اخبار دانشگاهی کشور / بازاریابی 10 اسفند 1389 - 01 March 2011
جونز در سال 1835 در لیورپول انگلستان و در خانوادهای مسیحی معتقد به وحدانیت، متولد شد. او پسر یك مهندس تاجر فولاد بود؛ كه مقالاتی در اقتصاد و حقوق نوشته بود. وی در سن شانزده سالگی وارد دانشگاه شد؛ تا شیمی و گیاهشناسی بخواند. از نامههایی كه در این زمان برای خانواده خود فرستاده، میتوان دریافت كه جونز جوان، علاقه زیادی به مسائل اجتماعی داشته و برای خود رسالت اجتماعی قائل بوده است. ورشكستگی پدر او كه بهدنبال بحران سال 1847 پیش آمد، باعث شد جونز تحصیل را رها کرده و در ضرّابخانهای تازه تأسیس در سیدنی، مركز استرالیا مشغول بهكار شود. او مدّت پنج سال (1858-1853) در استرالیا باقی ماند. در همین ایام بود كه مقالاتی در زمینه هواشناسی و قیمتگذاری در راهآهن نوشت. جونز در سال 1859 به انگلستان برگشت و تحصیل خود را ادامه داد و در سال 1860 لیسانس و در 1862 فوق لیسانس خود را گرفت. در سال 1866 استاد كرسی منطق، فلسفهی اخلاق و اقتصاد سیاسی شد. جونز در سال 1876 به لندن رفت تا در دانشگاه لندن اقتصاد سیاسی تدریس كند. او دو سال بعد، بهعلت بیماری از این شغل دست كشید و در سال 1882 در 46 سالگی هنگام شنا در آب خفه شد و درگذشت.[1]
آثار جونز[2]
1. كتاب "پرسشهای مربوط به زغال سنگ" در سال 1865 منتشر شد.
2. "بررسیهای مربوط به پول و اعتبار" در سال 1884 منتشر شد.
3. مفهوم "مطلوبیت نهایی" که نخستین بار در سال 1862 بهصورت خلاصه مقاله چاپ شد و در كتاب "نظریه اقتصاد سیاسی" 1871 تكمیل گردید.
4. "دولت در رابطه با كارگران" در سال 1882 منتشر شد.
5. كتاب "اصول علم اقتصاد" در سال 1905 توسط پسرش منتشر شد.
نقش جونز در اقتصاد
ناهمخوانی نظریات اقتصاددانان مكتب كلاسیك با واقعیتها و انتقادات شدید سوسیالسیتها و پیروان مكتب تاریخی به اصول مكتب كلاسیك، تجدید نظر در اصول مكتب كلاسیك را ضروری مینمود؛ جونز چهار سال بعد از انتشار كتاب "سرمایه" ماركس، اصول و نظریات اقتصاد كلاسیك یعنی دانش سرمایهداری را براساس مطلوبیت در كتاب "نظریه اقتصاد سیاسی" مورد تجدید نظر قرار داد.[3]
با انتشار این كتاب وی را میتوان اولین بنیانگذار نئوكلاسیك دانست. مقارن آن، اقتصاددان دیگری در اتریش بهنام کارل منگر (Carl Menger: 1840-1921) بر همان اساس، علم اقتصاد را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در سال 1874 نیز لئون والراس (Leon Walras: 1834-1910) فرانسوی، همان راهی را پیمود كه جونز و منگر پیموده بودند؛ از همین رو، این سه اقتصاددان را پدران مكتب نئوكلاسیك محسوب میكنند. از خصوصیات مكتب جدید این بود كه مؤسسان آن میخواستند علم اقتصاد را براساس تنها اصل مسلمی كه "انسان در جستجوی تمتع بیشتر با كوشش كمتر است"، پایهگذاری كنند. این طرز فكر، همان است كه كلاسیكها نفع شخصی را محرّك فعالیتهای انسانی تشخیص داده بودند. مسلما این دانشمندان با خلاصه كردن محركهای انسانی به محرّك واحد، به هیچوجه محركهای دیگر را نادیده نمیگرفتند؛ منتهی عقیده داشتند كه بدون تجرید نمیتوان علمی را استوار كرد و مطالعه سایر محركها را به سایر علوم اجتماعی واگذار میكردند.[4]
از سوی دیگر، استانلی جونز، منگر و والراس، با ارائه "مطلوبیت نهایی"، از پایهگذاران مكتب مارژینالیسم (نهاییون) محسوب میشوند. اعضای این گروه، بهنام "مكتب روانشناسی" و یا "مكتب اتریشی" نیز نامیده میشوند.[5]
این نویسندگان، مفهوم سودمندی (كه پس از كندیاك بهدست غفلت سپرده شده بود) را با ابزار ریاضی بیان كردند. این مفهوم، بهوسیله اقتصاددانانی مانند ویلفردو پارتو (Vilfredo Pareto: 1848-1923)، آلفرد مارشال (Alfred Marshall: 1842-1924)، فرانسيس اچ ورث (F.H.Worth: 1845)، بوم باورک (Bohm Bawerk: 1815-1914) و ایروینگ فیشر (Irving Fisher: 1867-1947) توسعه پیدا كرد و در مباحث اقتصادی وارد شد.[6]
نظرات جونز[7]
1. دخالت دولت؛ جونز از مداخله مصلحتاندیشانه دولت در اقتصاد (البته با مبانی مطلوبیتگرایانه)، دفاع میكرد.
