پرتال دانشگاهی کشور پرتال دانشگاهی کشور
University Portal of Iran




کلمات مرتبط

    نتایج کارشناسی ارشد 1402 نتایج ارشد 1402 دفترچه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد امریه سربازی استخدام تامین اجتماعی استخدام شرکت نفت استخدام آموزش و پرورش استخدام بانک پذیرش بدون کنکور منابع کارشناسی ارشد منابع دکتری استخدام شهرداری آگهی استخدام پليس استخدام نیروی انتظامی لیست همایش های بین المللی لیست سمینار لیست کنفرانس سالن همایش مقاله ISI دانشگاه پيام نور استخدام بانک پاسارگاد سازمان سما استخدام بانک شهر استخدام بانک گردشگری آگهی استخدام بانک صادرات استخدام بانک پارسیان پودمانی علمی کاربردی 1402 استخدام دولتی استخدام استانداری استخدام آتش نشانی استخدام وزارت نيرو استخدام ديپلم استخدام برنامه نویس استخدام حسابدار نمونه سئوالات کارشناسی ارشد نمونه سئوالات دکتری ارزشیابی مدرک دانشگاه پیام نور فراگير دانشپذير مدرک دیپلم مدرک کارشناسی انتخاب رشته کنکور سراسری 1402 عدح.هق daneshgah پردیس دانشگاهی شهریه دانشگاهها آگهی استخدام تهران azad karshenasi arshad kardani peyvasteh azmoon konkoor mba مجازی mba یکساله مدرک mba
 اخبار دانشگاهی کشور / تحقیق و پژوهش          03 دی 1391 - 23 December 2012



ويژگی ‌های پژوهشگر

 

پژوهشگر براي انجام فعاليت هاي پژوهشي مي ‌بايد داراي خصوصيات ذاتي و اکتسابي خاصي باشد که نبود اين خصلت ها و يا ضعف آن ها مانع از انجام فعاليت هاي پژوهشي شده و يا فعاليت هاي پژوهشي را با کندي و صعوبت جدي مواجه مي‌ کند. ويژگي هاي يک پژوهشگر مطلوب در چند حوزه کلي طبقه بندي مي شود: خصوصيات شناختي، عاطفي و رفتاري. مباحث مربوط به اين قسمت در انتهاي اين طرح به تفصيل مورد بحث و تحليل قرار گرفته است.

الف- ويژگي هاي شناختي: مهم ترين خصلت پژوهش گر همان تامل و تفکر ذهني با هدف پاسخ به سوالات است و وي با بهره گيري از توانمندي فکري و اطلاعات پيشين خود تلاش مي ‌کند تا پاسخ مناسبي به سوالات حل ناشده ارايه کند. بدين ترتيب، عمده ترين فعاليت پژوهشي بر حوزه تامل و تفکر تمرکز دارد تا عرضه آثار پژوهشي در قالب کتاب و پايان نامه و... . براي آن که بتوانيم به تصوير روشني از ويژگي‌ هاي پژوهش گر داشته باشيم اين ويژگي ‌هاي را در سه حوزه کلي طبقه بندي مي کنيم دسته ويژگي ‌هاي شناختي دسته دوم ويژگي ‌هاي عاطفي دسته سوم ويژگي ‌هاي رفتاري. ويژگي ‌هاي شناختي را نيز مي توان به دو حوزه ذاتي و اکتسابي طبقه بندي کرد مراد از ويژگي ‌هاي ذاتي خصوصياتي خدا دادي است که شخص در شکل گيري آن دخالتي ندارد، اگرچه در شکوفايي آن مي‌ تواند نقش تاثير گزاري داشته باشد. مهم ترين اين خصوصيات عبارتند از هوش و استعدا بالا و حافظه نسبتا خوب. بدين ترتيب هر فردي توانمندي فعاليت پژوهشي را ندارد بلکه تنها کساني توانايي فعاليت فکري و پژوهشي را دارند که به لحاظ استعداد در رتبه خوب يا عالي قرار دارند. بنابراين استعداد‌هاي متوسط يا زير متوسط از توانمندي لازم براي فعاليت فکري و پژوهشي را برخوردار نيستند. ويژگي هاي شناختي را در دو حوزه شاخص هاي ذاتي و اکتسابي مورد تحليل قرار خواهيم داد. مراد از ويژگي ‌هاي ذاتي خصايلي است که در اختيار فرد نبوده و رخدادي محسوب مي ‌شود. خصوصيات اکتسابي نيز به ويژگي‌ هايي گفته مي‌ شود که دست يابي به آن ها در اختيار خود فرد بوده و فرد در مقام دست يابي يا فقدان آن خصوصيات، مسئول است.

ويژگی ‌های ذاتی

1- برخورداري فرد از استعداد درخشان: مهم ترين ويژگي ناظر به بعد ذاتي، برخورداري فرد از استعداد درخشان و يا حداقل استعداد خوب مي‌باشد. اگر سطوح مختلف استعداد را در چند طيف کلي استعداد ضعيف، متوسط، خوب و درخشان طبقه بندي کنيم و با صرف ‌نظر از پايين‌ترين سطح استعداد(عقب مانده‌هاي ذهني) و بالاترين سطح استعداد (نابغه‌ها)، حد لازم استعداد براي فرد پژوهشگر، استعداد درخشان و يا استعداد خوب مي‌باشد. بنا براين افرادي که از استعداد ضعيف و حتي استعداد متوسط برخوردار هستند، در زمينه فعاليت ‌هاي پژوهشي چندان توفيق نخواهند داشت و با توجه به اهميت استعداد درخشان و اولويت برخورداري فرد از اين سطح از استعداد، مفهوم استعداد درخشان را با تفصسل بيشتري مورد تحليل قرار مي ‌دهيم.

الف- مفهوم شناسي استعدادهاي درخشان: استعدادهاي درخشان يکي از مبهم‌ترين و پيچيده ترين مفاهيم موجود در حوزه علوم تربيتي محسوب مي ‌شود. تبيين اين مفهوم علاوه بر مشکلات موجود بر سر راه تعريف واژه‌ هاي علوم انساني، از موانع ويژه اي نظير دخالت عوامل ارزشي و نسبتاً گسترده آن با توجه به موقعيت ‌هاي مختلف و فرهنگ ‌هاي متعدد و ... رنج مي‌ برد. به همين جهت ابتدا به تبيين کوتاهي در مورد موانع تعريف واژه استعدادهاي درخشان مي ‌پردازيم و سپس به توضيح کوتاهي درباره تيزهوشان و استعدادهاي درخشان خواهيم پرداخت.

