اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 11 اسفند 1389 - 02 March 2011
كمتر كسي را ميتوان يافت كه امتيازات مادي و حتی معنوي، تغيير حالي در درون او بوجود نياورد. انسان تا زماني كه گرفتار نفس و خودخواهي است و خويشتن را همه كاره جهان ميپندارد همين كه خود را نسبت به ديگران در زمينه اي و لو اندك، داراي برجستگي و امتيازي مي يابد، منفعل گشته و كمترين دگرگوني كه در درون او ايجاد مي شود اين است كه خود را برتر از ديگران پنداشته، براي خويش جايگاه ويژه قائل ميشود.
تعريف تكبر
كِبر در لغت يعني بزرگي و تكبر نيز به همان معنا است؛ با نوعي تكلف كه همراه آن است. يعني به زور خودش را بزرگ ميداند[1] و در اصطلاح تكبر به آن گويند كه شخصي خود را از ديگري بزرگ پندارد و آثار آن در اعمال و رفتار متكبر ظهور و نمود داشته باشد اما اگر اين آثار در بيرون به منصه ظهور نرسد آن را كبر مينامند.[2]
شرط تحقق تكبر
براي تحقق تكبر وجود دو شرط لازم است:
اول: وجود شخص ديگر و مقايسه خود با او.
دوم: خود را بزرگتر از ديگري ديدن، نه كوچكتر يا مساوي با او.
پس اگر پاي كس ديگري در ميان نباشد به آن عُجب و خودپسندي ميگويند نه تكبر و همچنين صرف خود بزرگ بيني را تكبر نميگويند. زيرا گاهي شخص خود را بزرگ ميبيند اما طرف مقابل را بزرگتر از خود ميانگارد. در نتيجه در برابر او جايي براي تكبر نمييابد و همچنين كوچك شمردن ديگري نيز دليل تكبر نيست. چون گاهي خود را كوچكتر يا مساوي با او ميداند بلكه بايد براي خود درجهاي غیر از ديگران قائل باشد و در ميدان مقايسه، مقام خود را بالاتر از مقام او بداند.[3]
تكبر در قرآن و سنت
تكبر از جمله گناهاني است كه در قرآن وعده عذاب به آن داده شده است كه اين خود يكي از ملاكهاي تشخيص گناه كبيره بودن آن است، آنجا كه ميفرمايد:
«آيا در جهنم جايگاهي براي متكبران نيست ؟![4]
امام صادق عليه السّلام نيز ميفرمايد:
«كبر و بزرگي به منزله لباس مخصوص خداست و كسي كه تكبر ميكند در اين صفت ويژه الهي، با او ستيزه و مخالفت ميكند».[5]
زيرا شخص متكبر در حال تكبر بندگي خود را فراموش كرده خود را مستقل ميداند و فرعون وار ميگويد: من بزرگتر و بالاترم پس در آن حال در مقابل خداوند قرار گرفته، ادعاي ربوبيت ميكند.
اقسام تكبر
تكبر داراى اقسامى است كه به بيان آنها ميپردازيم:
1 - تكبر بر خدا
چنانكه نمرود به آن گرفتار بود تا حدى كه خيال جنگ با خداوند را در سر مىپروراند و مثل آنچه فرعون و ديگر مدعيان خدايي به آن دچار بودند فرعون چون از بندگى خدا تكبر مىورزيد گفت: من پروردگار برتر شما هستم.[6]
اين قسم از تكبر(تكبر بر خدا) بدترين نوع تكبر بلكه بزرگترين نوع كفر است.
2 - تكبّر بر خلق
اين قسم تكبر، خود دو شعبه دارد:
الف) تكبر بر انبياء و پيغمبران و ائمه معصومين(ع)، كه خود را بالاتر از آنان بداند و حاضر به اطاعت و تسليم و فرمانبرداري از ايشان نشود. مانند ابوجهل و امثال او كه ميگفتند: شما انسانهايي همانند ما هستيد[7]و اين قسم نيز نزديك تكبر به خدا است.
