پرتال دانشگاهی کشور پرتال دانشگاهی کشور
University Portal of Iran




کلمات مرتبط

    نتایج کارشناسی ارشد 1402 نتایج ارشد 1402 دفترچه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد امریه سربازی استخدام تامین اجتماعی استخدام شرکت نفت استخدام آموزش و پرورش استخدام بانک پذیرش بدون کنکور منابع کارشناسی ارشد منابع دکتری استخدام شهرداری آگهی استخدام پليس استخدام نیروی انتظامی لیست همایش های بین المللی لیست سمینار لیست کنفرانس سالن همایش مقاله ISI دانشگاه پيام نور استخدام بانک پاسارگاد سازمان سما استخدام بانک شهر استخدام بانک گردشگری آگهی استخدام بانک صادرات استخدام بانک پارسیان پودمانی علمی کاربردی 1402 استخدام دولتی استخدام استانداری استخدام آتش نشانی استخدام وزارت نيرو استخدام ديپلم استخدام برنامه نویس استخدام حسابدار نمونه سئوالات کارشناسی ارشد نمونه سئوالات دکتری ارزشیابی مدرک دانشگاه پیام نور فراگير دانشپذير مدرک دیپلم مدرک کارشناسی انتخاب رشته کنکور سراسری 1402 عدح.هق daneshgah پردیس دانشگاهی شهریه دانشگاهها آگهی استخدام تهران azad karshenasi arshad kardani peyvasteh azmoon konkoor mba مجازی mba یکساله مدرک mba
 اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق          10 اسفند 1389 - 01 March 2011


از جمله اموري كه نوع بشر براي پيمودن مسير سعادت و دستيابي به قله‌هاي پيشرفت به آن نياز دارد سكون و اطميناني است كه در پرتو آن بتواند با آرامش خيال به حل مسايل و پيشامدهاي زندگي خود بپردازد و در اين ميان از مهمترين موانع براي طي اين مسير دگرگوني حواس و اضطراب است كه از خود نشان می‌دهد.

