اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 11 اسفند 1389 - 02 March 2011
ظلم و ستم
ظلم در لغت گزاردن چيزي در غير موضع و محل خود و اصطلاحاً تعدّي و تجاوز به ديگري است كه در مقابل عدل قرار ميگيرد.
امام باقر (ع) ظلم را بر سه گونه دانسته از:
«الظلم ثلاثة: ظلم لا يغفره الله و ظلم يغفره الله و ظلم يدعدالله فاما الظلم الذي لايغفره الله فالشرك بالله و اما الظلم الذي يغفره الله فظلم الرجل نفسه فيما بينه و بين الله و اما الظلم الذي لا يدعدالله فالمداهنة العباد»[1]
«ظلمي كه خدا آن را نميآمرزد و ظلمي كه خدا ميآمرزد و ظلمي كه خدا آن را رها نميكند؛ آن چه خداوند نميبخشد شريك انگاشتن بر او است. اما ظلم به نفس كه انسان بين خودش و خداي خود گناهاني را انجام دهد و سپس توبه كند قابل آمرزش ميباشد وظلم به ديگري فقط با گذشت مظلوم و اغماض صاحب حق قابل عفو و چشم پوشي است.»
برخي انديشمندان علل ظلم را چنين گفتهاند:
الف) حرص و طمع
ب) جهالت چرا كه ظالم از پايان ظلم خود خبر ندارد.
ج) تكبر و خود بزرگ بيني
د) حسادت به اين معنا كه ظالم توان بزرگتر از خود ديدن را ندارد.
ه( ترس از اينكه مبادا مظلوم از او انتقام بگيرد.
و) شهوت و نفس امّاره كه عنان عقل را از دست ميگيرد.
ز) بدطينتي و خباثت باطني كه موجبات ظلم را فراهم ميآورد.
در آموزههاي ديني بدترين نوع ظلم و ستم، ظلم كردن در حق كسي دانستهاند كه ياوري ندارد چون در اين حال ياور و حامي او پروردگار متعال است چنان كه رسول اكرم (ص) ميفرمايد:
«يقول الله تعالي اشتدّ غضبي علي من ظلم من لايجدله ناصراً غيري»[2]
«خداي تعالي ميفرمايد: غضب من شدّت ميگيرد درباره كسي كه ظلم كند بر كسي كه جز من يار و ياور ندارد. »
«لا تَطلمنّ اذا ما كنت مقتدراً فالظلم مصدره يَقضي الي الندم
تنام عيناك و المظلوم منتبه يدعو عليك و عين الله لم تنسم»
«وقتي قدرت پيدا كردي به كسي ستم نكن، چون پايان ستم و ستمگري پشيماني است. چشمهاي تو ميخوابد در حالي كه مظلوم بيدار است و بر عليه تو دعا ميكند و چشم خدا نميخوابد.»
محمدبن عبدالملك وزير معتصم عباسي مردي شاعر و اديب و به رسوم كشورداري آگاه اما بسيار خشن و ستمگر بود و در او هيچ رأفت و مهرباني پيدا نميشد، چنان كه تنوري ساخته و مجرمين را در تنور محبوس ميكرد واگر كسي به او ميگفت رحم كن. جواب ميداد كسي كه سست عنصر است رحم میكند. چون متوكل خليفه شد به سبب خشمی كه با او داشت از وزارت خلعش نمود، و در همان تنور زندانيش كرد و گفت:آن چه كه به ديگران ميچشانيدي اكنون خود بچش. او از خليفه تقاضاي ترحم كرد، متوكل گفت: رحم كردن از سست عنصري است.
[1] .بحار، ج 75، ص 173.
[2] .مستطرف؛ ج 1، ص 104.
منبع : پژوهه
منبع : پژوهه