اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 11 اسفند 1389 - 02 March 2011
از امور بسيار پسنديده كه به انسان ارزش مىدهد و مرتبه و مقام او را نزد حق و خلق رفعت مىبخشد، شرم و حيا كردن از امور قبيح و زشت است. امورى كه خدا و انسان هاى بلند مرتبه، زشت مىشمارند .
حيا، كه مايهى اولى و اصلىاش از سوى خدا در وجود انسان نهاده شده است بايد به وسيلهى مربيان دلسوز رشد و نمو داده شود و با موعظه و تذكر تقويت گردد تا وجود انسان در برخورد به امور زشت از آلوده شدن و اتصال به آنها امتناع ورزد .
تعریف:
«حیا» در لغت، یعنی شرم[1]، شرمسارى، خجالت و شرم داشتن از ارتكاب زشتیها كه در مقابل آن «وقاحت» و بىشرمى قرار دارد.
«حیا» در اصطلاح، نوعی حالت روانی یا انفعال و انقباض نفسانی است كه موجب متانت و وقار در رفتار، حركات و سكنات انسان شده و همچنین موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است. در نتیجه هر چه این حالت در انسان قویتر باشد، شخصیت آدمی وزینتر و رفتارش سنجیدهتر خواهد بود و از آنچه با آراستگی شخصیت منافات دارد، بیشتر اجتناب میكند.
اهمیت حیا:
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ حیا را زینت آدمی شمرده و فرموده است:
« تعدّى و تجاوز (بی شرمی) با هیچ چیز همراه نشد مگر این كه آن را زشت و بدنما گردانید و شرم و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر این كه آن را زینت بخشیده وآراست.» [2]
امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
« مَنْ كَسَاهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یرَ النَّاسُ عَیبَه »[3]
آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.
جایگاه حیا:
امام صادق ـ علیهالسّلام ـ در حدیث نسبتا طولانی جایگاه حیا را در رأس مكارم اخلاقی دانسته میفرماید:
« الْمَكَارِمُ عَشْرٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ فِیكَ فَلْتَكُنْ ... قِیلَ وَ مَا هُنَّ قَالَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّیفِ وَ إِطْعَامُ السَّائِلِ وَ الْمُكَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیاء مكارم ... »[4]
«ده چیز است، اگر میتوانى آنها را داشته باش، ... عرض شد: آنها چه هستند؟ فرمود: نومیدى حقیقى (از آنچه دست مردم است) و راستى زبان و اداء امانت و صله رحم و پذیرائى از مهمان و غذا دادن بهسائل (كسى كه از او غذا طلبد) و جبران نیكىهاى و مراعات حق همسایه و مراعات حق رفیق و سّر همه مكارم (افضل و عالیتر از همه) حیا و شرم است. (زیرا كسى كه در برابر خالق و مخلوق شرم داشته باشد، همه این مكارم را انجام میدهد و همان خصلت حیا بر تمام این مكارم داعى و باعث مىشود).
اهمیت و جایگاه حیا در حدّى است كه پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله و سلم فرمود:
«الْإِسْلَامُ عُرْیانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَیاء»[5]
«اسلام برهنه است و لباسش حیا.»
اسباب حیا:
1- عقل: پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در پاسخ راهب مسیحی (شمعون بن لاوی بن یهودا) كه از او درباره ماهیت و آثار عقل پرسیده بود، فرمودند:
«فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ وَ مِنَ الْعِلْمِ الرُّشْدُ وَ مِنَ الرُّشْدِ الْعَفَافُ وَ مِنَ الْعَفَافِ الصِّیانَةُ وَ مِنَ الصِّیانَةِ الْحَیاء»[6]
عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتن داری و از خویشتن داری، حیا، و از حیا، وقار، و از وقار، مداومت بر عمل خیر و تنفّر از شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحت گوی، حاصل می گردد.
2- ایمان: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:
«لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَه»[7]
ایمان ندارد كسى كه حیا ندارد. (حیا و ایمان در یك رشته و همدوشند، و هروقت یكى از آن دو برود، دیگرى هم در پى آن می رود).
