پرتال دانشگاهی کشور پرتال دانشگاهی کشور
University Portal of Iran




کلمات مرتبط

    نتایج کارشناسی ارشد 1402 نتایج ارشد 1402 دفترچه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد امریه سربازی استخدام تامین اجتماعی استخدام شرکت نفت استخدام آموزش و پرورش استخدام بانک پذیرش بدون کنکور منابع کارشناسی ارشد منابع دکتری استخدام شهرداری آگهی استخدام پليس استخدام نیروی انتظامی لیست همایش های بین المللی لیست سمینار لیست کنفرانس سالن همایش مقاله ISI دانشگاه پيام نور استخدام بانک پاسارگاد سازمان سما استخدام بانک شهر استخدام بانک گردشگری آگهی استخدام بانک صادرات استخدام بانک پارسیان پودمانی علمی کاربردی 1402 استخدام دولتی استخدام استانداری استخدام آتش نشانی استخدام وزارت نيرو استخدام ديپلم استخدام برنامه نویس استخدام حسابدار نمونه سئوالات کارشناسی ارشد نمونه سئوالات دکتری ارزشیابی مدرک دانشگاه پیام نور فراگير دانشپذير مدرک دیپلم مدرک کارشناسی انتخاب رشته کنکور سراسری 1402 عدح.هق daneshgah پردیس دانشگاهی شهریه دانشگاهها آگهی استخدام تهران azad karshenasi arshad kardani peyvasteh azmoon konkoor mba مجازی mba یکساله مدرک mba
 اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق          11 اسفند 1389 - 02 March 2011


كمتر كسي را مي­توان يافت كه امتيازات مادي و حتی معنوي، تغيير حالي در درون او بوجود نياورد. انسان تا زماني كه گرفتار نفس و خودخواهي است و خويشتن را همه كاره جهان مي­پندارد همين كه خود را نسبت به ديگران در زمينه اي و لو اندك، داراي برجستگي و امتيازي مي يابد، منفعل گشته و كمترين دگرگوني كه در درون او ايجاد مي شود اين است كه خود را برتر از ديگران پنداشته، براي خويش جايگاه ويژه قائل مي­شود.
تعريف تكبر
كِبر در لغت يعني بزرگي و تكبر نيز به همان معنا است؛ با نوعي تكلف كه همراه آن است. يعني به زور خودش را بزرگ مي­داند[1] و در اصطلاح تكبر به آن گويند كه شخصي خود را از ديگري بزرگ پندارد و آثار آن در اعمال و رفتار متكبر ظهور و نمود داشته باشد اما اگر اين آثار در بيرون به منصه ظهور نرسد آن را كبر مي­نامند.[2]
شرط تحقق تكبر
براي تحقق تكبر وجود دو شرط لازم است:
اول: وجود شخص ديگر و مقايسه خود با او.
دوم: خود را بزرگتر از ديگري ديدن، نه كوچكتر يا مساوي با او.
پس اگر پاي كس ديگري در ميان نباشد به آن عُجب و خودپسندي مي­گويند نه تكبر و همچنين صرف خود بزرگ بيني را تكبر نمي­گويند. زيرا گاهي شخص خود را بزرگ مي­بيند اما طرف مقابل را بزرگتر از خود مي­انگارد. در نتيجه در برابر او جايي براي تكبر نمي­يابد و همچنين كوچك شمردن ديگري نيز دليل تكبر نيست. چون گاهي خود را كوچكتر يا مساوي با او مي­داند بلكه بايد براي خود درجه­اي غیر از ديگران قائل باشد و در ميدان مقايسه، مقام خود را بالاتر از مقام او بداند.[3]
تكبر در قرآن و سنت
تكبر از جمله گناهاني است كه در قرآن وعده عذاب به آن داده شده است كه اين خود يكي از ملاكهاي تشخيص گناه كبيره بودن آن است، آنجا كه مي­فرمايد:
«آيا در جهنم جايگاهي براي متكبران نيست ؟![4]
امام صادق عليه السّلام نيز مي­فرمايد:
«كبر و بزرگي به منزله لباس مخصوص خداست و كسي كه تكبر مي­كند در اين صفت ويژه الهي، با او ستيزه و مخالفت مي­كند».[5]
زيرا شخص متكبر در حال تكبر بندگي خود را فراموش كرده خود را مستقل مي­داند و فرعون وار مي­گويد: من بزرگتر و بالاترم پس در آن حال در مقابل خداوند قرار گرفته، ادعاي ربوبيت مي­كند.
