اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 11 اسفند 1389 - 02 March 2011
ادب در لغت
ادب (با فتحه)؛ شگفت و عجب،[1]دانش، معرفت، روش پسنديده.[2]
ادب در لغتنامههاي عربي، تمرين دادن نفس[3]و حسن اخلاق[4] شمرده شده است و ابن منظور ادب را راهنماي مردم به سوي كار پسنديده، و بازدارنده آنها از كار زشت ميداند.[5]
ادب دراصطلاح
بايد دانست كه به لحاظ اصطلاحي ادب در طي قرون به دو معناي عمده ادبيات (علوم ادبي) و ادب ديني (اخلاقيات) به كار رفته است[6]ولي مقصود از آن در اين بحث ادب ديني ميباشد؛ «حفظ حدّ و اندازه هر چيزي و تجاوز ننمودن از آن را ادب گويند »[7]
تعاريف مشابه ديگري نیز وجود دارد. از جمله خواجه عبدالله انصاري پيرامون ادب اينگونه بيان ميدارند:
«ادب آن است كه بنده در اثر شناختن ضرر و زيان تعدي [از حدود الهي]، حدّ ميان غلوّ و جفا را حفظ كند[8]»و نيز در كتاب ارشاد القلوب ديلمي، ميخوانيم: «حقيقت ادب، جمع شدن صفتهاي نيك و دور كردن صفات زشت است...»[9]
علامه طباطبايي (ره) در تفسير گرانسنگ الميزان به بياني ديگر به تعريف ادب پرداخته و ميفرمايند: «ادب، هيأت زيبا و پسنديده است كه طبع و سليقه چنين سزاوار ميداند كه هر عمل مشروعي چه ديني باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلي باشد مانند ديدار دوستان بر طبق آن هيأت واقع شود. به عبارت ديگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل.»[10]
ادب و تفاوت آن با اخلاق
در تعريفهاي ارائه شده از ادب، گروهي ادب را اخلاق دانسته و آن را حسن اخلاق تعريف كردهاند. اما با تأمّل در اين واژه در مييابيم كه ادب با اخلاق تفاوت دارد. در اين رابطه شيخ طبرسي به 6 تفاوت ميان اخلاق و ادب اشاره كرده و ميفرمايند:
1ـ اخلاق از مسائل مربوط به روح انساني بحث ميكند ولي آداب مربوط به افعال بدن است.
2ـ مسائل اخلاقي هميشه و در طول زمان ثابت بوده و تغيير در آنها راه ندارد ولي آداب در زمانهاي مختلف متغير و متفاوتند.
3ـ مسائل اخلاقي از نظر مكان نيز ثبات داشته و در هر شهري و هر كشوري يكسان ميباشند اما آداب در شهرها و كشورهاي مختلف تغيير نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مكان است...
4ـ اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است.
5ـ در روايات اسلامي به آداب بيشتر از اخلاق اهتمام داده شده است.
6ـ مسائل اخلاقي قابل استدلال عقلي ميباشند ولي براي آداب استدلالي عقلي وجود نداشته و تابع ذوق و سليقه مردم ميباشند.»[11]
در رابطه با اهميت ادب در قرآن ميتوان به سوره حجرات، آيه 4 رجوع كرد كه در اين آيه رعايت ادب و نگاهداشتن حرمت افراد در روابط اجتماعي، نشانه خردمندي دانسته شده است.[12]
« (ولي)كساني كه تو را از پشت حجرهها بلند صدا ميزنند، بيشترشان نميفهمند »[13]
آيت الله مكارم شيرازي در اين باره ميفرمايند:
«اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل بالاتر رود بر ادب او افزوده ميشود؛ زيرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درك ميكند و به همين دليل بيادبي هميشه نشانه بيخردي است يا به تعبير ديگر بيادبي كار حيوان و ادب كار انسان است.»[14]
ادب از منظر روايات
1)ادب و عقل
اين روايات در اهميت و ارزش ادب به بحث رابطه ميان ادب و عقل پرداختهاند.
امام علي(ع) میفرمایند:
«و بايد از كساني نباشي كه پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامي كه به آزردن و رنجاندنشان بكوشي. زيرا خردمند (عاقل) به ادب و ياد دادن پند ميآموزد و چهارپايان پيروي نميكنند مگر به كتك.»[15]
2)ادب وارث
در روايات، بهترين ارثي را كه براي فرزندان ميتوان به جای گذاشت ادب معرفی کردهاندـ امام علي(ع) ميفرمايند:
«بخشش و تفضل هيچ پدري به فرزندش بهتر از عطيه ادب و تربيت پسنديده نيست»[16]
3)ادب و كمال انساني
يكي از نكاتي كه در روايات، درباره ادب ديده ميشود ارتباط ادب با كمال انساني است؛ اينكه شخصيت آدمي مرتبط با ادب ميباشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصيت آدمي نيز بالاتر ميرود .
