اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 11 اسفند 1389 - 02 March 2011
Notice: Undefined index: video in /home/unp/domains/unp.ir/public_html/App/Template/home/per_con.html on line 41
انسان چون مولود این عالم خاکی است و مادر او همین دنیاست و فرزند این آب و خاک است محبت آن از روز تولد در قلب او کاشته شده است و هر چه بزرگتر شود این محبت در دل او زندهتر و شکوفاتر میشود که خدای تعالی برای بقای او محبت دنیا را در نهادش گنجانده است، اما سخن در اين است كه منظور از حب دنيا كه از صفات ناپسند شمرده شده است چيست؟
تعریف حب دنيا
دنيا در لغت يا از «دني» آمده كه آنگاه به معناي چيز پست و ذليل خواهد بود و يا از «دنو» گرفته شده بمعناي نزديك بودن كه در آن صورت دنيا را دنيا ميگويند چون نسبت به آخرت به ما نزديكتر است.[1]
اما منظور از محبت و دوستي دنيايي كه مذموم و ناپسند شمرده شده، نه اين است كه محبت و علاقه به كائنات و مخلوقات عالم كار درستي نيست چون بالاخره ما در اين وادي قدم نهادهايم و براي زندگي و پيشرفت در آن نياز به روابط و همزيستي مسالمت آميز با مخلوقات و موجودات این عالم داريم، بلكه مراد از حب دنيايي كه ناميمون و سد راه سلوك الی الله است علاقه به معني وابسته شدن و دلخوش و قانع بودن به امور مادي دنيوي و رضايت دادن به آن است. پس سخن در هدف و كمال مطلوب بودن دنیا است؛ در يك كلام آنچه زشت و از رذائل اخلاقي به شمار ميرود دلبستگي و همه چيز را در ماديات ديدن است نه استفادۀ بجا و در راه حق از آنها[2]. بله فرق است بين علاقه به مال و فرزند(مثلاً) و بين قانع بودن و رضايت دادن و غايت آمال قرار دادن آنها.
حب دنيا از منظر قرآن و سنت
به خاطر اهميتي كه اين مقوله در سرنوشت انسان ايفاء ميكند در متون ديني ما خيلي به آن پرداخته شده است كه به گوشههايي از آنها اشاره ميشود:
خداي تعالی ميفرمايد:
«از كسي كه از ياد ما روي ميگرداند و جز زندگي مادي دنيا را نميطلبند اعراض كن. اين آخرين حد آگاهي آنهاست».[3]
و در آيهاي ديگر ميفرمايد:
«آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شدهايد؟ با اينكه متاع زندگي دنيا در برابر آخرت جز اندكي نيست».[4]
بايد پرسيد كدام عاقلي به چيز اندك، آن هم اندكي كه از سود زياد، آدم را محروم كند راضي مي شود؟!
در اين مورد روايات فراوان نيز از ائمۀ معصومين رسيده است كه به عنوان نمونه به يكي از آنها اشاره ميشود:
حضرت امام صادق (ع) ميفرمايند:
« سرسلسلۀ تمام گناهان و معاصي الهي محبت دنيا است».[5]
تشبیهات دنیا و اهل آن
يكى از حكما حال انسان و فريفتگى وى را به دنيا و غفلت او را از مرگ و وقايع هولناك بعد از آن و فرو رفتن در لذات زودگذر فانى را كه آميخته به رنجها و ناملايمات است به شخصى تشبيه كرده كه در چاهى به ريسمانى آويخته و در ته چاه اژدهائى بزرگ، دهان گشوده منتظر سقوط اوست تا او را فرو برد و در بالاى آن چاه، دو موش سفيد و سياه پيوسته آن ريسمان را مىجوند و از بريدن آن درنگ نمىكنند و آن شخص با اينكه اژدها را مىبيند و بريدن ريسمان را مشاهده مىكند به اندكى عسل كه به ديوار چاه با خاك آميخته و زنبورها بر آن گرد آمدهاند سرگرم شده و مشغول ليسيدن آن گشته و لذت مىبرد و با آن زنبورها بر سر آن زد و خورد مىكند و همه حواس او به آنها متوجّه است و هيچ التفاتى به بالا و پائين خود ندارد.
در اين مثل، چاه همان دنياست و ريسمان عمر آدمى است و اژدهاى دهن گشوده مرگ است و دو موش شب و روزند كه ريسمان عمر انسان را مىجوند و عسل آميخته به خاك لذتهاى دنياست كه به كدورتها و درد و رنجها آلوده است و زنبورها اهل دنيا هستند كه بر آن گرد آمده مزاحم يكديگرند.
در خصوص سختی خلاصى از دنیا بعد از گرفتار شدن به آن و هر كه را گرفتارى بيشتر خلاصى آن مشكلتر، اهل دنيا را تشبيه كردهاند به كرم ابريشم كه بر دور خود مىتند و راه نجات خود را سد مىكند و هر چه بيشتر بر خود تنيد خلاصى آن مشكلتر مىشود تا بالاخره راه نجات مسدود و از غم و غصه هلاك مىشود و اكثر دنيا خواهان به اين حالت مبتلا هستند.