ب- مشکلات تعريف: ارائه تعريفي روشن و مشخص از استعدادهاي درخشان همانند اغلب واژه‌ هاي علوم انساني بسيار مشکل است. اين امر دلايل متعددي دارد که برخي از مهم ترين آن‌ ها عبارتند از:

- تأثير پذيري از پيش فرض‌ها و معيارهاي ارزش داورانه: تأثير پيش فرض ‌ها و معيارهاي ارزش داورانه اشخاص، از ديگر عوامل مؤثر بر تنوع تعريف مفاهيم علوم انساني از جمله مفهوم نابغه، استعداد درخشان و ساير مفاهيم مي ‌باشد. از ديدگاه متفکران غربي، مخصوصاً ليبراليسم، داشتن ذهني خلاق و عاري از هر نوع اعتقاد و يقين نسبت به هر اصل و قاعده‌اي، مهم ترين مؤلفه‌ هاي سرنوشت ساز براي استعداد درخشان محسوب مي ‌شود؛ چرا که، به زعم آن ها اعتقاد به اصول و قواعد ثابت با ويژگي نقادي ناسازگار و جمع آن ها غير ممکن است؛ بي ‌ترديد ناديده گرفتن ويژگي قدرت نقادي از افراد خلاق و برخوردار از استعداد درخشان به معناي نفي هويت حقيقي آن ها مي ‌باشد؛ چرا که، استعدادهاي درخشان و خلاق تنها در پرتو پرسشگري و انتقاد توان گذر از داده‌ هاي موجود و توليد ايده‌ هاي جديد را دارند. برخلاف متفکران ليبراليستي، از ديدگاه انديشمندان و فلاسفه تعليم و تربيت اسلامي، عدم اعتقاد به اصول و ناتواني افراد جهت دستيابي به بناهاي ثابت معرفت نشانه ضعف و خبط ذهني يک متفکر قلمداد مي ‌شود. از منظر آنان نوابغ و متفکران و حکماء طراز اول که مصاديق بارز افراد تيزهوش و نابغه اند، کساني هستند که در بعد عقلي و شناختي خود، بالاترين قله‌ هاي معرفت را فتح کرده و به ترديد ناپذيرترين قواعد حاکم بر جهان و انسان دست يافته اند.

- تنوع عوامل تأثير گذار بر فعليت يافتن توانمندي ‌هاي استعدادهاي درخشان: تنوع عوامل تأثير‌گذار بر فعليت يافتن استعداد افراد خلاق و زمينه هاي بروز توانمندي هاي آنان نيز از ديگر موانع ارائه تعريف واقع بينانه از مفهوم تيزهوش و خلاق محسوب مي ‌شود. مخصوصاً عوامل محيطي تأثير‌گذار و شرايط اجتماعي مساعد و نامساعد بر فعليت يافتن و شکوفايي استعداد آن ها نيز نقش بيشتري دارد. بسياري از خصوصيات دانش آموزان تيزهوش و عادي به سطح اجتماعي- اقتصادي آنان ارتباط دارد نه به تيزهوشي آنان، هر چه سطح اقتصادي دانش آموزان بالاتر باشد، احتمال اين که از نظر جسمي‌ و رواني سالم تر باشد بيشتر است. «گر چه همه بچه‌ها- و بطور کلي انسان ها- داراي وجوه اشتراک زيادي هستند که به عنوان مباني طبقه بندي ‌هاي مختلف، براي شناخت بهتر آنان به کار گرفته مي ‌شود، ولي بايد دانست که وجوه افتراق زيادي نيز دارند. هر بچه اي در عين حال که از جهاتي مشابه بچه‌ هاي ديگر است، از جهات ديگر با آنان متفاوت است. تفاوت ‌ها و ويژگي‌ هاي انفرادي بچه‌ها، گاه موجب سوء تفاهم درباره آن ها مي ‌گردد و برحسب اين که ويژگي يک بچه معين از نظر والدين يا معلم وي چقدر مطلوب يا نامطلوب باشد، به عنوان بچه اي تيزهوش، عادي يا عقب افتاده تلقي مي ‌شود. بنابراين بايد پذيرفت که بچه ‌ها با يکديگر فرق دارند. اين تفاوت‌ ها نيز الزاماً به معني تيزهوشي يا عقب افتادگي نيست. تفاوت ‌ها و ويژگي ‌هاي بچه ‌ها، معلول عوامل ارثي و محيطي است. به عبارت ديگر بچه‌ها نه تنها به عنوان مخلوقات متفاوتي متولد مي ‌شوند، بلکه با رشد بيشتر، تفاوت‌ هاي بيشتري بين آنان پديدار مي‌ شود. به همين جهت، درک انواع و ميزان تفاوت ‌هاي فردي بچه‌ ها براي معلمان و والدين ضروري است.»[1]

- ذو ابعاد بودن و تنوع حيطه‌هاي توانمندي استعدادهاي درخشان: ذو ابعاد بودن و تنوع حيطه ‌هاي توانمندي استعدادهاي درخشان(شناختي، عاطفي و رفتاري) نيز عامل مهم اختلاف ديدگاه‌ ها در باب تعريف مشخص از مفهوم تيز هوش نابغه و خلاق محسوب مي ‌شود. همين امر موجب شده است که علي رغم تأکيد و توجه اغلب انديشمندان علوم تربيتي و روان شناسي بر بعد ذهني استعدادهاي درخشان، برخي از آن ها به سمت رويکرد چند وجهي در تعريف استعدادهاي درخشان روي آورند[2]

ج- تعريف استعدادهاي درخشان: از استعدادهاي درخشان با عبارات و اصطلاحات مختلفي از قبيل با استعداد، نابغه، سرآمد، برجسته، باهوش و... ياد مي‌ شود. از اين ميان اصطلاح تيزهوش و نابغه رايج تر از ساير مفاهيم مي ‌باشد. در اين بخش ابتدا به تعريف کوتاهي درباره واژه تيزهوش پرداخته و سپس ضمن تبيين مفهوم نابغه به مقايسه معناشناختي آن دو خواهيم پرداخت.

