اخبار دانشگاهی کشور / روانشناسی و علوم تربیتی 27 بهمن 1390 - 16 February 2012
چگونگی ایجاد اعتماد
متخصصان چه ميگويند
توني شوارتز، مدير و رييس هيات مديره پروژه انرژي و نويسنده مجموعه «در همه كارها ممتاز باشيد: چهار كليد اصلي براي تغيير روش كار و زندگي» ميگويد «اعتماد، امنيت ميآورد؛ امنيت، احساسات مثبت به دنبال دارد و احساسات مثبت به كارآيي بهتر ميانجامد.» او همچنين تصديق ميكند كه «ناامني، به صورت آگاهانه و ناآگاهانه، هر انساني را كه تاكنون ديدهام به ستوه آورده است». دبورا اچ گرونفلد، به عنوان استاد رهبري و رفتار سازماني و معاون رياست برنامه اجرايي براي رهبران زن در دانشكده بازرگاني استنفورد گراجوئيت ميافزايد «غلبه براين ترديدهاي فردي، ابتدا با ارزيابي صادقانه توانايي خود (و تشخيص عيوب) و بعد با پذيرفتن و تمركز بر آن
(و اصلاح آن) شروع ميشود. دراينجا بهاين مساله ميپردازيم كه چگونه ميتوان به چرخه اخلاقي كه شوارتز از آن نام برد پيوست.
آمادگي
حق با معلمهاي موسيقي است: تمرين، به تنهايي شما را به كمال نميرساند. شوارتز ميگويد «بهترين راه،ايجاد اعتماد در يك بخش، انرژي گذاشتن در آن و سختكوشي است.» بسياري از افراد، وقتي فكر ميكنند كه در كاري خوب نيستند، تسليم ميشوند و تصور ميكنند كه تلاششان بيثمر است. اما شوارتز معتقد است كه استعدادهاي طبيعي، تقريبا هميشه مغلوب تلاشهاي سنجيده ميشوند. اگر درباره توانايي خود در انجام كاري شك داريد (مثل سخنراني در برابر جمع يا مذاكره با يك مشتري خشن)، سعي كنيد مهارت مربوط به آن كار را ابتدا در يك محيط آرام به صورت آزمايشي و با تمرين به دست آوريد. گرونفلد ميگويد: «تمرين ميتواند بسيار مفيد باشد و موكدا توصيه ميشود؛ چراكه علاوه برايجاد اعتماد، باعث ارتقاي كيفيت كار نيز ميشود.» سعي كنيد زماني كه لازم است مطلبي را در جمع ارائه دهيد آن را قبل از زمان مقرر بيش از يك بار تمرين كنيد. حتي افرادي كه توانايي و اعتماد زيادي به قابليت خود دارند نيز با آمادگي بيشتر، خود را بهتر نشان خواهند داد.
روش خودتان را دنبال نكنيد
افراد مطمئن، تنها به تمرين اكتفا نميكنند بلكه تصديق ميكنند كه همه چيز را نميدانند و نميتوانند نسبت به همه مسائل آگاه باشند. گرونفلد ميگويد «بهتر است بدانيد كه چه موقع نياز به كمك داريد. لازم است كه سطح مشخصي از اطمينان (به خصوص اطمينان به توانايي خود در يادگيري) وجود داشته باشد تا انسان قبول كند كه نياز به راهنمايي يا حمايت دارد». از سوي ديگر، اجازه ندهيد فروتني بيش از حد، باعث عقب ماندن شما شود. كاتي اورنشتاين، موسس و رييس پروژه اوپد كه يك موسسه غيرانتفاعي است كه كارش توانا ساختن زنان براي اثرگذاري در سياستهاي عموميبا درج نظرات آنها در روزنامهها است، ميگويد كه بيشتر افراد فكر خود را بيش از حد مشغول اين مساله ميكنند كه ديگران درباره آنچه آنها انجام ميدهند، چه فكر ميكنند. به بيان او «وقتي متوجه ارزش خود در نظر ديگران شويد، ديگر اعتماد، ابزاري براي پيشرفت شخصي نخواهد بود. در واقع اعتماد، ديگر كلمه درستي نيست؛ بلكه دراينجا هدف مدنظر است». به جاي آنكه فكر كنيد ديگران چگونه درباره شما و كارتان فكر ميكنند، بر هدف و طرز فكر منحصر به فردي كه ارائه ميدهيد تمركز نماييد.