بي‌تابي و جزع در لغت به معني بريدن مخصوص است. يعني بريدن آن چيزي كه امتداد دارد چه تحقيقاً و چه تقديراً؛ يعني آن را از وسط و در عرضش مي‌برد و جزع را به اين جهت جزع گويند چون امتداد آرامش و حالت طمأنينه و صبر را قطع مي‌كند و حالات و اعمال مخالف صبر را از خود بروز مي‌دهد.[1]
در اصطلاح علماي اخلاق جزع و بى‏تابى عبارت است از اضطراب قلب و رها و يله كردن عنان و اختيار خود در مصيبت به فرياد كشيدن و بر گونه خود زدن و گريبان چاك زدن يا دلتنگ شدن و ناليدن و پريشان شدن خاطر و بى‏قرارى نمودن.[2]
در روايت نيز جزع به اين صورت معنا شده است: جزع و بي‌تابي، اضطراب دل به همراه اندوه شخص و دگرگونى در رنگ و حال اوست و هر مصيبتى كه بر كسى فرود آيد و آن كس در آغاز آن حادثه از فروتنى و بازگشت و تضرّع به خداى تعالى خالى باشد چنين كسى ناشكيباست نه شكيبا.[3]
فر ق جزع با حزن
گاهي عده‌اي جزع و بي‌تابي را با حزن و اندوه كه در مواردي پسنديده است اشتباه مي‌گيرند در حاليكه اين دو با هم فرق بنيادي دارند و آن اينكه تأثر و اضطرابي كه در حزن است در باطن و درون شخص نهفته است و اين ظاهراً با صبر منافاتي ندارد در حاليكه تأثر و اضطرابي كه در جزع موجود است در ظاهر صاحب آن نمايان است.[4]
بي‌تابي و جزع در قرآن
خداي متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد:
«بيقين انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است هنگامي‌كه بدي به او برسد بي‌تابي مي‌كند و هنگامي‌كه خوبي به او رسد مانع ديگران مي‌شود (بخل مي ورزد) مگر نمازگزاران.»[5]
اين آيات به اولين انگيزه‏اى كه انسان را به رذيله إعراض از ياد خدا و به جمع اموال و گنجينه كردن آن و در آخر دچار آتش ابدي شدن وا مى‏دارد اشاره مى‏كند و آن سبب عبارت است از حالتى در انسان به نام" هَلع- حرص شديد" كه حكمت الهى اقتضا كرده است آدمى را به اين صفت بيافريند تا به وسيلۀ اين صفت به آنچه مايۀ خير و سعادتش مى‏باشد هدايت شود. چيزى كه هست اين خود انسان است كه اين مايۀ سعادت خود را مايۀ بدبختى خود مى‏سازد و به جاى اينكه در راه سعادت خود صرف كند در راه بدبختى خود صرف مى‏كند و بي‌تابي كردن در مواجهه با مشكلات، يكي از لوازم آن است.[6]
بي‌تابي در روايات
بى‏تابى در مشكلات از صفات رذيله و ويران كنندۀ نهاد آدمي است. زيرا در حقيقت انكار قضاى خدا و ناخشنودى نسبت به حكم و فعل اوست و از اين رو رسول خدا (ص) فرمود:
«بزرگترين سختي هنگام بلا، بى‏تابى و ناشكيبائى كردن است».[7]
و در حديث قدسى است:
«هر كه به قضاى من خشنود نگردد و بر نعمتهاى من شكر نكند و بر بلاى من صبر ننمايد، پس پروردگارى غير از من بجويد»[8]
در روايت است كه «حضرت زكريّا وقتي از دست كافران گريخت و در ميان درختى پنهان شد از جاى او مطلّع شده، ارّه آوردند و درخت را ارّه كردند. تا ارّه به سر زكريّا رسيد ناله‏اى كشيد. پس خداوند به او وحى فرمود: اى زكريّا اگر ناله‏اى ديگر از تو بلند شود نامت را از دفتر انبياء محو مى‏كنم. پس زكريّا (ع) انگشت خويش گزيد تا او را دو نيم كردند».[9]
آثار فردي بي‌تابي
1ـ محروم ماندن از معارف : در روايتى چنين آمده است: «اگر موسى (ع) صبر مى‏كرد هزار نكته عجيب، عجيب‏تر از آن چه آموخت از حضرت خضر(ع) فرا مى‏گرفت. به همين دليل هنگامى ‏كه موسى(ع) سخن جدايي را از حضرت خضر (ع) شنيد، گريه كرد».[10]
2ـ ورود در عذاب جهنم : در حديثى از امير مؤمنان(ع) آمده است: «اگر صبر كنى به خاطر صبر خود به مقامات ابرار و نيكوكاران مى‏رسى و اگر بى‏صبرى كنى، اين بى‌صبرى تو را در عذاب دوزخ‏ وارد مى‏كند.» [11]
3ـ نارضايتي به قضا و قدر الهي : كه از پرتگاههاي مهلك مسير بشريت است.
4ـ شكوفا نشدن استعدادها : زيرا از جمله فلسفه مشكلات بروز تواناييها و شكوفا شدن استعدادهاي انسان است و با بي‌تابي در مقابله با حوادث ناگوار چنين سكوي پرشي از كف وي رخت برمي‌بندد.
آثار اجتماعي بي‌تابي
با گسترش روح ناشكيبايي در ميان تودۀ مردم، جامعه‌اي تشكيل مي‌شود كه به شدت در برخورد با ناملايمات شكننده بوده، در طيّ طريق سرفرازي از جوامع ديگر عقب مي‌ماند و آنگاه كه به خاطر پافشاري بر ايدئولوژي و عقايد خود از سوي زياده خواهان و قدرتهاي بزرگتر از خود، هدف اصابت تيرهاي سهمگين تحريم و فشار واقع شوند به آساني مجبور به عقب نشيني شده، طوق بندگي و شكست در برابر آنها را به گردن خود خواهند ديد؛ در عوض گروهي همچون پيامبراكرم(ص) و ياران ايشان كه روح بردباري و شكيبايي را در ميان خود نهادينه كرده بودند با مقاومت سه سالۀ خود در شعب أبي طالب، قريش سختدل را به زانو درآوردند و نمونۀ آشكار آن انقلاب اسلامي ايران است كه در مقابل هجوم تحريمها و مشكلات مختلفي كه ابرقدرتها بر سر راه آن ايجاد كرده‌اند با عزت و اقتدار به راه خود ادامه مي‌دهد.
عوامل و زمينه‌هاي بي‌تابي
از جمله عواملي كه در رابطه با اين صفت مي‌توان اشاره كرد عبارتند از:
1ـ ضعف نفس: كه با كوچكترين سختي، روحيۀ ضعيف و شكننده، متزلزل شده خود را مي‌بازد.[12]
2ـ ترس و جبن: كه در مواجهه با كمترين مشكلي ترسيده، بناي بي‌تابي و جزع مي‌گذارد.
3ـ جهل و ناداني: زيرا به نتايج مثبت و سازندۀ مصائب توجه نكرده، از آنها گريزان است در حاليكه مردان بزرگ و افراد بلند همت، با شعار «تا زنده‌ام رزمنده‌ام» قله‌هاي پيروزي را يكي پس از ديگري طي مي‌كنند.
درمان بي‌تابي
براي درمان اين صفت ناپسند دو نوع علاج ـ علمي و عملي ـ تجويز مي‌شود:
علاج علمي آن به اين صورت است كه در مورد روايات و آموزه‌هايي كه در مورد مذمّت اين خصلت بيان شده است با كمال دقت تدبّر كند تا مشكلاتي كه از آن متوجه وي مي‌شود با گوشت و پوست خود درك نمايد و از طرفي ديگر دربارۀ بياناتي كه در مورد ارزش صبر بيان شده است دقت کند تا با ديدي باز و از روي معرفت در مقام مقابله با صفت بي‌تابي برآيد.
علاج عملي، آن است كه سعي در برطرف كردن عوامل و انگيزه‌هاي آن برآيد و شناخت خود را به خداي متعال بيشتر كرده، ايمان خود را قوت بخشد. زيرا همانطور كه گوي فلزي آويزان بوسيله طنابي از سقف با كمترين ضربه‌اي دچار ارتعاش شده و آرامش و سكون خود را تا مدتها از دست مي‌دهد ولي همين گوي اگر با يك ميلۀ آهني به سقف متصل شود با چنين ضرباتي از جايش تكان نمي‌خورد انسان نيز هرگاه رابطه‌اش را با مبدأ هستي استحكام بخشيد در كوران حوادث، دستگيره‌اي محكم دارد كه او را در ميان امواج پرتلاطم مشكلات دستگيري خواهد كرد؛[13] مخصوصاً توحيد افعالي خود را استحكام بخشد و بداند كه هر چه از دوست رسد نكوست. آنگاه خود را در اوقات سخت زندگي به صبر كردن مجبور سازد كه :«من تَشَبّه بقومٍ فَهُو مِنه» يعني هر كس خودش را شبيه گروهي بگرداند از آنها مي‌شود.
فرد عاقل مى‏داند بى‏تابى كردن در مصائب سودى ندارد. زيرا آنچه مقدّر شده است مى‏شود و جَزَع آن را برنمى‏گرداند و شكّى نيست كه بعد از گذشت مدّتى جَزع را ترك مى‏كند. پس از همان آغاز ترك كند تا اجرش ضايع نشود.[14] مضامين اين شعر را سرلوحه خود كند:
گفتمش اين قدر آزار دل زار مكن                 گفت اگر يار منى شكوه زِ آزار مكن
گفتم از درد دل خويش به جانم چه كنم          گفت تا جان بودت درد دل اظهار مكن‏[15]