1- تيزهوش: از واژه تيزهوش نيز تعريف ‌هاي متنوعي ارايه شده است که به عنوان نمونه به مواردي اشاره مي ‌شود.
1-1-«مارلند» فرد تيزهوش و با استعداد را براساس پنج مؤلفه توانايي هوش کلي، استعداد درس ويژه، توانايي فکري آفريننده، توانايي رهبري، ذوق و استعداد هنري و توانايي حرکتي فوق العاده تعريف کرده است: «اين گروه سه تا پنج درصد بالاي جمعيت را تشکيل داده و شامل افرادي هستند که داراي توانايي‌ هاي فوق العاده در يک يا چند زمينه از شش زمينه زير هستند: 1) توانايي هوش کلي 2) استعداد درسي ويژه 3) توانايي فکري آفريننده، ابتکاري و مولد 4) توانايي رهبري 5) ذوق و استعداد هنري 6) توانايي حرکتي فوق العاده.»[3]
2-1- تيزهوشي برخورداري از توانايي‌ هاي بالقوه و يا بالفعل افراد در حيطه ‌هاي مختلف و يا حداقل در برخي حوزه ‌هاي خاص خلاقيت، عمل فرهنگي ويژه با توانايي رهبري، توانايي در هنرهاي نمايشي و بصري و... است.
3-1- تيزهوش يا سرآمد، فردي است که تراز عقلي او به وضوح بالاتر از حد متوسط و بهره هوشي او بالاتر 5/117 است.
4-1- گروهي، مؤلفه‌ هاي ديگري نظير پيشينه خانوادگي مناسب، نمرات بالا و عملکرد تحصيلي را نشانه با استعداد بودن قلمداد کرده اند.
5-1- نيازمندي استعدادها به برنامه ويژه فراتر از برنامه مدارس عادي در کنار توانايي‌ هاي ويژه هوش عمومي‌ و تفکر خلاق سازنده و غيره و ضرورت مجرب و واجد شرايط بودن اشخاصي که متکفل شناسايي آن ها هستند از ديگر مؤلفه ‌هاي استعدادهاي درخشان شمرده شده است. برخي ديگر ضرورت دخالت افراد صاحب صلاحيت و اهل فن براي تشخيص استعدادهاي درخشان در کنار عملکرد بالاي تيزهوشان را از مؤلفه ‌هاي تعريف استعدادهاي درخشان قلمداد کرده اند. «تيزهوش و با استعداد آن هايي هستند که اشخاص مجرب واجد شرايط آن ها را شناسايي مي ‌کنند و به دليل برخورداري از توانايي ‌هاي درخشان و عالي در آموزش، عملکرد بالايي دارند. آن ها به برنامه‌ ها و خدمات آموزشي متمايزي، فراتر از آن چه که در برنامه مدارس عادي ارايه مي‌ گردد نياز دارند، تا دينشان را نسبت به خود و جامعه ادا نمايند.» آن ها توانايي ‌هاي بالقوه اثبات شده اي را در يک يا چند زمينه ذيل دارند: الف) توانايي هوش عمومي ب) استعداد تفکر فرهنگي خاص ج) تفکر خلاق سازنده د) توانايي رهبري ه) توانايي روان حرکتي(قوانين مصوب مجلس ايالات متحده آمريکا)[4]. از مجموع تعريف‌ هاي ارايه شده در مورد تيزهوشان مي ‌توان نکات ذيل را به عنوان معرف افراد تيزهوش مطرح کرد:

1- حوزه توانايي افراد تيزهوش منحصر به امور فکري و ذهني نيست بلکه ساير حوزه‌ ها از قبيل توانايي کلامي، رفتاري و هنر رهبري را نيز دربر مي ‌گيرد.
2- بهره هوشي اغلب آن ها از 117 بالاتر است.
3- عملکرد تحصيلي آن ها از بقيه اعضا بيشتر و با کيفيت تر است.
4- صرف توانايي ذاتي اين افراد براي شکوفا شدن استعداد آن ها کافي نيست بلکه وجود بسترهاي مناسب در خانواده و مدرسه نيز شرط لازم شکوفايي استعداد آن ها مي ‌باشد.
5- متأسفانه در اغلب موارد امکانات لازم براي شکوفايي توانايي‌ هاي آن ها فراهم نمي‌شود.

2- برخورداري از حافظه غير عادي و قوي: در کنار اين خصلت ذاتي، ويژگي تأثيرگذار ديگر، رخورداري از حافظه قوي است. گر چه اين خصلت به اندازه استعداد، تأثيرگذار نيست ولي در مجموع برخورداري شخص از حافظه قوي و فعال، تاثيرقابل توجهي در فرايند پژوهش بر جاي مي گذارد. اين ويژگي در برخي از حوزه‌ هاي فکري از اهميت ويژه اي برخوردار است. به عنوان نمونه در حوزه پژوهش ‌هاي تاريخي، پژوهش‌ هاي استنباطي، برخورداري شخص از حافظه قوي و فعال تأثير بسيار جدي و تعيين ‌کننده‌اي در فرايند تأمل و تفکرات مربوط به تحقيقات تاريخي به دنبال دارد. برخي از افراد به گونه اي هستند که جزئيات مطالب و حوادث را به خاطر مي ‌آورند، بيشتر جزئيات داستان ها را به خاطر مي ‌آورد؛ مي‌ تواند تقريباً کلمه به کلمه داستان ها را بازگو کند؛ خوانده ‌ها و نوشته ‌هايش را بدون نياز به حافظه و تمرين زياد به خاطر مي ‌آورد. وجود اين حد از توانايي حافظه اگر چه براي همه ضروري نيست ولي همان طور که گفته شد در برخي رسته ‌ها از اهميت ويژه اي برخوردار است. به اين ترتيب دو خصلت از خصايل ذاتي در پژوهش تعيين کننده است.
1- برخورداري شخص از استعداد بالا؛
2- برخورداري از حافظه قوي و توانمند.


