اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 11 اسفند 1389 - 02 March 2011
احترام در حوزه ارتباطات اجتماعی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان ها، بدون احترام نمیتوانند اجتماعی سالم و پیشرفته را تشكیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعههای سالم دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم هاست كه زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم میشود. به هر حال افراد، اندیشهها، منافع و نیازهای جداگانهای دارند و گاه این تفاوتها، خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند كه اصل در میان انسان اختلاف است و تنها با بهرهگیری از اصولی انسانی میتوان آن را به اتحاد تبدیل كرد.
احترام در لغت
احترام از واژههای غیرمصرح قرآنی است كه از ریشه حرم و حرمت گرفته شده است. حریم چاه به معنای آن محدودهای است كه نمیتوان بدان نزدیك شد و كسی حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد.
حرمت شخص به معنای چیزی است كه شخص از آن حمایت و دفاع میكند. کلمه احترام در لغت نامه دهخدا نیز به معنای حرمت داشتن، بزرگ داشتن و بزرگداشت آمده است.[1]
احترام بر این اساس چنان كه در اصطلاحات عرفی نیز آمده به معنای تعظیم و تكریم و گرامیداشت شخص است كه بیارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگری كه محل احترام است از نظر مردم دارای حرمت و حریمی است كه میبایست آن را حفظ کرد.
احترام درآموزههای قرآن
چنان كه گفته شد در قرآن این اصطلاح با لفظ احترام به كار نرفته ولی مفهوم آن به شكل اصطلاحات دیگر و یا بیان مصداقی احترام، تبیین و توصیه شده است.
به معنای حرام:
1- محترم شمردن ماه های خاص (بقره/ 194)، «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ...» ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است.
2- نفس و جان آدمی (انعام / 151)، «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیكُمْ ... وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ ... وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ» بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: ...و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ... و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق)
3- خانه خدا (مائده / 97)، «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرَامَ...» خداوند، کعبه -بیت الحرام- را قرار داده؛
به معنای تكریم:
1- خدا (علق / 3) «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ» بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است.
2- انسان (اسراء / 70)، «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم.
به معنای احسان و نیكوكاری:
به والدین و ... (بقره / 83) «وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاكِینِ » و به پدر و مادر نیکی کنید.
به معنای توقیر و بزرگداشت و تعزیز:
(فتح / 9)، «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ» تا (شما مردم) به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از او دفاع کنید و او را بزرگ دارید.
به معنای تعظیم:
(حج / 30 و 32)، «ذَلِكَ وَمَنْ یعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ» (مناسک حج) این است! و هر کس برنامههای الهی را بزرگ دارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است!
مصادیق احترام
قرآن در برخی از موارد با بیان مصادیق، به بازگویی احترام پرداخته و با تبیین موضوعی و مصداقی، مردمان را به عملی كردن احترام توجه داده است. به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتاری نگاه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعی سوق داده است تا شخص در رفتارش، هنجار خاصی را به عنوان احترام مراعات نماید.
1- سلام و تحیت گفتن زبانی: (نساء / 86)، «وَإِذَا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا» هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید.
2- اجازه گرفتن (نور / 27) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا»
ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید.
رعایت حق تقدم ، بلند نكردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه های مصداقی احترام است كه قرآن به آن اشاره كرده است.
در عرف مردم، روش های دیگری برای احترام وجود دارد كه هریك با توجه به سنتها و آداب اجتماعی مردم هر منطقه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پای والدین از نمونههایی است كه در جوامع مختلف برای احترام مشاهده می شود.
موارد بی احترامی:
الف: به نفس خود
قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُومِنِ أُمُورَهُ كلَّهَا وَ لَمْ یفَوِّضْ إِلَیهِ أَنْ یذِلَّ نَفْسَهُ»[2]
خداوند تمام كارهاى مؤمنين را بخودشان واگذارده است، ولى اين اختيار را به آنان نداده كه خود را ذليل و خوار نمايند.
ب: به دیگران
1- سؤظن به فقرا و حسن ظن به صاحبان ثروت
قَالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ(علیهما السلام): «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اعْصِمْنِی مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِی عَدَمٍ خَسَاسَةً، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا، فَإِنَّ الشَّرِیفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُك، وَ الْعَزِیزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُك»[3]
بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا نگهدار از اينكه به فقيرى، پستى و بصاحب ثروتى، برترى گمان برم. زيرا شريف و بزرگوار كسى است كه طاعت و پيروى تو او را شريف گردانيده و عزيز و گرامى كسى است كه عبادت و بندگيت او را عزيز نموده است.
2- تحقیر فرد مسلمان
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم):« لَا تُحَقِّرَنَّ أَحَداً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ صَغِيرَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ كَبِير»[4]
نبايد كسى از مسلمانان را كوچك شمارى، زيرا كوچك آنها نزد خدا بزرگ است.
مصادیق بیاحترامی:
در این قسمت به مواردی که نوعی بی احترامی در آنها وجود دارد و از آنها نهی شده است میپردازیم.
1- لقب بد دادن
«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»(حجرات/11)با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.
2- مسخره كردن
«لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»(حجرات/11) نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند.
3- دشنام دادن
«لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ»(انعام/108). (به معبود) کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید.
4- بی توجهی كردن
«عَبَسَ وَ تَوَلّى»(عبس/1) چهره در هم کشید و روی برتافت. از این صفت در قرآن نوعی بیاحترامی یاد شده است.
5- تهمت زدن
«إِنَّ الَّذینَ یرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُومِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم»(نور/23) کسانی که زنان پاکدامن و بیخبر (از هرگونه آلودگی) و مؤمن را متهم میسازند در دنیا و آخرت از رحمت الهی بدورند و عذاب بزرگی برای آنهاست.
6- سرزنش نكردن
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم): «مَنْ عَیرَ مُومِناً بِشَیءٍ لَمْ یمُتْ حَتَّى یرْكبَهُ»[5] هر كه مؤمنى را به چيزى عيب جويى كند نميرد تا مرتكب آن شود.
7- غیبت كردن
«لا یغْتَبْ بَعْضُكمْ بَعْضاً»(حجرات/12) هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند.
8- تحقیر كردن
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «یا بُنَی! لَا تُحَقِّرَنَّ أَحَداً بِخُلْقَانِ ثِیابِهِ فَإِنَّ رَبَّك وَ رَبَّهُ وَاحِد»[6]لقمان به فرزندش گفت: اى فرزند كسى را كه جامه كهنه در بر دارد تحقير نكن، زيرا خداى تو و خداى او يكى مىباشد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم): «لَا يَزْرَأَنَّ أَحَدُكُمْ بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ- فَإِنَّهُ لَا يَدْرِي أَيُّهُمْ وَلِيُّ اللَّه»[7]هيچ كس از شماها هيچ آدمى را بچشم حقارت ننگرد. چون معلوم نیست كدامشان دوست خدايند.
[1] - دهخدا، علی اكبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، سال 1325ش، ج3، ص1055.
[2] - كليني، محمدبن يعقوب؛ الكافی، علی اکبر غفاری،بیروت، ج5، ص64
[3] - صحیفه سجادیه، دعاى 35
[4] - ورام،مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، قم، ج1، ص31
[5] - كليني، محمدبن يعقوب؛ الكافی، علی اکبر غفاری،بیروت، ج2، ص356
[6] - مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، وفا، 1403، نوبت دوم، ج69، ص 47.
[7] - همان، ج72، ص147.
منبع : پژوهه