2. نقش لذّت و ألم در اقتصاد؛ بهطور كلی جونز همان مبنای مطلوبیتگرایی بنتام را بهعنوان پایه بررسی علمی در اقتصاد قرار دارد. جونز در قالب الگویی، تعادل بین شادی و لذّت از یك سو و درد و رنج را از سوی دیگر، ترسیم میكند. وی نوعی منحنی مطلوبیّت برای كالای مورد استفاده در نظر میگیرد؛ كه روند نزولی دارد و بیانگر قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی است. او همچنین یك منحنی برای درد و رنج، رسم میكند. پیشفرض وی این است كه كار از یك طرف، بهدلیل كسب درآمد، مطلوبیّت دارد و از طرف دیگر بهدلیل عدم استراحت، دارای رنج است. میزان كار ارائهشده نیروی كار، توسط برابری میزان درد و رنج (یا مطلوبیّت منفی) از یك طرف و شادی و رفاه و لذّت (میزان مطلوبیت نهایی مثبت) از طرف دیگر تعیین میشود.
3. نقش كلیدی مطلوبیت در اقتصاد؛ ارزش، تماما بستگی به مطلوبیت دارد و علم اقتصاد باید بر مبنای مطلوبیّت ریخته شود.
4. توزیع درآمد براساس مطلوبیّت نهایی؛ جونز معتقد بود كه با انتقال درآمد از ثروتمند به فقیر، مطلوبیت كل افزایش مییابد. وی این نتیجه را با كمك فرض نزولی بودن مطلوبیت نهایی درآمد، نشان داد. با این كار، در واقع مقایسه مطلوبیت نهایی بین افراد را پذیرفت؛ ولی در عین حال تصریح میكند، كه نمیتوان مطلوبیت كل مربوط به افراد مختلف را مورد مقایسه قرار داد.
5. نقش نیروی كار؛ نیروی كار خود، اساسا یك متغیر است و ارزش آن باید توسط محصول تعیین گردد؛ نه آنكه ارزش محصول توسط نیروی كار مشخص شود.
6. توجه به طرف تقاضا؛ وی توجه علم اقتصاد را از عرضه و هزینه به بحث تقاضا كشاند و علت آن هم توجّه او به مقوله مطلوبیّت و تبیین رفتار مصرفكننده بود.
7. نسبی بودن مطلوبیت؛ جونز مطلوبیّت را امری نسبی و تابع شرایط گوناگون و در ارتباط با كالاها و خدمات مختلف میدانست؛ شرایطی كه بهنظر وی بر مطلوبیت مؤثر بودند، شامل پیشبینی مصرفكننده، عدم اطمینان نسبت به حوادث آینده و دورنمای اجتماعی و ذهنی خود شخص بود.