ويژگی های شناختی اکتسابی

1- تسلط بر مهم ترين ديدگاه هاي موجود در عرصه مورد پژوهش: در کنار اين دو خصلت ذاتي مجموعه قابل توجهي از ويژگي ‌هاي اکتسابي نيز براي فعاليت پژوهشي ضروري و تعيين کننده است. اين دسته از خصلت ‌ها را مي توان به دو حوزه کلي اطلاعات و آگاهي‌ ها و دسته دوم مهارت هاي ذهني طبقه بندي کرد. مراد از اطلاعات و آگاهي ‌ها، تسلط محقق بر اطلاعات مربوط به حوزه فعاليت فکري مورد نظر است. به تعبير بهتر، پژوهش از زماني شروع مي شود که فرد نسبت به حوزه موضوع تحقيق خود از تسلط و اشراف کامل برخوردار باشد. به اين ترتيب کساني که در مرحله آغازين ورود به يک رشته قرار داشته و هنوز آگاهي کافي از بخش عمده اي از ديدگاه‌ هاي موجود و رايج در يک حوزه فکري ندارند، توان ورود به عرصه‌ هاي پژوهشي نخواهند داشت. يکي از بزرگ ترين مشکلات پژوهش ‌هاي، موجود عدم احاطه، تسلط و اشراف برخي محققان نسبت به اطلاعات موجود در يک حوزه فکري است. در برخي موارد، بعضي از نويسندگان به اظهار نظر در برخي حوزه‌ ها مبادرت مي ‌کنند که از ابتدايي ترين و رايج ترين نظريات موجود در آن حوزه ‌ها اطلاع دقيق ندارند. برخي از ديدگاه ها از سوي اين دسته از نويسندگان مورد بررسي و نقد قرار مي‌ گيرد که قبل از آن ها نه تنها مورد بررسي قرار گرفته بلکه نقد اين ديدگاه ها نيز مورد نقد و ارزيباي قرار گرفته است و از دور نظريه‌ هاي معتبر خارج شده است. به اين ترتيب عدم آگاهي فرد از اساسي ترين نظريات، مي تواند تأثير فوق ‌العاده در روند کيفي پژوهش بر جاي گزارد. محقق بايد به اغلب ديدگاه هاي رايج در حوزه تحقيق خود اشراف داشته و مخصوصا از آخرين ديدگاه هاي موجود اطلاع دقيقي داشته باشد. اگر چه دست يابي به اين حجم از اطلاعات در دوره آموزش تا حد زيادي مشکل و در برخي موارد غير ممکن است؛ ولي با تدبير آموزشي مناسب از سوي مسئولان و اساتيد از يک سو و برخورداري محقق از برنامه تحصيلي هدفمند و دقيق از جانب ديگر، وي مي ‌تواند از اغلب ديدگاه هاي موجود آگاهي کافي پيدا کند.