موانع حیا:
در روایات ائمه معصومین علیهمالسلام، اموری به عنوان موانع حیا و یا به عبارت دیگر علل بیحیایی یا كمی حیا معرفی شدهاند كه مهمترین آنها به شرح زیر است:
1- از میان برداشتن پردهها و حریمها: از امام كاظم ـ علیهالسّلام ـ چنین روایت شده که به یاران خود توصیه میفرمود:
«پرده شرم و حیاى میان خود و برادرت را برمدار و مقداری از آن را باقى گذار، زیرا از میان بردن و برداشتن آن، برداشتن حیاء است.»[8]
2- دست نیاز به سوی مردم دراز كردن: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«دراز كردن دست حاجت و نیاز بهسوی مردم ، عزت آدمى را سلب مىكند و شرم و حیا را مىریزد.» [9]
3- زیاد سخن گفتن: امام علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید:
«کسى که زیاد سخن مىگوید، زیاد هم اشتباه دارد، و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیاء او اندک است، و آنكس که شرم او اندك شود، پرهیزکارى او نیز اندک خواهد بود، و آنكه پرهیزکارى و پارساییاش اندك گردد، دلش بمیرد.» [10]
آثار حیا:
در روایات، آثار فراوانی اعم از دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، نفسانی و رفتاری برای حیا بیان شده است كه برخی از آنها به شرح زیر است.
1- کلید خوبی ها: حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
«شرم كلید هر خیریست»[11]
زیرا كه هر گناهى از بىشرمى از خدا ناشى شود و اگر علنی كند بىشرمى از خلق نیز باشد، پس كسى را كه شرم باشد گناه نكند و همین كلید هر خیرى است.
2- مانع کارهای زشت: حضرت علی علیهالسلام میفرمایند:
«شرم از فعل قبیح منع میكند.» [12]
یعنى شرم از حقّ تعالى هر كه را باشد مانع شود او را از كردن قبیح و هر كه مرتكب قبیحى شود نشان این است كه شرم ندارد از حقّ تعالى بلكه هر كه را شرم از خلق نیز باشد مانع شود او را از كردن بسیارى از قبایح.
3- محو کننده خطاها: حضرت علی علیهالسلام می فرمایند:
«شرم از خدا محو میكند بسیارى از خطاها و گناهان را.» [13]
یعنى باعث این مىشود كه آنها از او صادر نشود یا این كه بعد از این كه صادر شده باشد هرگاه شرم از خدا حاصل شود آنها محو شود باعتبار این كه شرم از خدا باعث توبه شود و به توبه آنها محو شود.
4- نگه دارنده از آتش: حضرت علی علیهالسلام میفرمایند:
«شرم از خدا نگاه مىدارد از عذاب آتش.» [14]
5- پاکدامنی: حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
«میوه شرم عفت است»[15]
یعنى باز ایستادن از حرامها، زیرا كه كسى كه از خدا شرم داشته باشد مخالفت او نمىكند بلكه شرم از خلق نیز باعث ترك بسیارى از محرّمات مىشود.
5- پوشیده شدن عیب: حضرت علی علیهالسلام میفرمایند:
«هر كه شرم بپوشاند جامه او را، عیب او از مردم پنهان ماند.»[16]
زیرا كسى كه شرم داشته باشد حرفى نگوید و كارى نكند كه عیب او ظاهر شود.
7- مانع هلاکت: حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
«هر کسی كه در گفتار او حیا باشد، جداشود ازاو خناء(هلاك یا فساد) در كردار او. مراد اینست كه اگر كسى در گفتار شرم داشته باشد كردار او نیز خوبست و كارى نكند كه هلاك یا فسادى در آن باشد. »[17]
اقسام حیا:
شرم و حیاء، اقسامی دارد و برخی از اقسام آن، مثبت و ارزنده و برخی از آن، مذموم و مورد نكوهش است.
پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آل - می فرماید:
« الْحَیاءُ حَیاءَانِ حَیاءُ عَقْلٍ وَ حَیاءُ حُمْقٍ فَحَیاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْل»[18]
« حیا دوگونه است: حیاء عقل و حیاء حماقت، حیاء عقل علم است و حیاء حماقت نادانى.» نوع اول آن قوت و ایمان و نوع دیگرش ضعف و زبونی است.
در این قسمت به سه مورد از موارد حیاء پسندیده، اشاره می كنیم.
1- حیاء از خداوند: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
« یسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یسْتَخْفُونَ مِنَ اللّه...[19]»
كسانی را كه از خداوند شرم و حیاء نمیكنند مورد سرزنش و ملامت قرار میدهد و میگوید:« اعمال زشت خود را... از خدا پنهان نمیدارند» بنابراین اولین مصداق از مصادیق حیای مثبت و بجا، شرم و حیا از خدای متعال است و شرم از خداوند هم به این است كه انسان اوامر او را انجام دهد و از اموری كه منع شده است دوری نماید.
۲- حیاء از مردم: نوع دوم از حیای معقول، این است كه انسان، برخی اعمال زشت و ناپسند را به خاطر این كه در بین جامعه و مردم، بدنام نشود ترك میكند، چنانچه در قرآن میفرماید:
« یستخفون من الناس...»[20]
اعمال زشت خود را از مردم پنهان می دارند» شرم و حیا از افكار عمومی، و ترس از ملامت و سرزنش مردم، یكی از عمدهترین عواملی است که موجب حسن اجرای قانون و سلامت جامعه در جهان امروز میشود.