ب) تكبر بر ساير مردم، به اينكه خود را بزرگتراز ديگران بداند و از اينكه با او مثل ديگر مردم رفتار کنند ناراحت شود. مثلاً در راه رفتن از آنها جلوتر بيفتد، در مجالس بالادست همه بنشيند و توقع سلام از همه داشته باشد و ... اين قسم اگر چه شايد در پستي، از قسم اول كمتر باشد اما اين نيز از هلاك كنندگان بزرگ است. چه بسا كه منجر به مخالفت خدا شود.[8]
درجات تكبر
همچنان كه تكبر، سه قسم دارد، داراي سه درجه نيز هست.
درجه اول اينكه اين صفت خبيثه در دل آدمى مستقر و ثابت شده باشد و خود را بهتر و برتر از ديگران ببيند و آن را در كردار و گفتار خود ظاهر كند. اين درجه، بدترين درجات است. زيرا درخت كبر، در دل صاحبش ريشه دوانيده و شاخ و برگ آن بلند شده و جميع اعضا و جوارح او را فرا گرفته است.
درجه دوم اينكه در دل او كبر باشد و كردار متكبرين نيز از او سر زند اما به زبان نياورد. اين درجه، يك شاخه كمتر از درجه اول است.
درجه سوم اينكه در دل، خود را بالاتر داند اما در كردار و گفتار مطلقا اظهار ننمايد و نهايت سعى در تواضع و فروتنى كند. چنين شخصى شاخ و برگ درخت كبر را قطع كرده است اما ريشه آن در دل او هست. پس اگر به اين جهت بر خود غضبناك باشد و در صدد قلع و قمع ريشه آن نيز بوده سعى كند ميتواند به آسانى از آن خلاصي يابد.[9]
عوامل تكبر
الف)توهم كمالي در وجود خود
اسباب كبر و تكبر بسيار است كه برگشت تمام آنها به اين است كه انسان در خود كمالى توهّم كند كه آن باعث عجب و خودبزرگ بينى شود و وقتي با حب نفس مخلوط گرديد كمال ديگران را ناديده گرفته، آنها را ناقصتر از خود گمان كند و اين سبب خود بزرگ بيني قلبى يا ظاهرى گردد.[10]
ب)جهل و ناداني
منشأ اين عامل آن است كه انسان خود را بالاتر و برتر از آن مىداند كه از يك بشر معمولى اطاعت كند. قرآن كريم از قومى چنين نقل مىكند كه گفتند: آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم.[11]
ج)عُجب
عُجب آن است كه خود را بزرگ ميپندارد و آنگاه كه با ديگران مصادف ميشود تكبر ميكند.
د)پرخوري
آدمی در صورتى كه به شهوت شكم پاسخ مثبت دهد به دنبال آن شهوت جنسي مىآيد و چون شهوت خوردن و آميزش با هم جمع شوند انسان به جاه و مال رغبت پيدا مىكند كه وسيله توسعه خوراكيها و ابزار شهوت رانى است و چون در صدد جمع مال برآيد از جمله رذائلي كه به آن مبتلا مي شود تكبر است.
ه)عقده حقارت
بسياري از افرادي كه در خانواده هاي پست پرورش يافته و بجايي ميرسند بيشتر به پناه تكبر ميروند و از اين طريق ميخواهند حقارتي را كه از ناحيه نقص خانوادگي دامنگيرشان شده است جبران كنند.[12]امام صادق(ع) ميفرمايد:
هيچ كس دچار بيماري تكبر نميشود مگر به علت ذلت و پستي كه در باطن خويش احساس ميكند.[13]
زمينههاي تكبر
زمينه و بسترهاي تكبر زياد است كه به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم:
1)علم: گاهي بجهت دانستن چند اصطلاح و معاني چند واژه، خود را اعلم از ديگران پنداشته، انتظار احترام و كُرنش در برابر او را دارد.
2)عمل: گاهي انسان خود را از همگان پرهيزگارتر و متّقىتر و صالحتر مىبيند و بخاطر نماز يا روزه يا هر كار خيري كه انجام داده همه مردم را وامدار خود مي داند و خود را سرسلسله و سرور بزرگواران ميپندارد.
3)نَسب: اين نوع تكبر معمولاً محل ابتلاي كساني است كه به گونهاي اصالت نَسَبي دارند مثلاً جد و پدر و دايي و ... او از علماي بزرگ يا يك شخصيت دولتي يا نظامي و امثال اينها هستند و اين فرد بيچاره بخاطر آنها به ديگران مباهات ميكند.