جونز و معمای آدام اسمیت
آدام اسمیت، عقیده داشت كه مقدار مطلوبیت با میزان "ارزش مبادله" ارتباطی ندارد؛ زیرا بهعنوان مثال، آب با وجود داشتن ارزش استعمال و مطلوبیت زیاد، از ارزش مبادله كمتری نسبت به الماس برخوردار است. جونز با قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی نشان داد، كه اگرچه مطلوبیت كل آب از مطلوبیت كل الماس بیشتر است، اما مطلوبیت نهایی الماس از مطلوبیت نهایی آب (بهدلیل فراوانی آب و کمیابی الماس)، بیشتر است.[8]
انتقادات جونز به مکتب کلاسیک
جونز با استفاده از مطلوبیت، نظریه قیمتهای نسبی را تدوین نمود؛ زیرا معتقد بود كه قیمتهای نسبی را ارزشدهی ذهنی مصرفكننده تعیین میكند. برخلاف كلاسیكها كه هزینه تولید را، عامل تولید این قیمتها قلمداد میكردند. این تلاش جونز (بههمراه منگر و كلارك) بود كه درواقع باعث شد برای اولین بار، رفتار مصرفكننده وارد تحلیل اقتصادی گردد. براساس نظریه مطلوبیت، مصرفكنندهها، كالاهایی را خریداری میكنند كه بیشترین رضایتمندی را برایشان فراهم نماید. بهعقیده جونز، زمانی كه خرج كردن پول بیشتر، چیزی به مطلوبیت كل نمیافزاید، در آنصورت، مصرفكننده در وضع تعادلی قرار میگیرد.[9]
جانشینان جونز و بازتاب نظرات او
تأثیر جونز، محدود به كشور خود نمیشد؛ ولی در عین حال، شاگردانی به معنای واقعی از خود باقی نگذاشت؛ این واقعیت بهجهت این بود كه او هرگز در جایگاهی حسّاس، تدریس نكرد.[10]
با وجود اینکه مقوله نهاییگرایی جونز، در ابتدا تنها در بحث تقاضا و مصرف مطرح شد؛ اما بعدها در كل اقتصاد گسترش یافت. بهعنوان مثال مسأله عرضه و هزینه را نیز توجیه كرد؛ به این صورت كه عرضه در واقع انعكاسی از هزینه نهایی بنگاه را در بردارد.
شومپیتر میگوید كه نظریه ارزش نهاییگرایی بر نظریه ارزش كلاسیك ترجیح دارد؛ یكی از این ترجیحات آن است كه نظریه جدید، با خواستهها و نیازهای ما پیوند دارد؛ بنابراین با واقعیت سازگارتر است. [11]
نقد و نظر افکار جونز
برخی از انتقادات و حملات نسبت به نهاییگرایی در اطراف مسائلی مانند مبنای لذتگرایانه و همچنین مبنای فردگرایانه و غیرقابل اندازهگیری بودن مفاد آن وجود داشت. هرچند در مورد ایراد مربوط به لذتگرایانه پاسخ داده شد، این امر بر مبنای تجارب روانشناختی استوار بوده و در مورد مشكل اندازهگیری، به تكنیك منحنی بیتفاوتی و شیوه رتبهگرایی پناه جستهاند. مقوله نهایی بعدها با استفاده از حساب دیفرانسیل و سایر عناصر پیشرفته ریاضی و هندسی ابعاد وسیعتری به خود گرفت.[12]
[1]. بلاگ، مارک؛ اقتصاددانان بزرگ جهان، حسن گلریز، تهران، نی، 1375، ص 45و 46.
[2]. بلاگ، مارک؛ اقتصاددانان بزرگ قبل از كینز، غلامعلی فرجادی، بیجا، وثقی، 1375، ص103و 104.
[3]. نمازی، حسین؛ نظامهای اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1374، چاپ اول، ص39.
[4]. قدیری اصلی، باقر؛ سیر اندیشه اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376، چاپ نهم، ص322 تا 323.
[5]. بدن، لوئی؛ تاریخ عقاید اقتصادی، هوشنگ نهاوندی، تهران، مروارید، 1356، ص340.
[6]. شارل، ژید؛ تاریخ عقاید اقتصادی، کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372، ص169و 170.
[7]. دادگر، یدالله؛ تاریخ تحوّلات اندیشه اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1383، چاپ اول، ص367تا 370.
[8]. همان، ص369.
[9]. همان، ص370.
[10]. شومپیتر، جوزف؛ تاریخ عقاید اقتصادی، فریدون فاطمی، تهران، مركز، 1380، ج3، ص93.
[11]. دادگر، یدالله؛ پیشین، ص371.
[12]. همان.