پیشین، ج7، ص61.
[20]. کلینی، پیشین، ص67.
[21]. آقاتهرانی، مرتضی؛ اهمال کاری (تعلل ورزیدن)؛ بررسی علل، راه کارها و درمان، مجله معرفت، شماره64، فروردین 82، ص40.
[22]. ابن شعبه حرّانی، حسن؛ تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1382ش، چ اول، ص371
[23]. آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و دررالکلم، ترجمه و شرح جمال الدین خوانساری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1366ش، چ اول، ج7، ص250.
[24]. همان.
[25].  فیض كاشانى،  محسن؛ راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمه سید محمد صادق عارف، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1372، چاپ اول، ج8، ص300.
[26]. سیدرضی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، انتشارات هجرت، 1414ق، چ اول، ص471.
[27]. دلشاد، پیشین، ص357-358.
[28]. سید رضی، پیشین، ص475.
[29]. کاشانی، فیض؛ پیشین، ج3، ص419 و مطهری، پیشین، ج16، ص267-268.



منبع : پژوهه

خبرنامه - شبکه های اجتماعی