هرگاه لازم است، فيدبك دريافت كنيد
در حالي كه شما مسلما نميخواهيد كه براي ارتقاي نفس خود به طور مطلق به نظر ديگران متكي باشيد، اما مورد تاييد قرار گرفتن نيز به نوبه خود ميتواند يك روش موثر درايجاد اعتماد به نفس تلقي شود. گرونفلد پيشنهاد ميكند از كسي كه به پيشرفت شما توام با كيفيت كارتان اهميت ميدهد بخواهيد كه نظرش را به شما بگويد. افرادي را انتخاب كنيد كه به شما فيدبك كاملا صادقانهاي بدهند. گرونفلد همچنين اشاره ميكند كه وقتي از افراد فقط فيدبك مثبت درباره ارزيابي كارآيي خود دريافت ميكنيم، اعتماد خود را به آنها از دست ميدهيم و حتي فيدبكهاي مثبت واقعي را نيز باور نخواهيم كرد. همچنين به خاطر داشته باشيد كه بعضي از افراد نياز به حمايت بيشتري نسبت به ديگران دارند پس براي دريافت حمايت، خجالت نكشيد. مجموعهاي از تحقيقات نشان داده است كه بسياري از زنان قبل از گرفتن تصميم براي انجام كار، نياز به تاييد شدن دارند، اما چنين الگويي براي كسب حمايت يا مورد تشويق قرار گرفتن، در مورد مردان صدق نميكند. اما اگر نياز به دريافت تاييد داريد،اين موضوع اشكالي ندارد.
ريسك بپذيريد
استفاده از نقاط قدرت، يك تاكتيك هوشمندانه است، اما اين كار به هيچ وجه نبايد باعث شود كه از چالشهاي تازه پرهيز كنيد. بسياري از افراد، تا زماني كه واقعا مورد آزمون قرار نگيرند، نسبت به قابليتهاي خود ناآگاهند. گرونفلد ميگويد «كارهايي را انجام دهيد كه فكر نميكنيد از عهده آن برآييد. شكست ميتواند براي شكلگيري اطمينان بسيار سازنده باشد». البته هميشه گفتن، راحتتر از انجام دادن است. شوارتز ميگويد «اينكه انسان در كاري خوب نباشد، احساس بدي دارد و بهتر شدن در هر كاري براي انسان موج اطمينانايجاد ميكند». اما فكر نكنيد كه هميشه بايد احساس خوبي داشته باشد. در واقع، داشتن استرس منطقي، خود ميتواند عامل پيشرفت باشد. درخواست كمك از ديگران ميتواند روند رشد را تسهيل كند. گرونفلد پيشنهاد ميكند كه از مافوق خود بخواهيد به شما اجازه دهد تا مهارت جديدي كه ريسك كميدارد را تجربه كنيد و از شما براي رويارويي بااين چالشها
حمايت شود.
اصولي كه بايد به خاطر داشت:
• درباره آنچه ميدانيد و آنچه بايد يادبگيريد با خودتان صادق باشيد
• براي انجام كارهايي كه به خودتان اطمينان نداريد تمرين كنيد.
• از فرصتهاي تازه استفاده كنيد تا ثابت كنيد كه از عهده انجام كارهاي سخت بر ميآييد
آنچه نبايد انجام شود:
• تمركز خود را بيش از حد براين مساله كه قابليت انجام كاري را داريد يا خير نگذاريد، در عوض به ارزشي كه ايجاد مينماييد فكر كنيد.
• اگر نياز به تاييد شدن از سوي ديگران داريد، از آنها نظر بخواهيد.
• نگران اينكه ديگران درباره شما چه فكر ميكنند نباشيد؛ بر خودتان تمركز كنيد نه بر قضاوت مخاطب.
در اين خصوص 2 مورد كاوي آورده شده است.
موردكاوري شماره 1:
دانش كسب كنيد و روش خود را تغيير دهيد
در سال 2010، مدير عامل يك بيمارستان در شهر نيويورك از ماركآنگلو خواست كه مسووليت اجراي يك برنامه بسيار مهم را براي ارتقاي كيفيت و بهرهوري بيمارستان بر عهده بگيرد. مارك، تقريبا تازه وارد سازمان شده بود. تجربه كاري او در زمينه تجارت بود و به تازگي به عنوان سرپرست عمليات بخش خدمات منصوب شده بود. هر چند او تجربياتي در زمينه استراتژي عمليات به عنوان مشاور مديريت در سوابقش داشت، اما با اصول شش سيگما كه لازم بود در اين پروژه از آن استفاده كند آشنايي چنداني نداشت و احساس ميكرد آمادگي پيادهسازي اين پروژه را از نقطه صفر ندارد. به خصوص نگراني او اين بود كه نتواند حمايت لازم را از پزشكان بيمارستان و پرستاران دريافت نمايد. آنها در مورد يك كارمند جديد مثل او كه به تازگي وارد محيط بيمارستان شده است و حتي پزشك هم نيست و قرار است به آنها بگويد چگونه كيفيت و بهرهوري را ارتقا دهند چه فكر خواهند كرد؟ به مدت پنج ماه، مارك تلاش كرد كه پروژه را در مسير درستي قرار دهد، اما همچنان به خود اطمينان نداشت. او ميدانست كه بخشي از نگرانياش از عدم دانش او نسبت به مفهوم شش سيگما نشات ميگيرد. البته او چند كتاب و مقاله در رابطه بااين موضوع خوانده بود و با چند شركت مشاوره كه دراين زمينه متخصص بودند نيز صحبت كرده بود. در عين حال، با چند بيمارستان كه اين پروژه را با موفقيت پشت سر گذاشته بودند نيز مشورت كرد. البته اين تحقيقات كمك ميكرد، اما او هنوز نميدانست كه آيا خواهد توانست افراد مناسبي را براياين كار انتخاب كند يا خير. او ميگويد «هم مشتاق بودم و هم استرس داشتم چرا كه اصلا نميدانستم چگونه بايد در سازمان تغييرايجاد كنم. ميدانستم كه به تنهايي قادر به انجام آن نخواهم بود. حتما لازم بود كهاين برنامه به صورت جمعي و با همكاري ديگران انجام شود و تيم مديريت و تمام مديران در آن نقش داشته باشند.» او از ابتدا با مديرعامل سازمان كه حامياو نيز بود گفتوگو كرده بود. حتي از خانواده خود نيز انتظار حمايت معنوي داشت. از ميان همين گفتوگوها، او كم كم متوجه شد كه منشا هيجان اواين است كه ميل دارد همكاران، او را دوست داشته باشند و اميدوار است كه با اين روش بتواند از بروز تعارض جلوگيري كند. او گفت «پس از گفتوگوهاي زيادي كه با مديرعامل بيمارستان داشتم و مشاهده رفتار او در نحوه مديريت چنين موقعيتهايي، دريافتم كه بهتر است به جاي آنكه دوست داشتني باشم، مورد احترام ساير همكاران قرار گيرم.»