4)جمال: آدمی بخاطر قيافه زيبايي كه دارد يا لباس و وسيله نابي كه در اختيار اوست انتظار احترام و تواضع ديگران نسبت به خود را دارد.
5)قدرت: معمولاً بعض ورزشكاران و آنهايي كه داراي بدني قوي هستند نسبت به ضعيفتر از خودشان فخر ميفروشند.
6)ثروت و ياران: اينجا هم معمولاً از لغزشگاههاي ثروتمندان و متمولين و صاحبان جاه و مقام است كه بزرگي را در آنها خلاصه ميکنند.[14]
آثار تكبر
تكبر سرتاسر بلا و دوري از حق است. در اینجا به ذكر نمونههايي از آثار مخرب آن ميپردازيم:
1)عدم استشمام بوي بهشت
امام باقر(ع) در ضمن روايتي از پيامبر اكرم(ص) عدهاي را بر ميشمارد كه بوى بهشت را در حالى كه از مسير هزار سال راه استشمام مىشود احساس نمىكنند و از آن جمله همسايهاى كه تكبر ميورزد را نام ميبرد.[15]
2) برانگيخته شدن غضب[16]
مردم در برابر فخر فروشيهاي متكبر و تحقير خود غضبناك شده واكنش نشان ميدهند كه خود متكبر در مواجهه با اين واكنشها منقلب و عصباني ميشود.
3) برگشتن از حق
از امام صادق، عليه السلام، در مورد پستترين و پايينترين درجه برگشت از حق سئوال شد. ايشان در جواب فرمودند:
«همانا كبر پايينترين درجه اوست»[17]
4) عذاب الهي
ابن بكير از حضرت صادق، عليه السلام، نقل مىكند كه فرمود:
«همانا در جهنم براي متكبران وادى هست كه آن را «سقر» گويند. از شدت حرارت خود به خداى عز و جل شكايت كرد و از خدا خواست كه اذن دهد تا نفسي بكشد. پس همين كه نفس كشيد، در دم جهنم آتش گرفت»[18]
5) ایجاد نفرت عميق
مردم به خاطر تحقيري كه از طرف متكبر در مورد آنها اعمال مي شود كينه او را به دل ميگيرند.
6) عدم گذشت و ايثار
كسي كه در چهار ديواري خودپرستي محصور شده و غرور اركان وجودش را تسخير و در سلطه خود گرفته است تنها تمايلات خود را در نظر گرفته و شئون و وضع ديگران را ابداً مراعات نميكند و مصرانه در پي دستيابي به خواسته هاي خودش است كه اين با ايثار و از خودگذشتگي سر ناسازگاري دارد.
7)بدبيني
شعله سوءظن متكبر دائماً زبانه ميكشد و همه را مُغرض و بدخواه خود مي پندارد، و بياعتنائيهاي متوالي كه به غرورش وارد ميشود را هرگز فراموش نميكند.[19]
8) كينه توزي
متكبر كه معمولاً با عكس العمل در برابر خواسته هايش مواجه ميشود درصدد كينه توزي و انتقام از اجتماع است و تا انقلاب درونيش آرام نگيرد راحت نميشود.[20]
9) تحقير شدن
بي اعتنايي به عواطف مردم مسلماً توليد عكس العمل ميكند و خود شخص مورد اهانت و خفت واقع ميشود. امام صادق عليه السلام فرمود:
«هيچ بندهاى نيست مگر آنكه براي او حكمت و دانايي است و فرشتهاى است كه آن را براي او نگاه مىدارد. پس وقتى كه تكبر كند مىگويد: ذليل شو كه خدا تو را ذليل گردانيد. پس او پيش خود بزرگترين مردم است و در چشم مردم كوچكترين آنهاست»[21]
علاج تكبر
چاره مرض تكبر دو گونه است:
الف) علاج علمي: علاج علمي آن است كه ابتدا در آيات و رواياتي كه اين رذيله زشت را نكوهش كردهاند به ديده عبرت بنگرد و ببيند كه آيا بزرگي كردن به ديگران لياقت آن را دارد كه خود را ارزاني قهر و غضب الهي و مورد نفرت مردم قرار دهد؟ ثانياً ابتدا و انتهاي خود را در نظر بگيرد. اولش نطفهاي گنديده و آخرش لاشهاي بدبو است كه حتي نزديكان نيز تاب تحمل آن را ندارند و در اين بين حامل مدفوعات و نجاسات خود است كه اگر پرده الهي نبود خودش نيز از بوي تعفنش نميتوانست زندگي كند. علاوه بر اينكه به قدرت و نسب و جمال و ثروت نازيدن از حماقت است. چرا كه همه اينها در معرض نابودي هستند و با اندك مرض و مصيبتي جاي خود را به ضعف و تنفر و فقر ميدهند.