اقسام تكبر
تكبر داراى اقسامى است كه به بيان آنها مي­پردازيم:
1 - تكبر بر خدا
چنانكه نمرود به آن گرفتار بود تا حدى كه خيال جنگ با خداوند را در سر مى‏پروراند و مثل آنچه فرعون و ديگر مدعيان خدايي به آن دچار بودند فرعون چون از بندگى خدا تكبر مى‏ورزيد گفت: من پروردگار برتر شما هستم.[6]
اين قسم از تكبر(تكبر بر خدا) بدترين نوع  تكبر بلكه بزرگترين نوع كفر است.
2 - تكبّر بر خلق‏
اين قسم تكبر، خود دو شعبه دارد:
الف) تكبر بر انبياء و پيغمبران و ائمه معصومين(ع)‏، كه خود را بالاتر از آنان بداند و حاضر به اطاعت و تسليم و فرمانبرداري از ايشان نشود. مانند ابوجهل و امثال او كه مي­گفتند: شما انسانهايي همانند ما هستيد[7]و اين قسم نيز نزديك تكبر به خدا است.
ب) تكبر بر ساير مردم‏، به اينكه خود را بزرگتراز ديگران بداند و از اينكه با او مثل ديگر مردم رفتار کنند ناراحت شود. مثلاً در راه رفتن از آنها جلوتر بيفتد، در مجالس بالادست همه بنشيند و توقع سلام از همه داشته باشد و ...  اين قسم اگر چه شايد در پستي، از قسم اول كمتر باشد اما اين نيز از هلاك كنندگان بزرگ است. چه بسا كه منجر به مخالفت خدا شود.[8]
درجات تكبر
همچنان كه تكبر، سه قسم دارد، داراي سه درجه نيز هست.
درجه اول اينكه اين صفت خبيثه در دل آدمى مستقر و ثابت شده باشد و خود را بهتر و برتر از ديگران ببيند و آن را در كردار و گفتار خود ظاهر كند. اين درجه، بدترين درجات است. زيرا درخت كبر، در دل صاحبش ريشه دوانيده و شاخ و برگ آن بلند شده و جميع اعضا و جوارح او را فرا گرفته است.
درجه دوم اينكه در دل او كبر باشد و كردار متكبرين نيز از او سر زند اما به زبان نياورد. اين درجه، يك شاخه كمتر از درجه اول است.
درجه سوم اينكه در دل، خود را بالاتر داند اما در كردار و گفتار مطلقا اظهار ننمايد و نهايت سعى در تواضع و فروتنى كند. چنين شخصى شاخ و برگ درخت كبر را قطع كرده است اما ريشه آن در دل او هست. پس اگر به اين جهت بر خود غضبناك باشد و در صدد قلع و قمع ريشه آن نيز بوده سعى كند مي­تواند به آسانى از آن خلاصي يابد.[9]
عوامل تكبر
الف)توهم كمالي در وجود خود
اسباب كبر و تكبر بسيار است كه برگشت تمام آنها به اين است كه انسان در خود كمالى توهّم كند كه آن باعث عجب و خودبزرگ بينى شود و وقتي با حب نفس مخلوط گرديد كمال ديگران را ناديده گرفته، آنها را ناقص­تر از خود گمان كند و اين سبب خود بزرگ بيني قلبى يا ظاهرى گردد.[10]
ب)جهل و ناداني
منشأ اين عامل آن است كه انسان خود را بالاتر و برتر از آن مى‏داند كه از يك بشر معمولى اطاعت كند. قرآن كريم از قومى چنين نقل مى‏كند كه گفتند: آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم.[11]
ج)عُجب
عُجب آن است كه خود را بزرگ مي­پندارد و آنگاه كه با ديگران مصادف مي­شود تكبر مي­كند.
د)پرخوري
آدمی در صورتى كه به شهوت شكم پاسخ مثبت دهد به دنبال آن شهوت جنسي مى‏آيد و چون شهوت خوردن و آميزش با هم جمع شوند انسان به جاه و مال رغبت پيدا مى‏كند كه وسيله توسعه خوراكيها و ابزار شهوت رانى است و چون در صدد جمع مال برآيد از جمله رذائلي كه به آن مبتلا مي شود تكبر است.
ه)عقده حقارت
بسياري از افرادي كه در خانواده هاي پست پرورش يافته و بجايي مي­رسند بيشتر به پناه تكبر مي­روند و از اين طريق مي­خواهند حقارتي را كه از ناحيه نقص خانوادگي دامن­گيرشان شده است جبران كنند.[12]امام صادق(ع) مي­فرمايد:
هيچ كس دچار بيماري تكبر نمي­شود مگر به علت ذلت و پستي كه در باطن خويش احساس مي­كند.[13]
زمينه­هاي تكبر
زمينه و بسترهاي تكبر زياد است كه به تعدادي از آنها اشاره مي­كنيم:
1)علم: گاهي بجهت دانستن چند اصطلاح و معاني چند واژه، خود را اعلم از ديگران پنداشته، انتظار احترام و كُرنش در برابر او را دارد.