۳- حیاء از خود: نوع سوم از انواع شرم و حیای پسندیده این است كه انسان از خود و وجدان خویش، شرم و حیاء داشته باشد و از ارتكاب اعمال خلاف شرع و قانون در جاهای خلوت، خودداری نماید.
حضرت علی – علیهالسلام - این نوع از حیاء را از بهترینها معرفی میكند و می فرماید:
بهترین شرم و حیاء آن است كه تو خود از نفس خویش حیاء كنی [و قدمی به ناروا برنداری] . [21]
جاهایی که نباید حیا کرد:
هیچ عملی را از روی ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و شرم آن را رها نكن. [22]
كسی شرم نكند از آموختنِ آنچه نمیداند. [23]
3 . حیا ورزیدن از تحصیل درآمد حلال: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«كسی كه از طلب مال حلال حیا نكند، هزینه هایش سبك شود و خداوند خانوادهاش را از نعمت خویش بهره مند گرداند.»[24]
4 . حیا ورزیدن از خدمت به مهمان: امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
سه چیز است كه نباید از آن شرم كرد: از جمله خدمت كردن به مهمان. [25]
5 .حیاورزیدن از احترام گذاشتن به دیگران: امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
سه چیز است كه نباید از آنها شرم كرد: از جمله برخاستن از جای خود برای پدر و معلم. [26]
[1] - دهخدا علی اكبر؛ فرهنگ دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، سال 1325 ش.
[2] - « مَا كَانَ الْفُحْشُ فِی شَیءٍ قَطُّ إِلَّا شَانَهُ وَ لَا كَانَ الْحَیاءُ فِی شَیءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَه » مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، تهران، دارالكتاب اسلامیه، 1364، نوبت دوم، ج68 ص 334
[3] - سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم ، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، بهار 84 ، نوبت 26، حکمت 223.
[4] - كلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الكافی، علی اکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف،1401، چاپ چهارم، ج2 ، ص 55 باب المكارم
[5] - همان .
[6] - ابو محمد حرّانی؛ تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه صادق حسن زاده، قم، انتشارات آل علی (ع)، 1383، نوبت سوم، ص 15
[7] - كلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الكافی، علی اکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف،1401، چاپ چهارم، ج2 ص 106
[8] - «لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَینَكَ وَ بَینَ أَخِیكَ أَبْقِ مِنْهَا فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَیاء» همان، ص 671
[9] - « طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاء» همان، ص 148
[10]- « مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ- وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ- وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ » سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم ، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، بهار 84 ، نوبت 26، حكمت 349.
[11] - « الْحَیاءُ مِفْتَاحُ كُلِّ الْخَیرِ» عبد الواحد، آمدی؛ تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،چاپ دوم، ص257.
[12] - « الْحَیاءُ یصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبِیحِ » همان.
[13] - « الْحَیاءُ مِنَ اللَّهِ یمْحُو كَثِیراً مِنَ الْخَطَایا» همان.
[14] - «الْحَیاءُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى تَقِی [یقی من] عَذَابَ النَّارِ» همان.
[15] - « ثَمَرَةُ الْحَیاءِ الْعِفَّةُ» همان.
[16] - « مَنْ كَسَاهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ خَفِی عَنِ النَّاسِ عَیبُهُ» همان.
[17] - « مَنْ صَحِبَهُ الْحَیاءُ فِی قَوْلِهِ زَایلَهُ الْخَنَى فِی فِعْلِهِ» همان.
[18] - كلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الكافی، علی اکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف،1401، چاپ چهارم، ج2 ص 106.
[19] - سوره نساء/108
[20] - همان
[21] - « أحسن الحیاء استحیاو من نفسك» عبد الواحد، آمدی؛ تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،چاپ دوم، ص257.
[22] - « لَا تَعْمَلْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِئَاءً وَ لَا تَدَعْهُ حَيَاء »ابو محمد حرّانی؛ تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه صادق حسن زاده، قم، انتشارات آل علی (ع)، 1383، نوبت سوم، ص 47.
[23] - « وَ لَا يَسْتَحْيِي الْجَاهِلُ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَتَعَلَّمَ »همان، ص 313.
[24] - همان، ص 59.
[25] - « ثَلَاثٌ لَا يُسْتَحْيَا مِنْهُنَّ ... خِدْمَةُ الرَّجُلِ ضَيْفَهُ »عبد الواحد، آمدی؛ تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،چاپ دوم، ص 69.
[26] - « ثَلَاثٌ لَا يُسْتَحْيَا مِنْهُنَّ ... قِيَامُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ لِأَبِيهِ وَ مُعَلِّمِهِ » همان.