اخبار دانشگاهی کشور / علمی فرهنگی 30 فروردین 1390 - 19 April 2011
محققان دانشگاه علوم پزشکي گلستان با همکاري پژوهشگران دانشگاه تربيت مدرس و بيمارستان خاتمالانبياء (ص) گامي مهم به سوي توسعه نسل نوين از واکسنها و طراحي سامانههاي حمل ژن برداشتند.
به گزارش سرويس پژوهشي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دکتر امير قائمي، استاديار گروه ميکروبشناسي زيستفناوري دانشگاه علوم پزشکي گلستان، گفت: هدف از انجام تحقيقات ما، طراحي يک نانوسامانه انتقال ژن به سلولهاي جانوري بود تا با توجه به قابليتها و مزايايي که اين حامل در مقايسه با همه حاملهايي که تاکنون توسعه يافتهاند دارد(مانند هزينه بسيار پايين توليد و بيخطر بودن آن)، بتواند نويدبخش يک سامانه واکسن درماني مفيد و کارا باشد.
وي گفت: در اين مطالعه، ابتدا برخي از ژنهاي ويروس پاپيلوماي انساني تيپ 16 که در ايجاد سرطان دخيل هستند، تهيه شد و با طراحيهاي بيوانفورماتيکي (دادهپردازي زيستي)، توانايي اين ژنها بهعنوان محرک ايمني ارتقا داده شد. در مرحلهي بعد، نانوحامل باکتريوفاژ لامبدا (ويروسي که آلوده به باکتري باشد) با قابليت بيان در سلولهاي جانوري، طراحي و فراهم شد و توانايي اين سامانه به منظور بيان ژن گزارشگر در کشت سلولي، تحليل شد. بعد از انجام تنظيمات لازم روي ژنها (کارايي بيان، توانايي نفوذ به سلولهاي جانوري مختلف و سميت)، نانوحاملهاي حاوي ژنهاي مورد نظر طراحي و ساخته شدند و پس از انجام فازهاي تنظيمي و تاييد توانايي در محيط In Vitro، به ميزان کافي تکثير شدند. در مطالعات In vivo، مدلهاي سرطان سرويکس در مدلهاي موشي بهينهسازي شد.
وي در ادامه ابراز داشت: اين مطالعه در دو فاز کشت سلولي و موش توموري انجام شد. در مطالعات کشت سلولي، توانايي اين نانوذرات براي نفوذ و بيان در سلولهاي مختلف نشان داده شد و اثر نوع سلول، ميزان سميت و فرايند انتقال بهکار گرفته شده براي ورود اين حاملها آناليز شد و بهترين روشها براي افزايش کارايي اين حاملها ارايه گرديد. همچنين روش کاهش سميت و افزايش قابليت بياني ارايه شد که نتايج مطالعه کاهش سميت، در حال گذراندن مراحل ثبت اختراع است.
قائمي افزود: در مطالعات صورت گرفته در مدل موش توموري، اين کاراييها در يک مدل زنده بهطور سازماندهي شده، مورد بررسي قرار گرفت و توانايي اين حامل براي حمل ژنهاي مورد نظر، القاي ايمني و سرکوب تومور نشان داده شد که نتايج اين فاز، بهکارگيري اين سامانه بهعنوان واکسن را تاييد كرد.
نانوبيوذرات بهکار رفته در اين مطالعه (باکتريوفاژ لامبدا)، بهدليل ماهيتي که دارند بسيار بيخطرتر و زيستسازگارتر از موارد قبلي بهکارگرفته شده در تحقيقات مختلف، هستند.
محقق اين پژوهش در پايان اظهار کرد: روش پيشنهاد شده در اين پژوهش، ميتواند به بوميسازي توليد نسل جديدي از واكسنها در كشور منجر شود و در آينده از صرف هزينههاي ملي براي تامين نياز كشور در اين زمينه جلوگيري شود.
اين پروژه در حال حاضر با حمايتهاي رياست و معاونت پژوهشي دانشگاه علوم پزشکي گلستان و روي سرطان کبد در حال انجام است. گروه تحقيقاتي اين پروژه اميدوارند که با پشت سر گذاردن فاز بهينهسازي واکسن و هدفدار نمودن حاملهاي مورد اشاره، آمادگيهاي لازم براي آغاز مراحل باليني طي پنج سال آينده را کسب كند.
جزئيات اين تحقيق که بخشي از پروژهي دکتري امير قائمي است در مجله Intervirology (شماره 54، جلد 19، صفحات 112-105، سال 2011) منتشر شدهاست.
