اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 11 اسفند 1389 - 02 March 2011
معانی احسان در قرآن
واژه «احسان» از ریشه «حُسن» به معنای زیبایی و نیكی میباشد[1] كه در قرآن در سه معنا به كار رفته است:
1ـ تفضّل و نیكی به دیگران،
2ـ انجام و سر و سامان دادن به امور و كارها به وجه نیكو و كامل،
3ـ انجام اعمال و رفتار صالح.
احسان در این كاربرد تقریباً مترادف با تقوا و پرهیزكاری است. از بررسی موارد كاربرد واژه «محسن» و مشتقاتش در قرآن، استفاده میشود كه این واژه دارای دو معنی و كاربرد است: 1ـ نیكی و خیر رساننده به دیگران، 2ـ انجامدهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیك.
1ـ خوبی و نیكی به دیگران
در سوره بقره آیه 38 آمده است:
«وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»
و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.
و در آیه 60 سوره الرحمن آمده است:
«هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ»
آیاجزای نیكوكاری، جز نیكوكاری است؟
راغب اصفهانی در اینباره مینویسد: « احسان این است كه انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و كمتر از آنچه حق او است را بگیرد.»
همچنین حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه درباره تفاوت رعایت عدالت ورزی با رعایت احسان و نیکوکاری میفرماید:
«العدل الانصاف و الاحسان التفضل»
عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است.
2ـ كاری را به صورت كامل انجام دادن
در آیه 7 سوره سجده از قرآن كریم آمده است:
«الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ»
كسی كه هر چیز را كه آفرید، نیكو آفرید.
در تفسیر نمونه درباره معنای آیه فوق آمده است: «آیه اشارهای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تكامل او به طور خصوص است: «الذی أحسن كلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز نیاز داشت داد و به تعبیر دیگر بنای كاخ عظیم خلقت بر «نظام أحسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است كه از آن زیباتر تصور نمیشود».
خداوند در آیه 229 سوره بقرة میفرماید:
« الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ»
طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به طور شایسته[همسر خود] نگاه داشت، یا به نیكی رها كرد.
منظور از «تسریح به احسان» یعنی رها كردن زن به نحو شایسته و نیكو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد و به عبارت روشنتر، این كار به نحو احسن انجام گیرد. در تفسیر نمونه آمده است: «همان طور كه رجوع و نگاهداری زن قید «معروف» دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است؛ یعنی تفرقه و جدایی باید از هر گونه امر ناپسندی مانند انتقامجویی و ابراز خشم و كینه خالی باشد».[2]
واژه احسان در همین معنا و كاربرد در نهجالبلاغه نیز به كار رفته است:
«قِیمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا یحْسِنُهُ»[3]
ارزش هر انسانی به اندازه امور و كارهایی است كه آنها را به نحو نیكویی انجام میدهد.
در این كلام مقدار و ارزش هر انسانی، مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیكوی كارها، شمرده شده است. شاید به خاطر وجود همین نكته در عبارت فوق باشد كه سید رضی جمع آوری كننده نهجالبلاغه بعد از نقل عبارت بالا مینویسد: «و هی الكلمة التی لا تصاب لها قیمة و لا توزن بها حكمة و لا تقرن إلیها كلمة»[4] این از كلماتی است كه قیمتی برای آن تصور نمیشود و هیچ حكمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی والایی آن را ندارد.
3ـ انجام كارهای نیك و رفتار صالح
در قرآن كریم آیه 10 سوره زمر آمده است:
« قُلْ یا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ»
بگو ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا كنید، برای كسانی كه در این دنیا نیكی كنند پاداش نیكو است».
در این آیه «احسان» در مورد انجام اعمال نیكو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به كار رفته است. در آیه 154 سوره انعام آمده است:
«ثُمَّ آتَینَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِی أَحْسَنَ»
باری به موسی كتاب آسمانی دادیم، برای اینكه نعمت را بر كسی كه نیكی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود...
در این آیه اعطای كتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیك و صالح از سوی حضرت موسی یا كلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذكر شده است.
احسان و نیکوکاری از منظر روایات
«الاِحْسانُ مَحَبّةٌ»[5] احسان و نیکی محبت است.