امام علي(ع) ميفرمايند:
« اي مؤمن علم و ادب، ارزش وجود توست در تحصيل علم كوشش نما. چه به هر مقداري كه بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قيمت تو افزايش مييابد.»[17]
شرافت خانوادگي وقتي تكميل ميشود كه همراه با ادب باشد پس حسب و نسب آدمي بدون رعايت ادب هيچ ارزشي ندارد .
امام علي(ع):
« ادب نيكوترين حسبي است و زيادتي دارد بر ساير حسبها » [18]
در تربيت فرزند مهمترين نكتهاي كه بايد مد نظر داشت آموزش ادب است. وظيفه هر پدر و مادري اين است كه فرزند را ادب پسنديده بياموزد.
حضرت سجاد زين العابدين(ع) فرمود:
«حق فرزندت به تو اين است كه بداني...، موظفي فرزندت را با آداب و اخلاق پسنديده پرورش دهي...»[19]
امام علي(ع) در ضمن نامه خود به فرزندش امام حسن(ع) نوشته است: « فرزند عزيز در راه ادب آموزي تو از فرصت استفاده كردم و قبل از آنكه دل كودكانهات سخت شود و عقل به انديشههاي ديگري مشغول گردد به تربيت مبادرت نمودم و وظيفه پدري خود را انجام دادم »[20]
امام خميني(ره) [21] يكي از منازل سير و سلوك را منزل عزم ميدانند؛ عزم به اينكه ظاهر و صورت انسان شرعي شود و براي اين امر، انسان بايد متأدب به آداب الهي شود.
آيت الله بهاء الديني در باب اهميت ادب ميفرمايند:
«اسلام و كتاب يك دستور سازنده بشر است كه او را از حيوانيت به آنجا ميبرد كه ملائك هم ميگويند ما قدرت نداريم با او هم پرواز شويم، اين در صورتي است كه به كتاب خدا عمل شود، به آداب اسلام عمل شود...»[22]
دركلام آيه الله جوادي آملي اهميت ادب اينگونه ديده ميشود:
« انسان نوراني و روشن، هم مسير خود را ميبيند و هم راه را به ديگران نشان ميدهد... نشانه روشن شدن جان اين است كه انسان، هم نسبت به الله، ادب را رعايت كند هم نسبت به خودش و هم نسبت به ديگران.» [23]
يكي از اموري كه در سير و سلوك بايد رعايت شود ادب است. [24]
اقسام ادب
ادب بر دو قسم است: ادب با خداي عزّوجلّ و ادب با بندههاي او.[25]
علامه طباطبايي(ره) درباره وجود اين دو قسم از گونههاي ادب در سيره انبياء چنين ميفرمايند: ادب اعم است از ادب نسبت به خدا و ادب نسبت به مردم.»[26]
همچنين ايشان ادب نسبت به خداوند و ادب در برابر مردم را ادب فردي و اجتماعي دانستهاند.
ادب فردي رعايت آداب عبوديت و بندگي در پيشگاه احديت است و ادب اجتماعي رعايت آداب معاشرت با مردم ميباشد.
در بسياري از روايات به فراگيري ادب دستور داده شده است. امام علي(ع) درباره پيشوايان ميفرمايند: « هر كه خود را پيشواي مردم نمود... بايد پيش از ادب كردن و آراستن ديگري به زبان، به روش و اعمال و رفتار خويش، او را ادب و آراسته سازد و آموزنده و ادب كننده نفس خود، از آموزنده و ادب كننده مردم، به تعظيم و احترام سزاوارتر است(چون پيرو هوا نيست) »[27]
فراگيري ادب در درجه اول بايد از خود انسان شروع شود و مبادرت به ادب خويش نمايد و حال كسي كه خود را ادب كرد ميتواند ادب كننده ديگري باشد و ميتوان با پيروي كردن از رفتار پسنديده ديگران و دوري كردن از عملكرد زشت آنان خود را مؤدب به آداب نمود [28]و از آن بهرهمند گرديد.
آثار ادب
هر كس با ادب همراه باشد سرانجام مؤدب به آداب الهي ميشود و اين ادب، نيكو ياوري براي او ميگردد. [29]
امام هادي(ع) میفرمایند:
«ادب يك بار گران است. هر كه اين بار را به دوش كشيد سرانجام بدان دست يافت»[30]
پس ادب، نيكو ياوري است كه انسان را در تمام مراحل زندگي هدايت ميكند و و رعايت آداب به زندگي او ظرافتي ميبخشد كه حدود الهي در آن محفوظ ميماند.
« اولئِكَ يُجزَوْنَ الغُرْْفَه بِمَا صَبَروا و يَلقَّونَ فيها تَحِيَّه و سلاماً ـ خالدين فيها حَسُنَتْ مُسْتَقَراً و مُقاماً »[31]
[1] - دهخدا، علي اكبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1379 هـ.ش، چ دوم ٬ج (1)، صص 1557 – 1558 (خلاصه)
[2] ـ عميد، حسن ؛فرهنگ عميد، تهران، انتشارات اميركبير، 1381هـ. ش، (2 جلد)، چ بيست و چهارم، ج (1)، صص101-102 (خلاصه)
[3] ـ معزي فيومي، احمد بن محمد؛ مصباح المنير في غريب الشرح الكبير الرافعي، قم، دفتر تبليغات، ج 2، ص9
[4] ـ الطريحي، شيخ فخرالدين؛ مجمع البحرين، قم، مؤسسه البعثه، 1414 هـ ق.، ج أ ـ ذ، ص29.