دکتر حوريه سليمانجاهي از مجريان اصلي اين پروژه هستند که به همراه دکتر پوريا گيل، دکتر عبدالوهاب مرادي، دکتر عليجان تبرايي، دکتر فاطمه فتوحي و دکتر زهير صراف تاکنون نقش شاياني در پيشبرد پروژه داشتهاند.
به گزارش سرويس پژوهشي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دکتر امير قائمي، استاديار گروه ميکروبشناسي زيستفناوري دانشگاه علوم پزشکي گلستان، گفت: هدف از انجام تحقيقات ما، طراحي يک نانوسامانه انتقال ژن به سلولهاي جانوري بود تا با توجه به قابليتها و مزايايي که اين حامل در مقايسه با همه حاملهايي که تاکنون توسعه يافتهاند دارد(مانند هزينه بسيار پايين توليد و بيخطر بودن آن)، بتواند نويدبخش يک سامانه واکسن درماني مفيد و کارا باشد.
وي گفت: در اين مطالعه، ابتدا برخي از ژنهاي ويروس پاپيلوماي انساني تيپ 16 که در ايجاد سرطان دخيل هستند، تهيه شد و با طراحيهاي بيوانفورماتيکي (دادهپردازي زيستي)، توانايي اين ژنها بهعنوان محرک ايمني ارتقا داده شد. در مرحلهي بعد، نانوحامل باکتريوفاژ لامبدا (ويروسي که آلوده به باکتري باشد) با قابليت بيان در سلولهاي جانوري، طراحي و فراهم شد و توانايي اين سامانه به منظور بيان ژن گزارشگر در کشت سلولي، تحليل شد. بعد از انجام تنظيمات لازم روي ژنها (کارايي بيان، توانايي نفوذ به سلولهاي جانوري مختلف و سميت)، نانوحاملهاي حاوي ژنهاي مورد نظر طراحي و ساخته شدند و پس از انجام فازهاي تنظيمي و تاييد توانايي در محيط In Vitro، به ميزان کافي تکثير شدند. در مطالعات In vivo، مدلهاي سرطان سرويکس در مدلهاي موشي بهينهسازي شد.
وي در ادامه ابراز داشت: اين مطالعه در دو فاز کشت سلولي و موش توموري انجام شد. در مطالعات کشت سلولي، توانايي اين نانوذرات براي نفوذ و بيان در سلولهاي مختلف نشان داده شد و اثر نوع سلول، ميزان سميت و فرايند انتقال بهکار گرفته شده براي ورود اين حاملها آناليز شد و بهترين روشها براي افزايش کارايي اين حاملها ارايه گرديد. همچنين روش کاهش سميت و افزايش قابليت بياني ارايه شد که نتايج مطالعه کاهش سميت، در حال گذراندن مراحل ثبت اختراع است.
قائمي افزود: در مطالعات صورت گرفته در مدل موش توموري، اين کاراييها در يک مدل زنده بهطور سازماندهي شده، مورد بررسي قرار گرفت و توانايي اين حامل براي حمل ژنهاي مورد نظر، القاي ايمني و سرکوب تومور نشان داده شد که نتايج اين فاز، بهکارگيري اين سامانه بهعنوان واکسن را تاييد كرد.
نانوبيوذرات بهکار رفته در اين مطالعه (باکتريوفاژ لامبدا)، بهدليل ماهيتي که دارند بسيار بيخطرتر و زيستسازگارتر از موارد قبلي بهکارگرفته شده در تحقيقات مختلف، هستند.
محقق اين پژوهش در پايان اظهار کرد: روش پيشنهاد شده در اين پژوهش، ميتواند به بوميسازي توليد نسل جديدي از واكسنها در كشور منجر شود و در آينده از صرف هزينههاي ملي براي تامين نياز كشور در اين زمينه جلوگيري شود.
اين پروژه در حال حاضر با حمايتهاي رياست و معاونت پژوهشي دانشگاه علوم پزشکي گلستان و روي سرطان کبد در حال انجام است. گروه تحقيقاتي اين پروژه اميدوارند که با پشت سر گذاردن فاز بهينهسازي واکسن و هدفدار نمودن حاملهاي مورد اشاره، آمادگيهاي لازم براي آغاز مراحل باليني طي پنج سال آينده را کسب كند.
جزئيات اين تحقيق که بخشي از پروژهي دکتري امير قائمي است در مجله Intervirology (شماره 54، جلد 19، صفحات 112-105، سال 2011) منتشر شدهاست.
دکتر حوريه سليمانجاهي از مجريان اصلي اين پروژه هستند که به همراه دکتر پوريا گيل، دکتر عبدالوهاب مرادي، دکتر عليجان تبرايي، دکتر فاطمه فتوحي و دکتر زهير صراف تاکنون نقش شاياني در پيشبرد پروژه داشتهاند.