اين مساله به يك نقطه عطف در كار مارك تبديل شد. به جاي آنكه تا اين حد نگران اينكه ديگران درباره او چه فكر ميكنند باشد، تصميم گرفت كه تمركز خود را بر منافع بيمارستان و موسسه بگذارد. در ماه دسامبر، او كليات برنامه را براي كارمندان پزشكي ارائه داد . هرچند نگران بود كه پيام خود را به درستي منتقل كرده باشد، اما در عين حال ميدانست كه لحظات مهمي براي او رقم ميخورد. او ميگويد: «من موفق شدم بهرغم دانستن پيامدهاي سخت، برنامهاي ارائه كنم كه طي چند ماه اخير همه براي توسعه آن تلاش كرده بوديم.» برنامه او مورد ستايش قرار گرفت. او ميگويد: «در پايان، اطمينان من چند برابر رشد كرد و ما توانستيم برنامهاي تهيه كنيم كه موفقيت زيادي براي بيمارستان به همراه آورد. من توانستم بر موانع ذهني خود غلبه كنم و با ارتقاي دانش خود برنامهريزي را طوري انجام دهم كه در واقعيت به بهبود بهرهوري و كيفيت بيمارستان انجاميد.»
موردكاوي شماره 2:
بدانيد چه ارزشيايجاد ميكنيد
جولي زو ميدانست كه نظرات خوبي براي ابراز كردن دارد، اما نميدانست چگونه كاري كند كه حرفش شنيده شود. او به عنوان مدير طراحي محصول در شركت فيس بوك، نظرات باارزشي در زمينه محصولاتي كه روي آنها كار ميكرد داشت، اما آنقدر به خود اطمينان نداشت كه اين ايدهها را مطرح كند. تعداد زناني كه در واحد او كار ميكردند بسيار كم بود. او در ابراز نظراتش حتي زماني كه به تحصيل رشته كامپيوتر در دانشگاه استنفورد مشغول بود نيز ضعف داشت واين ضعف حتي هنوز كه او در شركت فيس بوك كار ميكرد ادامه داشت.او ميدانست كه بايد تلاش مضاعفي براي بهبود توانايي در صحبت كردن و اظهار نظر داشته باشد و در اقليت بودن او به عنوان يك زن در آن واحد نيز توجيه مناسبي براي عدم اطمينان او نبود. او گفت كه از «بيماري وانمودكردن» رنج ميبرد و احساس ميكند كه حقي براي اظهارنظراتش ندارد.
وقتي يكي از همكارانش در بخش منابع انساني به او درباره يك دوره آموزشي در دانشگاه استنفورد دررابطه با توانا سازي زنان در زمينه رهبري صحبت كرد، او علاقهمند شد دراين دوره شركت كند. از آنجا كه يكي از اقدامات اين دوره، چاپ نظرات افراد در مجله بود، او تصميم گرفت كاري را كه تاكنون هرگز انجام نداده بود براي اولين بار امتحان كند: نوشتن يك مقاله.
ماه دسامبر گذشته، مطلبي از او تحت عنوان «خطر بي ناميدر دنياي مجازي» در مجله نيويورك تايمز به چاپ رسيد. او ميگويد «بسيار خوشحالم كه توانستم اين كار را انجام دهم. من قبل از آن هرگز نتوانسته بودم مطلبي از خود منتشر كنم. امااين كار، مطلقا سخت نبود». فيدبكي كه او در دوره آموزشي و بعد از آن در محيط كار دريافت كرد باعث افزايش اطمينان او شد. بعد از آن، او حمايت زيادي از همكاران دريافت كرد و همين امر او را تشويق كرد كه افكارش را با ديگران در ميان بگذارد. او ميگويد «البته تلاش من هنوز ادامه دارد اما حالا، سخنران و نويسنده مطمئنتري هستم.»
منبع: دنياي اقتصاد