2- مهارت هاي فرا شناختي:
الف- سهولت خواندن و پيشرفت تحصيلي: يک پژوهشگر نسبت به سايرين، بايد بتواند خواندن و نوشتن را سريعتر و سهل تر از بقيه ياد بگيرد. سهولت و سرعت در خواندن؛ زمينه پيشرفت تحصيلي و ارتقاء رتبه وي را فراهم مي‌کند.
ب- سرعت يادگيري: سرعت يادگيري بالا با حداقل تلاش فرد و کمترين توضيح و تشريح استاد از محتواي درس از جمله ويژگي ‌هاي يک پژوهشگر است.
ج- توجه خود انگيخته به جزئيات: يک پژوهشگر حتي بدون نياز به آموزش، خود متوجه جزئيات بوده و به همين دليل از آموزش جزئيات و تکرار مطالب خسته مي‌شود.
د- قدرت بالاي تفکر و استنتاج: از جمله ويژگي‌ هاي پژوهشگر مطلوب، برخورداري از توانايي بالاي استدلال، تعميم و استنتاج است، اين افراد داراي تفکر روشن و منطقي هستند؛ استدلال، تعميم، استنتاج و استنباط را انجام مي‌دهند؛ مناسبات ضمني را درک مي‌کنند. در توصيف دلايل اعمال خود توانا هستند؛ آموخته‌ هاي يک موقعيت را در ساير موارد به کار مي ‌برند.
ه- برخورداري از تفکر انتزاعي: از ديگر ويژگي پژوهشگر مطلوب، توانايي تفکر انتزاعي مي ‌باشد؛ به همين دليل براي تفهيم مطالب به آنان، نيازي به ارايه مثال و شواهد عيني نيست.
و- پيچيدگي تفکر: پژوهشگر مطلوب، به جاي توقف در ظواهر امر، علاقه مند به فهم منشأ پديده ‌ها بوده و تلاش مي کنند که از پديدارها عبور و به عمق پديده ‌ها و علت آن ها پي ببرند و از مدعيات عبور کرده، سعي در کشف پيش فرض‌ ها و لوازم آن دارند و اساساً به مسائلي علاقه مندمند که بالاتر از سطح تجربه سني آن ها است.
ز- سعي در مواجهه روشمند و عدم اکتفا به داده ‌هاي جزئي: پژوهشگر مطلوب، برخلاف سايرين تنها به درک جزئيات و اطلاعات يک سويه بسنده نمي ‌کند، بلکه درصدد کشف راه ها و روش ‌هايي که نويسنده يا استاد براساس آن مسائل را طرح مي ‌کند بر مي ‌آيد؛ به قول معروف تنها به دريافت ماهي اکتفا نمي ‌کند بلکه سعي مي ‌کند تا نحوه ماهي گرفتن را نيز ياد بگيرد.
ح – رويکرد کل‌گرايانه و ساختارمند در فهم مسائل: فرايند تفکر، علاوه بر نيازمندي به آگاهي و اشراف محقق به اطلاعات موجود، تنها در پرتو امکان تلفيق و تنظيم اطلاعات امکان پذير است؛ به همين دليل، عدم توانايي تفکر نظامند نه تنها امر تفکر را با مشکل و دشواري جدي مواجه مي کند، بلکه در برخي موارد تفکر را نيز غير ممکن مي کند. به تعبير بهتر، شخصي که از توانايي تنظيم و طبقه بندي اطلاعات خود برخوردار نيست، در مواجهه با يک مسئله، براي پاسخ به آن نمي‌تواند به سهولت به اطلاعات موجود در ذهن خود مراجعه کند؛ چرا که نمي تواند دايره و حوزه معلومات مربوط به آن سوال را به کشف کند.به تعبير ديگر، يکي از مهم ترين فرايندهاي چند گانه تفکر(مواجهه با سئوال، ارجاع سئوال به مجموعه معلومات ذهني و کشف اطلاعات مرتبط آن، گزينش اطلاعات مرتبطو چينش آن ها براي دست يابي به جواب از طريق ترکيب قياسي)، پيدا کردن مجموعه اطلاعات مربوط به سئوال پيشرو مي ‌باشد. اين امر زماني امکان پذير است که شخص از اطلاعات منسجم، نظام مند و طبقه بندي شده اي برخودار باشد. بنابراين اگر محقق از اطلاعات منظم و منسجم برخوردار نباشد در اين صورت به هيچ وجه نمي تواند فرايند فعاليت فکري خود را ادامه داده، به حل مسئله پيشرو توفيق يابد. مسئله مهم اين است که چون شخص محقق همانند کسي است که انباري از کتاب ‌ها را در اختيار دارد ولي چون کتاب ‌ها به صورت طبقه بندي شده نيست، وقتي شخص مراجعه‌ کننده‌اي براي دريافت کتابي به او مراجعه مي‌ کند، وي قادر نيست کتاب مورد نظر را از بين کتاب ها پيدا کرده و در اختيار مراجع قرار دهد. چنين شخصي ترجيح مي دهد به جاي پيدا کردن اين کتاب از بين مجموعه کتاب ‌هاي بر روي هم انباشته شده، آن را از بازار تهيه کرده و در اختيار او قرار دهد. شخصي که ذهن او با انبوه اطلاعات انباشته شده است ولي مجموعه اين اطلاعات درهم و آشفته است، در مواجهه با سئوال، به جاي اين که خود در پي معلومات فعلي خود به سير و سياحت فکري پرداخته و از داده‌ هاي موجود در ذهن خود براي پاسخ به آن مسئله بهره گيري کند، ترجيح مي دهد که سوال را از شخص ديگري پاسخ سئوال خود را جويا شود حتي اگر آن فرد به لحاظ سطح و عمق اطلاعات از اطلاعات کمتري برخوردار، ولي از ذهن مرتب و منسجم برخوردار است. نکته حائز اهميت در اين ميان، توجه به اين واقعيت است که هر اندازه ذهن شخص به لحاظ گستره اطلاعات، از دايره وسيع برخوردار باشد ولي به لحاظ انسجام، از ماهيتي آشفته و سر درگم برخودار باشد، در اين صورت، انبوه اطلاعات نه تنها کمکي به وي نخواهد کرد، بلکه زمينه سردرگمي ‌هر چه بيشتر وي فراهم خواهد کرد با توجه به اين نکات مي توان به جايگاه و اهميت برخورداري شخص محقق از تفکر نظامند به وضوح پي برد علاوه بر اين نکته رويکرد تفکرات نظام مند از جهات ديگري نيز حائز اهميت است که به آن عبارت است از تعيين جغرافياي اطلاعات ياد گرفته شده در يک رويکرد کلان است. به عبارت بهتر، علوم بشري از يک نوع طبقه بندي خاصي برخوردار است. برخي از آن ها از علوم پايه و مبنايي و برخي ديگر در حلقه متوسط و دسته ديگر کاملا مصرف کننده و کاربردي هستند به همين دليل اگر شخص از ذهنيت مرتب و منسجم برخوردار نباشد در مقام مواجه با گره ‌هاي کور و سوالات مبهم قادر به تفکيک حوزه ‌هاي فکري از يکديگر و تعيين دقيق نقطه شروع تفکر خود نخواهد بود. رويکرد تفکر نظام مند نه تنها پاسخ‌ گويي به سوالات جزئي را براي شخص محقق سهل مي‌ کند بلکه زمينه مقايسه ساختار کلان يک حوزه معرفتي با حوزه معرفتي ديگر را فراهم مي کند. پيامد اين نوع توان فکري و قدرت سنجش بين حوزه‌ هاي فکري، در برخي موارد آن چنان تأثير‌گذار است که نه تنها منجر به حل مسائل جزيي مي‌ شود بلکه سبب ساز شکل‌گيري يک شاخه معرفتي جديد نيز مي‌ شود. به عنوان نمونه، مي ‌توان به مواردي از قبيل هندسه تحليلي که محصول ترکيب جبر و هندسه و منطق رياضي که محصول ترکيب منطق و رياضييات است اشاره کرد. شکل‌گيري دانش‌هاي ميان رشته اي از قبيل اقتصاد سياسي يا جامعه شناسي سياسي در حقيقت محصول چنان توانمندي فکري است البته به هر اندازه که ذهن فرد از توانمندي تفکر نظاممند قوي تري برخوردار باشد، به همان اندازه نيز محصول توليد شده حاصل ترکيب در حوزه معرفتي فوق العاده سازگار و قوي و قابل اعتنا خواهد بود. عموم افراد نه تنها اعتناي چنداني به ابعاد روش شناختي اطلاعات ارايه شده ندارند، بلکه بالاتر از آن درصدد تنظيم و تلفيق آگاهي ‌هاي خود بر نمي‌آيند. به تعبير ديگر، در مواجهه با انبوه اطلاعات رويکرد تجزيه اي اتخاذ مي ‌کنند. برخلاف آن ها پژوهشگر مطلوب، علاوه بر فهم سريع مطالب، به ابعاد مختلف آن نيز توجه کرده درصدد کشف ارتباط دروني و بيروني اطلاعات خود بر مي ‌آيند. برخورداري از اين تفکر ساختارمند زمينه مناسبي را جهت ايجاد ارتباط بين آگاهي هاي فعلي با دانسته‌ هاي قبلي را فراهم مي‌ کند به اين ترتيب آن ها قادرند دانسته‌ هاي فعلي خود را با آگاهي هاي قبلي خود مقايسه کنند و تعارضات دروني ديدگاه هاي خود را کشف کنند البته اين تنها يک روي سکه است چرا که گرايش ساخت گرايانه ذهن، زمينه ساز تلفيق داده ‌هاي موجود با اطلاعات جديد شده، موجب دست يابي به يک ساختار کلان و فرابخشي مي ‌شود. اين امر در سطوح بالاتر موجب ابداع علوم جديد ميان رشته اي مانند منطق رياضي، هندسه تحليلي، اقتصاد سياسي و... مي ‌شود. اهميت اين موضوع به اندازه اي است که برخي دانشمندان با يک نوع مواجهه افراطي همه متفکران را به ترکيب عناصر فکري خود دعوت کرده و از آن ها مي‌ خواهند که براي دست يابي به چنين مقامي، به همه عرصه‌ هاي فکري وارد شده، دنياي ذهني شخصي خود را با جهان درجه سوم يعني همه اطلاعات توليد شده در عرصه تفکر بشري هماهنگ و هم سو کنند. صرف نظر از اين توصيه افراطي، آن چه که به عنوان يک واقعيت عيني چه از حيث روان شناختي و چه به لحاظ جامعه شناسي معرفت ديده مي ‌شود، وجود گرايشي ساختارگرايانه در استعدادهاي درخشان و توليد علوم جديد با رويکرد تلفيقي و طراحي ساختار کلان بوسيله نوابع در عرصه توليدات علمي ‌بشري است.