[5] ـ ابن منظور، محمد بن مكرم ؛لسان العرب، مصحح احمد فارس صاحب الجوائب، بيروت، دار الانصار، 1414 ه . ق، 75 جلد، چ سوم، ج 1، ص 207
[6] ـ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ناظر موسوي بجنوردي ـ كاظم، تهران، حيان، 1375 هـ ش، ج7، ص296 (احمد بن علويه، ازبك خان)
[7] ـ شيخ طبرسي، الاداب الدينية للخزانة المعينية، ترجمه احمد عابدي، انتشارات زائر، ص199
[8] ـ انصاري، خواجه عبدالله؛ شرح منازل السائرين، ترجمه شرح عبدالرزاق لاهيجي كاشاني، قم٬ انتشارات آيت اشراق، 1386 هـ ش، صص151-152
[9] ـ ديلمي، حسن بن ابي الحسن ؛ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه عبدالحسين رضايي، انتشارات اسلاميه،ج1،، ص383.
[10] ـ طباطبايي، محمد حسين؛ تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم٬ دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزة علميه قم، 1386هـ ش، 20 جلد، چ بيست و چهارم، ج 6، ص 366.
[11] ـ همان، ص 201.
[12] ـ هاشمي رفسنجاني، اكبر ؛فرهنگ قرآن، قم، بوستان كتاب قم، 1383 هـ ش، ج2، ص499.
[13] ـ سورة حجرات، آيه (4) «اِنَّ الذينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وراءِ الحُجراتِ أَكْثَرُهُمْ لايَعْقِلونَ»
[14] ـ مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374 هـ ش، ج 22، ص141.
[15] ـ سيد رضي؛ ترجمه البلاغه، محمد دشتي، قم، انتشارات مشرقين، 1379 هـ ش،چ پنجم، نامه 31 ص935.
[16] ـ فلسفي، محمد تقي ؛الحديث ـ روايات تربيتي ـ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 3 جلد ج 1،ص49.
[17] ـ طبرسي، ابوالفضل علي بن حسن؛ مشكاة الانوار، ترجمه عبدالله محمدي و مهدي هوشمند، قم، دارالثقلين، 1379هـ ش، ص 267.
[18] ـ خوانساري، آقا جمالالدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غررالحكم، دانشگاه تهران، 1366، 7 جلد، ج1، ص76. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، قم، موسسه آل بيت، 1409 هـ ق، 29 جلد، ج6 ص22.
[19] ـ شيخ حسن فرزند شيخ طبرسي؛ مكارم الاخلاق، ترجمه سيد ابراهيم ميرباقري، تهران، انتشارات فراهاني، 1365هـ ش، 2 جلد، ج2،ص345.
[20] ـ سيد رضي؛ ترجمه و شرح نهجالبلاغه فيض الاسلام، سيد علي نقص فيضالاسلام، تهران، انتشارات فقيه، 1379هـ ش، چ پنجم،، ص909، نامه 31.
[21] ـ موسوي خميني، روح الله ؛شرح چهل حديث، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1385 هـ ش،چ سي و ششم، ص7-8
[22] ـ اسدي كبوترآبادي، اكبر؛ نردبان آسمان (مجموعهاي از درسهاي اخلاق حضرت آيت الله بهاء الديني) قم، انتشارات پارسايان، 1375 هـ ش ص57-59.
[23] ـ جوادي آملي، عبدالله ؛ياد معاد، تهران، مركز نشر فرهنگي رجاء، 1370هـ ش، ص28-37 (خلاصه وار)
[24] ـ طباطبائي نجفي، سيد مهدي ؛رساله سيروسلوك منسوب به بحرالعلوم، شرح علامه آيتالله سيد محمد حسين حسيني طهراني، تهران، انتشارات حكمت، ص 144.
[25] ـ ـ امين، هيئت محمد؛ آداب اسلامي، سيد صادق شفائي زاده، دارالانصار، 1385 هـ ش، ج2، ص 12
[26] ـ طباطبايي، سيد محمد حسين؛ همان، ج 6، ص 374
[27] ـ سيد رضي، همان، محمد دشتي، حكمت70.
[28] ـ همان، حكمت 404.
[29] ـ ـ حسيني دشتي، سيد مصطفي؛ (دائرة المعارف جامع اسلامي) معارف و معاريف، تهران، موسسه فرهنگي آرايه، 1379، چ سوم، ج2، ص44
[30] ـ ـ حسيني دشتي، سيد مصطفي ؛همان، ص44.
[31] ـ سوره فرقان (25)آيات 75-76.
منبع : پژوهه