مثال زدهاند دنيا را در طراوت اول و كثافت آخر، به طعمه لذيذ كه خورده مىشود، كه ابتداى آن در نهايت لطافت و پاكيزگى و چون خوردى و ساعتى از آن گذشت همه آن كثافت و نجاستى مىشود كه آدمى حتی از نگاه كردن به آن را كراهت دارد و همچنان كه هر طعامى كه چربتر و لذيذتر است فضولات آن كثيفتر و متعفنتر است. همچنين هر چه شهوات دنيويه كه مرغوبتر و مطبوعتر باشد در وقت مرگ اذيّت و كراهت از دست دادن آن بيشتر و بلای آن عظيمتر خواهد بود.
اين مسأله در دنيا نيز محسوس است. زيرا هر چه محبت به آن بيشتر و لذت به وجود آن بالاتر است درد و الم و مصيبت و ماتم در فراق آن نيز افزونتر است و مرگ نيست مگر مفارقت از دنيا.[6]
آثار حب دنيای مذموم
معمولا گناهان از محبت مال و محبت جاه و مقام سرچشمه ميگيرد؛ چه گناهان ظاهري همچون دزدي، ظلم به ديگران، ضعيف كشي و.. و چه گناهان باطني مانند رياء، سمعه، حسد، كينه توزي، تكبر و خود بزرگ بيني، تفاخر، زياده خواهي و... كه با اندك توجهي ميتوان رابطۀ اينها را با محبت دنيا به دست آورد.[7]
همين گرفتارى بدن است كه آدمى را از كار آخرت باز مىدارد. زيرا كه اين گرفتارى عبارت است از مشغولیتهاى دنیایی از حِرف و صناعتهايى كه مردم خود را به آن مشغول ساختهاند به نحوى كه خود و خالق خود را به کلی فراموش كردهاند و از كارى كه به جهت آن خلق شدهاند غافل ماندهاند و اگر بدانند كه فايده اين كسبها و شغلها چيست و به قدر ضرورت خود را مشغول آنها كنند كجا به دنيا چنين فرو مىروند و روز و شب خود را به آن صرف مىنمايند؟
وليكن چون حكمت آمدن به دنيا و قدر نصيب خود از اين عاريت سرا را نفهميدند پا از قدر حاجت بالاتر نهاده و خود را به مشغله های فراوانی گرفتار كردهاند. حال آنکه اگر زهد را پیشۀ خود کرده بودند و دندان طمع و زیاده خواهی را کنده و به دوری انداخته بودند نه از راه می ماندند و نه این همه استرس و پریشانی خاطر به سراغشان می آمد. در ذیل اشارهای اجمال گونه به زهد میشود شاید که چراغ راهی برای طی مسیر بندگی باشد.
زهد
زهد كليد در آخرت و رهايى از آتش است و آن عبارت از ترك تمام چيزهايى است كه تو را از خدا غافل مىكند، بدون آنكه بر آنها افسوس بخورى يا دچار عجب و خود پسندى شوى يا در انتظار بازگشت آنها باشى يا به دنبال حمد و ثنايى بر عمل خود باشى يا در طلب عوض بر كار خود باشى بلكه از دست دادن آنها را راحت و وجودشان را آفت بدانى و دائما از هر آفتى بهسوى راحت بگريزى.
زاهد كسى است كه آخرت را بر دنيا و ذلت را بر عزّت و كوشش را بر راحت و گرسنگى را بر سيرى و سلامتى عقبى را بر محبت دنيا و توجه را بر غفلت ترجيح دهد و نفسش در دنيا باشد و قلبش در آخرت.[8]
[1] ـ ابن أ ثير،النهاية في غريب الحديث و الأ ثر،تحقيق محمود محمد الطناحي و طاهر احمد الرازي،مؤسسۀ اسماعيليان قم،چاپ چهارم،1364ش،واژه«دنو»؛صفي پور ،عبدالرحيم ابن عبدالكريم،منتهی الأرب في لغة العرب،كتابخانه سنائي،واژه «دنو»
[2] ـ استاد مطهري،مرتضي،مجموعۀ آثار،انتشارات صدرا،ج 22،ص217، نراقی،ملامهدی،جامع السعادات،تعلیق و تصحیح سید محمد کلانتر،مؤسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت،چاپ چهارم،ج2ص21
[3] ـ نجم:29 و 30
[4] ـ توبه:38
[5] ـ کلینی،یعقوب،اصول کافی،تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الإسلامیه،چاپ ششم،1375ش،ج2،ص 315
[6] ـ نراقى، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم،1377 ش،صص346و347؛ مجتبوى، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى، انتشارات حكمت، چاپ : چهارم، 1377 ش،ج3،ص57
[7] ـ نراقى، ملا مهدى؛ جامع السعادات، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، چاپ : چهارم،: تصحيح و تعليق، سيد محمد كلانتر ،ج2ص24
[8] ـ منسوب به امام صادق عليهالسلام؛: مصباح الشريعة، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ : اول،1400 هجرى،باب31،ص96
منبع : پژوهه
Notice: Undefined index: video in /home/unp/domains/unp.ir/public_html/App/Template/home/per_con.html on line 44