ط - رويکرد انتقادي در مواجهه با مسائل: سرعت در فهم مطالب و درک سريع و آسان مطالب ارايه شده از جانب استاد يا نويسنده بستر مناسبي براي توجه و تمرکز يک پژوهشگر به لايه‌ هاي عميق تر و ابعاد ناپيداي مباحث مطرح شده فراهم مي‌ کند و ذهن آن ها را متوجه نکاتي از قبيل انسجام و ناسازگاري دروني، هماهنگي آن با داده‌ هاي قبلي و يا تعارض آن ها با همديگر، روشمند بودن تناسب محتوا با روش به کار رفته و در بحث مستند يا سست بودن مطالب، صحت يا نادرستي آن ها و هدفمندي مي‌ کند. رويکرد انتقادي در همه موارد پيامدهاي خوشايندي براي يک پژوهشگر در پي ندارد، بلکه در مواردي آن ها را با چالش ‌هاي ناگوار مواجه مي‌ کند. به عنوان مثال، طرح مسائل پيچيده در مواردي، حيثيت علمي ‌برخي محققان را به چالش مي ‌کشد؛ اين چالش را زماني مي‌ توان به درستي دريافت که سئوالات اغلب اين افراد قابل پيش بيني نبوده و بالبداهه مطرح مي‌ شود، به همين جهت، محققان حتي با مطالعه کتاب هاي منابع اصلي و مرجع نمي ‌توانند از وجود اين چالش ‌هاي غير مترقبه اطمينان خاطر لازم را کسب کنند. نبود فرهنگ اعتراف به اشتباه از يک سو و بي سواد قلمداد شدن افراد به صرف ناتواني آن ها در پاسخ گويي به سئوالات غير مترقبه، اوضاع را ناگوار و دشواري را دو چندان مي‌ کند؛ حاصل اين تعامل، ارايه چهره اي انعطاف ناپذير و غير قابل کنترل از يک پژوهشگر مي ‌باشد. برچسب خودنمائي، بي ادبي و... از ديگر پيامدهاي ناخوشايند يک پژوهشگر منتقد مي‌ باشد. ساير محققان نيز به جاي همدلي در برخورد با آن ها و فهم دغدغه ‌هاي واقعي و سؤالات و اشکالات آزار دهنده و تنش ‌زايشان، آنان را به طرح مباحث حاشيه اي، سؤالات بي مورد و انتقادات سست و بي ‌جا متهم مي ‌کنند. نکته حائز اهميت در اين ميان توجه به اين واقعيت است که يک پژوهشگر علي ‌رغم مواجهه انتقادي با ديدگاه‌ هاي ديگران، در مواجهه با انتقادات ديگران نسبت به آراء خود، چندان انتقادپذير و اهل تسامح نيست! اغلب متفکران خلاق و صاحب مکتب، حاضر به پذيرش ديدگاه هاي انتقادي سايرين نبوده و در موارد متعددي آن ها را از خود طرد مي‌کنند.
ي- ابتکار و خلاقيت: خلاقيت به لحاظ سطح رشد ذهني، بالاترين توانمندي و شاخص ترين تفاوت انسان از ساير موجودات محسوب مي ‌شود. اگر چه همه انسان ها از سطح خاصي از خلاقيت و نوآوري برخوردارند، اما زندگي در متن جامعه و گرفتار شدن در دام تقليد و زنجير آداب و سنن مانع از شکوفا شدن همه ذخاير ذهني و به فعليت رسيدن کامل خلاقيت انسان مي‌شود. در اين ميان برخي به علت بهره مندي بالا از اين موهبت الهي و فراهم شدن برخي زمينه‌ها قادر به بهره گيري از ذخاير ذهني و توانمندي شناختي خود در بالاترين مراتب يعني خلاقيت و نوآوري هستند. با توجه به ابهام معنا‌شناختي اين مفهوم ابتدا به تعريف مفهوم خلاقيت پرداخته و در نهايت به مهم ترين شاخصه‌ هاي اين ويژگي و جايگاه آن در تعليم و تربيت نخبگان خواهم پرداخت. از واژه خلاقيت تعاريف متعددي ارايه شده است که برخي از آن ها عبارتند از:
- از ديدگاه جيمز گالاگر«خلاقيت را مي ‌توان به عنوان ظرفيت تجديد سازمان اطلاعات و تجاربي که منحصر به فرد و متفاوت و از دانسته‌هاي قبلي خلاق است تلقي نمود.»[5]
- «خلاقيت بر توانايي بيان ايده‌ هاي نو و مفيد، حس و تنوير ارتباطات نو و طرح پرسش ‌هاي بديع، اما اساسي دلالت دارد.»[6]
- «خلاقيت يکي از جنبه ‌هايي است که تفکر واگرا در مقابل تفکر هم گرا، خوانده مي‌ شد.»[7]
- توجه به جزئيات و عناصر و آرايش منظم و منطقي آن ها و کشف راه حل بديع گونه اي که بي ‌سابقه باشد خلاقيت نام دارد«پهلوي هم گذاشتن عناصر و اجزاء براي ايجاد يک کل، اين عمل به فرآيند کارکردن با قطعات، اجزاء، عناصر و آرايش دادن و درهم ريختن آن ها به طريقي که به طرح يا ساختي که پيشتر بدين شکل وجود نداشته بينجامد نيازمند است»[8]
- «خلاقيت فکري به هر فرد قدرتي مي‌ دهد تا اطلاعات و افکاري را خارج از خود فيزيکي خويش بوجود آورد.» اطلاعاتي که تازه، متفاوت و از نظر شخصي معني دارند.»[9] برخي ديگر منحصر به فرد بودن فرايند ذهني منجر به حل مساله را ويژگي اصلي خلاقيت قلمداد کرده اند. «اصطلاح خلاقيت بر آن فرآيندهاي ذهني دلالت دارد که به راه حل ‌ها، ايده‌ ها، مفهوم سازي ‌ها، اشکال هنري منحصر به فرد و جديد منجر شود». با دقت در تعريف و توضيحات ارايه شده در مورد خلاقيت، شاخصه ‌هاي تفکر خلاق را به صورت فهرست وار اين چنين مي‌توان برشمرد:

1- تفکر خلاق به لحاظ فرآيند از چند ويژگي برخوردار است:
الف) تفکر خلاق مستلزم ترکيب ايده ‌هاست؛
ب) در مواردي مستلزم تفکر واگراست؛
ج) مستلزم نوعي عمليات ذهني سنت شکن و غير رايج است؛
د) ملازم با يک نوع شهود ذهني است که در برخي موارد غير ارادي است؛

2- اين نوع عمليات ذهني به لحاظ اثر نيز از چند خصوصيت برخوردار مي‌ باشد:
الف) منجر به ظهور يک پديده(ايده يا اثر عيني) جديد مي ‌شود.
ب) نه تنها براي فرد خلاق، بلکه براي ديگران نيز تازگي دارد.
ج) از اعتبار نظري و يا ارزش عملي چشمگير و برجسته اي برخوردار مي ‌باشد.
افراد خلاق، تنها به داده‌ هاي موجود اکتفا نمي ‌کنند. در اغلب موارد از مجموع اطلاعات توليد شده و دلايل موجود نسبت به نظريات رايج اظهار ناخشنودي مي‌کنند؛ چرا که حس زياده طلبي و اشتهاي فزون خواه آن ها را ارضاء نمي ‌کند، به همين دليل با کشف مطالب و موضوعات جديد درصدد ارضاء عطش علمي‌خود و ارايه ديدگاه هاي جديد به جامعه علمي‌ بشري بر مي ‌آيند. راه حل‌ هاي زيادي براي مسائل ايجاد مي ‌کند. البته برخورداري از قوّه خلاقيت و ابتکار در برخي موارد پيامدهاي ناخوشايندي براي افراد خلاق دارد که برخي از آن ها عبارتند از:
1- اغلب افراد ابداعات و ديدگاه‌ هاي جديدي را خارج از موضوع تلقي مي ‌کنند.
2- او را متهم به سنت شکني و افراط گويي مي‌کنند؛
3- طرح‌ هاي وي را غير علمي ‌قلمداد مي‌ کنند؛


ويژگی های عاطفی

 

کنجکاوی: برخلاف اغلب مردم که از کنار پديده‌ هاي رايج بي تفاوت مي ‌گذرند، يک پژوهشگر از کنار اغلب پديده ‌هاي عادي بي تفاوت نمي ‌گذرند. به تعبير بهتر، خيلي از موضوعات که براي عموم مردم طبيعي است براي آن ها عادي و طبيعي نيست، بلکه کاملاً اسرارآميز جلوه مي‌ کند. اگر چه نمي‌ تواند در همه امور به تأمل و جستجو بپردازد اما ذهن وي در مواجهه با موضوعات پيرامون خود پر از سئوال و ابهام است. کنجکاو و جستجوگر است؛ سئوالات هيجان‌انگيز بسياري مطرح مي‌ کند؛ در اشيا و موقعيت ‌ها به دقت کنکاش مي ‌کند؛ مي خواهد بداند وسائل چگونه و چه کار مي ‌کنند.

احساس شگفتي: با توجه به اين که يک پژوهشگر پديده ‌هاي به ظاهر طبيعي و عادي را از منظري کنجکاوانه مورد توجه و دقت قرار مي‌ دهند به همين دليل در مواردي به عمق حقايق و بنياد و ريشه پديده‌ ها دست پيدا مي ‌کنند و يا اگر قادر به درک ريشه آن هم نباشند. پيچيدگي و عظمت آن را تا حدودي درک مي ‌کنند. در پرتو چنين بينشي، يک نوع احساس شگفتي هيجان به آن ها دست مي‌ دهد و گاهي اين احساس شگفتي چنان اوج مي ‌گيرد که تجربه کننده اين حالت حاضر نيست تجربه ‌هايي اين چنين را با لذت ‌هاي ناشي از ثروت و قدرت معاوضه کند، از پديده‌ هاي طبيعي با تعجب و ابهت ياد مي ‌کند و عميقاً متأثر از آن هاست؛ احساسات شديدي نسبت به گيتي دارد؛ علاقمند است که يافته‌ هاي خود را با سايرين مطرح کند.

گستردگي دامنه علايق: يک پژوهشگر از دامنه علايق نسبتاً گسترده اي برخوردارند؛ تنها به يک موضوع علاقه مند نيستند بلکه به توانايي در فهم و تجزيه و تحليل اغلب موضوعات ، همه آن ها در حوزه علايق وي قرار دارند؛ همين امر از يک سو زمينه گزينش و بستر انتخاب هر چه بهتر را براي وي فراهم مي‌کند و هم امکان هدر رفتن انرژي رواني و فرسودگي روحي وي را به علت پرداختن به موضوعات متشت فراهم مي‌ کند؛ با وجود اين، يک پژوهشگر علي رغم گستردگي و تنوع علايق در مواردي از ميان چند موضوع، به يک موضوع بيش از بقيه علاقه مند هستند و همين امر عامل گرايش شديد آن ها به آن موضوع شده، زمينه ابتکار و نوآوري هاي چشمگيري را فراهم مي‌ کند.

4- توجه و تمرکز بالا: نگاه غير عادي و توأم با حيرت و تعجب به پديده‌ها، انبوهي از سئوالات و ابهامات را در ذهن و ضمير کنجکاو فرد بر مي‌انگيزد؛ همين امر زمينه ساز توجه و تمرکز بالاي او نسبت به يک موضوع مي‌ شود. در نتيجه فرد مستعد قابليت تمرکز شديد دارد؛ رشته تفکرش به آساني گسسته نمي ‌شود، نسبت به گذر زمان تمايل به عدم آگاهي دارد؛ عميقاً در وظايفش غرق مي ‌شود.

5- مقاومت و ثبات قدم: افراد مستعد در مواجهه با مشکلات و ناکامي ‌در رسيدن به مقاصد مورد نظر، دچار يأس و نااميدي مفرط نمي ‌شوند، بلکه با تسلط بر احساسات منفي ناشي از شکست، درصدد تکرار تجربه همراه با عبرت گرفتن از ناکامي ‌هاي گذشته بر مي ‌آيند. مشکلات او را دلسرد نمي ‌کند؛ کار را تا انتها انجام مي دهد؛ تلاش خود را در مسير هدف هايي که به نظر سايرين بعيد و دست نيافتني است، متمرکز مي ‌کند. براي پيگيري اموري که در او علاقه و يا جاذبه ايجاد مي ‌کند کمتر به محرک خارجي نيازمند است؛ به تعبير ديگر عامل تداوم کار و مقاومت در برابر مشکلات انگيزش دروني خود وي مي ‌باشد نه عوامل انگيزشي بيروني و ترغيب و تشويق ديگران.