2)عمل: گاهي انسان خود را از همگان پرهيزگارتر و متّقى‏تر و صالح‏تر مى‏بيند و بخاطر نماز يا روزه يا هر كار خيري كه انجام داده همه مردم را وامدار خود مي داند و خود را سرسلسله و سرور بزرگواران مي­پندارد.
3)نَسب: اين نوع تكبر معمولاً محل ابتلاي كساني است كه به گونه­اي اصالت نَسَبي دارند مثلاً جد و پدر و دايي و ... او از علماي بزرگ يا يك شخصيت دولتي يا نظامي و امثال اينها هستند و اين فرد بيچاره بخاطر آنها به ديگران مباهات مي­كند.
4)جمال: آدمی بخاطر قيافه زيبايي كه دارد يا لباس و وسيله نابي كه در اختيار اوست انتظار احترام و تواضع ديگران نسبت به خود را دارد.
5)قدرت: معمولاً بعض ورزشكاران و آنهايي كه داراي بدني قوي هستند نسبت به ضعيفتر از خودشان فخر مي­فروشند.
6)ثروت و ياران: اينجا هم معمولاً از لغزشگاههاي ثروتمندان و متمولين و صاحبان جاه و مقام است كه بزرگي را در آنها خلاصه مي­کنند.[14]
آثار تكبر
تكبر سرتاسر بلا و دوري از حق است. در اینجا به ذكر نمونه­هايي از آثار مخرب آن مي­پردازيم:
1)عدم استشمام بوي بهشت
امام باقر(ع) در ضمن روايتي از پيامبر اكرم(ص) عده­اي را بر مي­شمارد كه بوى بهشت را در حالى كه از مسير هزار سال راه استشمام مى‏شود احساس نمى‏كنند و از آن جمله همسايه‏اى كه تكبر مي­ورزد را نام مي­برد.[15]
2) برانگيخته شدن غضب[16]
مردم در برابر فخر فروشيهاي متكبر و تحقير خود غضبناك شده واكنش نشان مي­دهند كه خود متكبر در مواجهه با اين واكنشها منقلب و عصباني مي­شود.
3) برگشتن از حق
از امام صادق، عليه السلام، در مورد پست‏ترين و پايين‏ترين درجه برگشت از حق سئوال شد. ايشان در جواب فرمودند:
«همانا كبر پايين‏ترين درجه اوست»[17]
4) عذاب الهي
ابن بكير از حضرت صادق، عليه السلام، نقل مى‏كند كه فرمود:
«همانا در جهنم براي متكبران وادى هست كه آن را «سقر» گويند. از شدت حرارت خود به خداى عز و جل شكايت كرد و از خدا خواست كه اذن دهد تا نفسي بكشد. پس همين كه نفس كشيد، در دم  جهنم آتش گرفت»[18]
5) ایجاد نفرت عميق
مردم به خاطر تحقيري كه از طرف متكبر در مورد آنها اعمال مي شود كينه او را به دل مي­گيرند.
6) عدم گذشت و ايثار
كسي كه در چهار ديواري خودپرستي محصور شده و غرور اركان وجودش را تسخير و در سلطه خود گرفته است تنها تمايلات خود را در نظر گرفته و شئون و وضع ديگران را ابداً مراعات نمي­كند و مصرانه در پي دستيابي به خواسته هاي خودش است كه اين با ايثار و از خودگذشتگي سر ناسازگاري دارد.
7)بدبيني
شعله سوءظن متكبر دائماً زبانه مي­كشد و همه را مُغرض و بدخواه خود مي پندارد، و بي­اعتنائي­هاي متوالي كه به غرورش وارد مي­شود را هرگز فراموش نمي­كند.[19]
8) كينه توزي
متكبر كه معمولاً با عكس العمل در برابر خواسته هايش مواجه مي­شود درصدد كينه توزي و انتقام از اجتماع است و تا انقلاب درونيش آرام نگيرد راحت نمي­شود.[20]
9) تحقير شدن
بي اعتنايي به عواطف مردم مسلماً توليد عكس العمل مي­كند و خود شخص مورد اهانت و خفت واقع مي­شود. امام صادق عليه السلام فرمود:
«هيچ بنده‏اى نيست مگر آنكه براي او حكمت و دانايي است و فرشته‏اى است كه آن را براي او نگاه مى‏دارد. پس وقتى كه تكبر كند مى‏گويد: ذليل شو كه خدا تو را ذليل گردانيد. پس او پيش خود بزرگترين مردم است و در چشم مردم كوچكترين آنهاست»[21]
علاج تكبر
چاره مرض تكبر دو گونه است:
الف) علاج علمي: علاج علمي آن است كه ابتدا در آيات و رواياتي كه اين رذيله زشت را نكوهش كرده­اند به ديده عبرت بنگرد و ببيند كه آيا بزرگي كردن به ديگران لياقت آن را دارد كه خود را ارزاني قهر و غضب الهي و مورد نفرت مردم قرار دهد؟ ثانياً ابتدا و انتهاي خود را در نظر بگيرد. اولش نطفه­اي گنديده و آخرش لاشه­اي بدبو است كه حتي نزديكان نيز تاب تحمل آن را ندارند و در اين بين حامل مدفوعات و نجاسات خود است كه اگر پرده الهي نبود خودش نيز از بوي تعفنش نمي­توانست زندگي كند. علاوه بر اينكه به قدرت و نسب و جمال و ثروت نازيدن از حماقت است. چرا كه همه اينها در معرض نابودي هستند و با اندك مرض و مصيبتي جاي خود را به ضعف و تنفر و فقر مي­دهند.
