2 جوان دانشجو با طرح دوستی با همکلاسیهای سادهلوح، نقشه دزدی از خانههایشان را طراحی میکردند
این دزدان فکر نمیکردند در آخرین دزدی تسلیم پیرمرد تهرانی شوند.
نیمهشب 25 فروردینماه سال جاری، پیرمرد که از درد پاهایش خوابش نمیبرد با تعجب دید مرد جوانی از روی دیوار پرید و وارد خانهاش شد. پیرمرد که خیلی ترسیده بود سریع با پلیس تماس گرفت و موضوع را گزارش کرد.
دزد جوان که فکر نمیکرد کسی داخل خانه باشد، وارد شد و با چراغ قوهای که در دست داشت مشغول وارسی کمدها شد و از شانسش دسته پولها را پیدا کرد. در ادامه صاحبخانه وقتی از گوشهای که پنهان شده بود دید دزد پولهایش را برداشته است، برقها را روشن کرد و از دزد شبرو پرسید اینجا چه میکند؟ دزد که با دیدن پیرمرد دستپاچه شده بود به وی گفت اینجا خانه دوستش است و با درخواست وی برای برداشتن پول وارد خانه شده است.
در ادامه و با درگیری لفظی دزد و پیرمرد، گشت پلیس خود را به محل سرقت رساند و دزد جوان را دستگیر کرد.
این دزد در بازجوییها ادعا کرد برای دزدی وارد خانه نشده، بلکه با درخواست یکی از دوستانش که دانشجوی یکی از شهرهای شمالی است برای برداشتن پول به آنجا رفته است. وی در ادامه افزود: «امید» به من زنگ زد و گفت نیاز شدیدی به یکمیلیون پول دارد و از من خواست به خانه پدربزرگش بیایم و پولها را از جایی که گفته بود، بردارم و روز بعد به حسابش واریز کنم. البته امید به من گفته بود پدربزرگش چند روزی را میهمان یکی از بچههایش است و خانه نیست. اگر من میدانستم وی خانه است حتما زنگ میزدم و موضوع را به وی میگفتم.
با ادعای این جوان، پلیس برای ردیابی از جوانی که دستور برداشت پول را از خانه پیرمرد داده بود، وارد عمل شد و تحقیقات آنان پس از چند روز به بنبست خورد. شواهد نشان میداد تلفنها و سرنخهایی که دزد جوان در اختیار آنان قرار داده، دروغ است.
بر این اساس دزد دروغگو دوباره تحت بازجوییهای فنی قرار گرفت و لب به اعتراف باز کرد و گفت: من و امید هر دو دانشجو هستیم و با توجه به وضع مالی نامناسبی که داریم با نقشهای که کشیدیم، با دانشجوهای پولدار دوست میشدیم و با ریختن طرح دوستی، آدرس خانههایشان و اطلاعات دقیقی از آنها به دست میآوردیم، سپس با استفاده از این اطلاعات وارد خانههای آنان شده و نقشه دزدی خود را عملی میکردیم.
وی در ادامه افزود: یکی از همکلاسیهایمان چند روز پیش گفت میخواهد به تهران برود ولی متاسفانه پدربزرگش به خانه عمویش رفته و به همین دلیل که پدربزرگش در خانه نیست از رفتن به تهران منصرف شده است، بنابراین تصمیم گرفتم به خانه پدربزرگ همکلاسیم بروم. وقتی مقابل خانه رسیدم و دیدم برق خانه خاموش است، مطمئن شدم کسی در خانه نیست، از دیوار بالا رفتم و وارد شدم و با کمی گشتن پولها را پیدا کردم ولی از شانس بدم پیرمرد مرا غافلگیر کرد. با اعتراف دزد جوان، پلیس با کمک وی موفق شد امید را نیز در خانه پدریاش دستگیر کند و در بازرسی از آنجا چند سکه طلا و جواهراتی که توسط آنان به سرقت رفته بود، پیدا شد. امید نیز هنگامی که متوجه شد همدستش حقیقت را گفته به چند دزدی از خانه همکلاسیهایش اعتراف کرد و گفت پولها و طلاها را با همدستش به صورت مساوی تقسیم کرده است. بنا بر گزارش «وطن امروز»، پلیس همچنان در حال تحقیقات برای شناسایی طعمههای دیگر این دزدان جوان است و تاکنون چندین خانهای که تحت سرقت آنان قرار گرفته، شناسایی شده است.