ب) علاج عملي: در اين مرحله خود را به تواضع كه ضد تكبر است وادارد و فروتني در گفتار و كردار را سرلوحه زندگاني خود گرداند تا به تدريج با عنايت خداوند جايگزين تكبر گردد.[22]
[1] ـ ابن منظور،جمال الدين محمد بن مكرم؛لسان العرب،انتشارات صادر بيروت،واژه«كبر»؛ قرشی،سید علی اکبر؛قاموس قرآن،دارالکتب الإسلامیه،چاپ نهم،1381ش،واژه«كبر»
[2] ـ فیض کاشانی،ملا محسن؛المحجه البیضاء،تعلیق و تصحیح علی اکبر غفاری،نشر دفتر انتشارات اسلامی،چاپ چهارم،1417ق،ج6،ص228؛ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش،ص 287
[3] ـ ـ فیض کاشانی،ملا محسن؛المحجه البیضاء،تعلیق و تصحیح علی اکبر غفاری،نشر دفتر انتشارات اسلامی،چاپ چهارم،1417ق ، ج6،صص228و229
[4] ـ زمر:60
[5] ـ کلینی،یعقوب؛اصول کافی،تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الإسلامیه،چاپ ششم،1375ش،ج2،ص309،ح4
[6] ـ نازعات:24« انَا رَبُّكُمُ الاعْلى»
[7] ـ ابراهيم:10« قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا»
[8] ـ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش،صص290ـ 291؛ امام خمینی،روح الله؛چهل حدیث، چاپ دفترتنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ بیستم،1378ش ،ص80ـ 81
[9] ـ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش، ص292
[10] ـ امام خمینی،روح الله؛چهل حدیث، چاپ دفترتنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ بیستم،1378ش ،ص82
[11] ـ مؤمنون:47« اَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا»
[12] ـ موسوي لاري،سيد مجتبی؛بررسي مشكلات اخلاقي و رواني،دفتر انتشارات اسلامي،1345ش،،ص115
[13] ـ کلینی،یعقوب؛اصول کافی،تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الإسلامیه،چاپ ششم،1375ش،
،ج2،ص310،ح17:«ما من أحد الا من ذلة يجدها في نفسه»
[14] ـ محمد رضا جباران؛ اخلاق(ترجمه الاخلاق)،انتشارات هجرت،چاپ چهارم،1378ش،،صص288ـ 290
[15] ـ همان،ص : 197
[16] ـ همان ص : 250
[17] ـ عن حكيم، قال:سألت أبا عبد اللّه، عليه السّلام، عن أدنى الإلحاد. فقال: «إنّ الكبر أدناه» اصول كافي،ج2،ص309،ح1
[18]ـکلینی، یعقوب؛ اصول کافی، تصحیح وتعلیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الإسلامیه، چاپ ششم،1375ش،ج2،ص،310؛بحار،ج73،ص218،ح10
[19] ـ موسوي لاري،سيد مجتبی؛بررسي مشكلات اخلاقي و رواني،دفتر انتشارات اسلامي،1345ش،،ص114
[20] ـ همان
[21] ـ علامه مجلسی،محمد باقر؛بحارالأنوار،المکتبه الإسلامیه،1389ق،ج73،ص224،ح16
[22] ـ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش،صص292ـ 294؛ امام خمینی،روح الله؛چهل حدیث، چاپ دفترتنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ بیستم،1378ش،صص93ـ 99؛ دستغیب،سید عبدالحسین؛گناهان کبیره،دفتر انتشارات اسلامی،چاپ 16،سال1382ش،،ج2،صص137ـ 146
منبع : پژوهه