ب) علاج عملي: در اين مرحله خود را به تواضع كه ضد تكبر است وادارد و فروتني در گفتار و كردار را سرلوحه زندگاني خود گرداند تا به تدريج با عنايت خداوند جايگزين تكبر گردد.[22]


[1] ـ ابن منظور،جمال الدين محمد بن مكرم؛لسان العرب،انتشارات صادر بيروت،واژه«كبر»؛ قرشی،سید علی اکبر؛قاموس قرآن،دارالکتب الإسلامیه،چاپ نهم،1381ش،واژه«كبر»
[2] ـ فیض کاشانی،ملا محسن؛المحجه البیضاء،تعلیق و تصحیح علی اکبر غفاری،نشر دفتر انتشارات اسلامی،چاپ چهارم،1417ق،ج6،ص228؛ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش،ص 287
[3] ـ ـ فیض کاشانی،ملا محسن؛المحجه البیضاء،تعلیق و تصحیح علی اکبر غفاری،نشر دفتر انتشارات اسلامی،چاپ چهارم،1417ق ، ج6،صص228و229
[4] ـ زمر:60
[5] ـ کلینی،یعقوب؛اصول کافی،تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الإسلامیه،چاپ ششم،1375ش،ج2،ص309،ح4
[6] ـ نازعات:24« انَا رَبُّكُمُ الاعْلى»
[7] ـ ابراهيم:10« قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا»
[8] ـ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش،صص290ـ 291؛ امام خمینی،روح الله؛چهل حدیث، چاپ دفترتنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ بیستم،1378ش ،ص80ـ 81
[9] ـ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش، ص292
[10] ـ امام خمینی،روح الله؛چهل حدیث، چاپ دفترتنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ بیستم،1378ش ،ص82
[11] ـ مؤمنون:47« اَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا»
[12] ـ موسوي لاري،سيد مجتبی؛بررسي مشكلات اخلاقي و رواني،دفتر انتشارات اسلامي،1345ش،،ص115
[13] ـ کلینی،یعقوب؛اصول کافی،تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الإسلامیه،چاپ ششم،1375ش،
،ج2،ص310،ح17:«ما من أحد الا من ذلة يجدها في نفسه»
[14] ـ محمد رضا جباران؛ اخلاق(ترجمه الاخلاق)،انتشارات هجرت،چاپ چهارم،1378ش،،صص288ـ 290
[15] ـ همان،ص :  197
[16] ـ همان ص :  250
[17] ـ عن حكيم، قال:سألت أبا عبد اللّه، عليه السّلام، عن أدنى الإلحاد. فقال: «إنّ الكبر أدناه» اصول كافي،ج2،ص309،ح1
[18]ـکلینی، یعقوب؛ اصول کافی، تصحیح وتعلیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الإسلامیه، چاپ ششم،1375ش،ج2،ص،310؛بحار،ج73،ص218،ح10
[19] ـ موسوي لاري،سيد مجتبی؛بررسي مشكلات اخلاقي و رواني،دفتر انتشارات اسلامي،1345ش،،ص114
[20] ـ همان
[21] ـ علامه مجلسی،محمد باقر؛بحارالأنوار،المکتبه الإسلامیه،1389ق،ج73،ص224،ح16
[22] ـ نراقی،ملااحمد؛معراج السعاده،انتشارات هجرت،چاپ پنجم،1377ش،صص292ـ 294؛ امام خمینی،روح الله؛چهل حدیث، چاپ دفترتنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ بیستم،1378ش،صص93ـ 99؛ دستغیب،سید عبدالحسین؛گناهان کبیره،دفتر انتشارات اسلامی،چاپ 16،سال1382ش،،ج2،صص137ـ 146



منبع : پژوهه

خبرنامه - شبکه های اجتماعی