«الاِحْسانُ رَأسُ الْفَضْلِ»[6] احسان اساس فضیلت و خوبیهاست
«الاِحْسانُ ذُخرٌ وَ الکریمُ مَنْ حازَهُ»[7] نیکی کردن سرمایه انسان است و بزرگوار کسی است که آن را به دست آورد.
«الاِحْسانُ غُنمٌ»[8] نیکی کردن غنیمت است.
«کُلُّ مَعروفٍ اِحْسانٌ»[9] هر کار خوبی احسان و نیکی است.
«البَشاشةُ احسانٌ»[10] گشادهرویی احسان است.
اهمیّت و فضیلت احسان
«اِکْتِسابُ الحَسَناتِ مِنْ اَفْضَلِ المکاسِبِ»[11] تحصیل نیکیها از برترین کسبهاست.
«رِأسُ الدِّینِ اِکْتِسابُ الحَسَناتِ»[12] اساس دین به دست آوردن نیکیهاست.
«قَدْرُ کُلُّ اِمْرِیٍ ما یُحْسِنُهُ»[13] منزلت هر شخصی به اندازه کارهای خیری است که انجام میدهد.
«الاِحسانُ یَسْتَرِقُ الاِنْسانَ»[14] احسان انسان را مدیون و بنده میکند.
«اَفْضَلُ الاِیمانِ الاِحْسانُ»[15] برترین ایمان نیکی کردن است.
«رأسُ الاِیمان الاحْسانُ الی الناس»[16] اساس ایمان نیکی کردن به مردم است.
«زِیْنَةُ الاِسْلامِ اِعْمالُ الاِحْسانِ»[17] احسان کردن زینت اسلام است.
«مِنْ شَرَفِ الْهِمَّةِ بَذْلُ الاِحْسانِ»[18] بذل احسان نشانه بلندی همّت است.
آثار و نتایج احسان و نیکی
«بِالاِحْسانِ یُسْتَعْبَدُ الاِنْسانُ»[19] احسان و نیکی انسان را بنده میکند.
«بِالاِحْسانِ تُمْلِکُ الْقُلُوبُ»[20] قلبها با احسان تسخیر میشوند.
«بِالاِحْسانِ یُمْلِکُ الاَحْرارُ»[21] به وسیله احسان آزاد بنده میشود.
«بِالاِحْسانِ وَ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ بِالْغُفْرانِ یَعْظُمُ الْمَجْدُ»[22] با احسان و بخشودن گناهان مجد و عظمت انسان بیشتر میشود.
«مَنْ کَثُرَ اِحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ وَ اَعْوانُهُ»[23] هر کس که احسان و نیکوکاریاش بسیار باشد، خدمت کنندگان و یارانش بیشتر میشوند.
«مَنْ اَحْسَنَ اِلی النّاسِ اِسْتَدامَ مِنْهُمْ المَحَبَّةَ»[24] هر کس که به مردم نیکی کند دوستی آنها با او ادامه پیدا میکند.
«عَلَیْکُمْ بِالاِحْسانِ اِلی العِبادِ... تأمَنُوا عِنْدَ قیامِ الاَشْهادِ»[25] بر شما باد نیکی کردن به بندگان خدا...؛ چون از این طریق در قیامت از خطرها ایمن میشوید.
«مَنْ اَحْسَنَ اِکْتَسَبَ حُسْنَ الثَناءِ»[26] هر کس که نیکی کند ستوده میشود.
«لاْیُحْمَدُ اِلاّ مَنْ بَذَلَ اِحْسانَهُ»[27]ستوده نمیشود مگر کسیکه احسان خویش را بذل کند.
[1] - دهخدا علي اكبر، لغت نامه دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، سال 1325ش، ج3، ص1089.
[2] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه،چاپ اول،1353،ج2، ص118.
[3] - نهجالبلاغه، حکمت81.
[4] - همان
[5] - عبد الواحد، آمدی،تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،چاپ دوم، ص385.
[6] - همان، ص384.
[7] - همان، ص384.
[8] - همان، ص382
[9] - همان
[10] - همان، ص252.
[11] - همان، ص317
[12] - همان، ص85.
[13] - همان، ص382
[14] - همان، ص385
[15] - همان، ص382
[16] - همان
[17] - همان
[18] - همان، ص382.
[19] - همان، ص385.
[20] - همان
[21] - همان
[22] - همان
[23] - همان
[24] - همان
[25] - همان، ص341.
[26] - همان، ص385.
[27] - همان.
منبع : پژوهه