خود سامان ده: در برخورد با مسائل از مواجهه انفعالي پرهيز مي‌کند. به جاي آن که خود را تحت برنامه«از بالا به پايين» محدود کند، سعي مي ‌کند براي خودش برنامه ريزي کند و حتي برنامه‌ هاي تصميم‌گيران و مديران سطوح بالا را نيز به صورت«فعال» بپذيرد. به جاي قرار دادن و محدود کردن خود در چارچوب برنامه ‌هاي رايج، برنامه‌ هاي رايج را در بدنه برنامه طراحي شده از سوي خود جاي مي ‌دهد. «کارها را برنامه‌ريزي و سازماندهي مي ‌کند؛ در حل مسائل آينده نگر است؛ قبل از انجام هر عملي مي ‌انديشند؛ روش‌ هاي تحقيق علمي ‌را در کار اعمال مي ‌کند؛ درباره مسائل مکانيکي قبل از اقدام، به حل فيزيکي اقدام مي ‌کند؛ براي کار يا فعاليت هاي خود روش هاي کارآ، انتخاب يا ابداع مي‌کند.»

احساس خوداتکائي و اعتماد به نفس: از ديگر ويژگي ‌هاي يک پژوهشگر، احساس خود اتکائي و اعتماد به نفس مي ‌باشد. افراد مستعد هم خودشان نسبت به ديگران آگاهي دارند و هم به علت تشويق و مورد پذيرش قرار گرفتن از جانب آن ها احساس خوشايند و ديد مثبتي نسبت به خود پيدا مي ‌کنند. حاصل اين فرآيند دروني و بيروني منجر به احساس عزت نفس، خود اتکائي و اعتماد به نفس مي ‌شود. اين ويژگي ها مخصوصاً در پژوهشگراني که در حوزه علوم نظري و رياضي از قدرت و توانايي بيشتري برخوردارند نيز مشهورتر و نمايان تر است. اين دسته از تيزهوشان به علت احساس عزت نفس، خوداتکائي از انگيزش رواني برخوردار بوده و به جاي انجام تکاليف بر اساس تشويق يا تنبيه ديگران و انگيزش بيروني، با هدايت خواسته و گرايش هاي دروني خود به انجام تکاليف خويش مي ‌پردازند و به همين دليل به جاي ريشه ‌يابي علل موفقيت يا شکست خود در بيرون از خود(مدرسه، خانواده، جامعه) نتايج آن را به خود منتسب مي ‌کنند.[10] «حرمت خود هر چه افزايش مي‌ يابد، موضع نظارت نيز دروني تر مي‌ گردد. موضع دروني نظارت بدان معناست که دانش آموز در ارزيابي پيروزي‌ ها و شکست ‌هاي تحصيلي خويش به عوامل دروني(نظير توانايي شخصي، تلاش و کوشش فردي و انگيزه‌ هاي باطني) بيش از بخت و اقبال و عوامل محيطي(غير خود) توجه مي‌ نمايد. براساس برخي از پژوهش ها، «موضع دروني نظارت و عزت نفس(حرمت خود) تيزهوشان بيش از افراد عادي، تعيين کننده پيشرفت تحصيلي در رياضي است.» لذا به نظر مي‌رسد که موضع دروني نظارت در رياضيات همراه با حرمت خود رياضي و هوش ويژه، عوامل اساسي مؤثر را در پيشرفت رياضي تيزهوشان تشکيل مي ‌دهد. با اين توضيح ظاهراً موضع نظارت تيزهوشان رياضي در حوزه رياضيات بيش از ساير نخبگان، دروني مي ‌باشد؛ چنان که حرمت خود آن ها در اين امر بسيار نيرومند است.»

8- خود مديريتي: افرادي که از توانمندي فکري و بلوغ رواني بالاتري برخوردارند و از توانايي ‌هاي ذهني و قدرت اراده و عزم با ثبات خود آگاهند به جاي تکيه کردن به ديگران و تبعيت و تقليد کورکورانه از آن ها، دست به طراحي اهداف و تنظيم برنامه متناسب با توانمندي هاي دروني و شرايط بيروني خود مي‌پردازند.


ويژگی های رفتاری

 

برخورداري از توانايي بيان و انتقال اطلاعات به مخاطب: از ديگر ويژگي‌ هاي يک پژوهشگر، برخورداري قدرت بيان و توان ارائه اطلاعات به مخاطب مي ‌باشد. يک پژوهشگر در مقام بيان مراد خود به ديگران چه به صورت شفاهي و چه به صورت مکتوب؛ از توانمندي بالاتري نسبت به بقيه برخوردارند. برخي از مهم ترين مؤلفه ‌هاي برخورداري از قدرت بيان عبارتند از: حافظه نيرومند، برجستگي در تکلم، خودباوري کلامي، پيشرفت تحصيلي کلامي، توانمندي در تحليل زبان، مهارت هاي ويژه در روش يادگيري زبان، که برجستگي در تکلم مهم تر از ساير مؤلفه‌ ها محسوب مي ‌شود. نکته حائز اهميت در اين ميان وجود برخي مشکلات کلامي‌ در بعضي از تيزهوشان مي ‌باشد. به تعبير ديگر اگر چه اغلب پژوهشگران از توانايي بيان بالايي برخوردارند، اما برخي از آن ها از اين موهبت محرومند و يا در برخي مواقع قادر به بهره گيري از اين توانمندي نيستند. برخي از پژوهشگران به علت عطف توجه به فضاي بديع و نامأنوس، هيچ چارچوب معنا شناختي متداولي براي تفهيم به ديگران در عرف جامعه حتي عرف انديشمندان ندارد. اين موضوع مخصوصاً در مراتب بالا و حوزه متفکران صاحب مکتب از جلوه بارزتري برخوردار است. اغلب متفکران نوآور و صاحب مکتب پس از ارائه ديدگاه ‌هاي خود، از جانب ديگران به ياوه گويي و کج انديشي متهم مي ‌شوند! به همين دليل در موارد متعدد، ده‌ ها سال طول مي‌ کشد تا ديگران به تدريج حاضر به پذيرش ديدگاه ‌هاي آنان شوند.

 

 

 

 

تگ ها پژوهشگر پژوهش ویژگی های پژوهشگر

خبرنامه - شبکه های اجتماعی