[1] ـ مصطفوي،حسن؛التحقيق في كلمات القران الكريم،مؤسسه الطباعه و النشر وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ اول،1371ش،ج2،واژه«جزع»؛ منسوب به امام صادق عليه‏السلام‏؛مصباح الشريعة،مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏،چاپ : اول‏،1400 هجرى‏،ص185 بحث«صبر»
[2] ـ مجتبوى‏، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، 1377 ش، ج : 4  ص :  352 ؛ نراقى‏، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‏‏،1377 ش ،ج : 2  ص : 813؛ نراقى‏، ملا مهدى؛ جامع السعادات‏،‏ تصحيح و تعليق سيد محمد كلانتر، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت‏، چاپ چهارم ،ج3،ص278
[3] ـ منسوب به امام صادق عليه‏السلام‏؛: مصباح الشريعة، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، چاپ : اول‏،1400 هجرى‏،ص185 ،باب الصبر
[4] ـ مصطفوي،حسن؛التحقيق في كلمات القران الكريم،مؤسسه الطباعه و النشر وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول،1371ش،ذيل واژه«جزع»
[5] ـ معارج:19الي22
[6] ـ موسوى همدانى، سيد محمد باقر؛ ترجمه تفسير الميزان،‏ دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم،1374 ش‏، چاپ: پنجم،ج20،صص:17 الي22
[7] ـ نراقى‏، ملا مهدى؛ جامع السعادات‏، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت‏، چاپ : چهارم‏،: تصحيح و تعليق، سيد محمد كلانتر،ج3،ص279
[8] ـ كاشاني،ملامحسن؛المحجه البيضاء في تهذيب الإحياء،تصحيح علي اكبر غفاري،دفتر انتشارات اسلامي،چاپ دوم،ج8،ص89
[9] ـ نراقى‏، ملا مهدى؛ جامع السعادات‏، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت‏، چاپ : چهارم‏،: تصحيح و تعليق، سيد محمد كلانتر،ج3،ص279، البته بايد يادآور شد كه امتحانات انبياء الهي فراتر از حد و توان مردم عادي است و از آنان چنين انتظاراتي نمي رود كه «هر كه در اين بزم مقربتر است جام بلا بيشترش مي دهند.»
[10] ـ ماجراي حضرت موسي وخضر آيه كهف 67 و68  ؛روايت در روح البيان ج.5،ص‏287
[11] ـ خوانساري،جمال الدين محمد؛شرح غرر الحكم و درر الحكم،تصحيح و تعليق مير جلال الدين حسيني ارموي،انتشارات دانشگاه تهران،1342ش،ح‏3713.
[12] ـ نراقى‏، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‏‏،1377 ش ،ص813
[13] ـ« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» آل عمران :103
[14] ـ نراقى‏، ملا مهدى؛ جامع السعادات‏، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت‏، چاپ : چهارم‏،: تصحيح و تعليق، سيد محمد كلانتر،ج3،ص279
[15] ـ نراقى‏، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‏‏،1377 ش ج : 2  ص :  813


منبع : پژوهه

خبرنامه - شبکه های اجتماعی