اخبار دانشگاهی کشور / اخلاق 10 اسفند 1389 - 01 March 2011
تفكر در لغت از ماده فكر، به معناي «إِعمال خاطر[1] و تصرف دل است در معاني چيزي[2]به خاطر درك مطلب[3]». بعضى گفتهاند واژه فكر مقلوب لفظى فرك- است؛ يعنى طلب كردن [4]و پىگيرى براى رسيدن به حقيقت امور[5] و تفكر: انديشيدن[6]، تأمل كردن[7] و كوشش و جولان نيروي فكر به اقتضاى عقل و خرد است[8] و در اصطلاح علم اخلاق «تلاش خِرَد براي دستيابي به مطلوبي كه همان نزديكي به حق است[9]» و نيز به «سير باطني انساني از مبادي به مقاصد»[10] تعريف شده است.
تفاوت تفكر با تذكر و تدبر
بايد دانست که تذكر و تفكر در مراحل مختلف پا به پاي يكديگر پيش ميروند؛ گاهي تذكر مقدمه تفكر است و گاه تفكر زمينهساز تذكر.[11]
تذكر به معناى تفكر آدمى است در امور براى پيدا كردن نتيجهاى كه قبلا مجهول و يا مورد غفلت بود.[12]پس بنابر نظر عدهاي تذكر به معناى تفكر و تدبر است.[13] اما گروهي ديگر قائل به تفاوت تفكر با تذكر و تدبر شدهاند و گفتهاند: فرق ميان تدبّر و تفكّر آن است كه «تدبّر» تصرّف دل باشد با درنظر گرفتن عواقب و تفكّر، تصرّف دل باشد به نظر در دلائل.[14]
فرق ميان تفكّر و تذكّر آنست كه:
1) تفكر در حقيقت براى شناخت چيزى است. هر چند قبلا هيچگونه اطلاعى از آن نداشته باشيم [15]ولى تذكر يعنى يادآورى و در موردى گفته مىشود كه انسان قبلا با آن موضوع آشنائى داشته است؛ [16] هر چند از طريق آگاهىهاى فطرى باشد.[17]
2) تفكّر جستجو كردن است و تذكّر؛ يافتن.[18] به عبارتي ديگر تفكر، طلب محبوب است و تذكر، حصول مطلوب.[19]
3) تفكّر نتيجهى تذكّر و راهنماى سالك است[20]
4) تذكّر مربوط مىشود بأصل موضوع، بخلاف تفكّر كه ارتباط پيدا مىكند بخصوصيّات آن.[21]
لازم به ذكر است در آيات 11-13 سوره نحل اين تفاوتها قابل بررسي است.
«خداوند با آن (آب باران)، براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور و از همه ميوهها مىروياند. مسلماً در اين، نشانه روشنى براى انديشمندان است.*او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخّر شما ساخت و ستارگان نيز به فرمان او مسخّر شمايند. در اين، نشانههايى است (از عظمت خدا) براى گروهى كه عقل خود را به كار مىگيرند! *(علاوه بر اين) مخلوقاتى را كه در زمين به رنگهاى گوناگون آفريده نيز، مسخّر (فرمان شما) ساخت. در اين، نشانه روشنى است براى گروهى كه متذكّر مىشوند!*»[22]
در آيات فوق، بعد از بيان سه بخش از نعمتهاى الهى مردم را دعوت به انديشه كرده منتها در يك مورد مىگويد: در اينها نشانههايى است براى قومى كه تفكر مىكنند، در مورد ديگر مىگويد براى قومى كه تعقل دارند، و در مورد سوم براى قومى كه متذكر مىشوند.
ارزش تفكر
تفكر، حيات قلب هر شخص آگاه و انديشمندى است مانند نورى كه در تاريكى راهگشاى انسان است و اين نيرو، ويژه انسان است و به نظر بسياري از دانشمندان، تفاوت اصلي ميان انسان و حيوان نيروي انديشه و انتقال اين انديشه به ديگران است.[23]
همچنين اولين قدمهايي كه رهپویان كوي حق بر مي دارند، تفكر است. گروهي آن را اول شرط مجاهده با نفس[24] و حركت به جانب حق تعالي ميدانند و گروهي ديگر پنجمين منزل[25] بر شمردهاند.
علاوه بر اين در آيات و روايات تعظيم و تمجيد كاملي از تفكر گرديده است. قرآن از دو راه انسانها را به تفكر فرا ميخواند: يكي با ذكر عنوان تفكر و تعقل و ديگري با طرح بحثهاي قرآني كه با تفكر همراه است و در آن برهانهاي عقلي و فكري مطرح ميشود[26]و در حدود بیست آيه به مسأله تفكر اختصاص داده شده است. به عنوان نمونه مفاهيم ذيل براي تفكر مورد تأكيد قرار گرفته است.
1)آيات تكويني كه همان آيات مربوط به خلقت و آفرينش است.[27]
2)آيات تشريعي كه همان آيات قرآن است.[28]
3) بيان تفكر به عنوان صفت خردمندان و نيكان.[29]
در فضيلت تفكر از ديدگاه روايات همين بس كه تفكر؛ افضل عبادات، صفت برجسته مؤمنين، روشن كننده دلها و... دانسته شده است.
خاستگاه تفكر
بديهى است كه تفكّر تنها در قلب است[30] و اطاعت كردن، عمل جوارح است.[31] «قلب» بمعنى روح مىباشد كه شأن آن تفكر و تعقل است[32] و در اصطلاح قرآن نيز به معنى روح و فكر و نيروى عقل آمده است:[33]
- بر دلهاى آنان پردهها افكندهايم تا آن را نفهمند.[34]
- دلهایی [عقلها] دارند كه با آن انديشه نمىكنند.[35]
-و...
صورتهای مختلف تفکر درباره خدا
1-انديشه در مورد ذات خدا:
به نحوي كه در كيفيت ايجاد ذات خداوند تفكر كند كه اين نوع از فكر به انكار خدا ميانجامد و مردود ميباشد. اما نظر به ذات براي اثبات توحيد وتنزيه آن، غايت ارسال انبياء و آمال عرفا بوده است.
2-انديشه در صفات وكمالات خداوند
اين قسم از انديشه نيز از عهده هر كس بر نميآيد و از مقام سالكين شمرده ميشود و نتيجه اين نوع از انديشه، علم به وجود حق و انواع تجليات ميشود.[36]
3-تفكر در آفرينش
همه موجودات، موضوع تفكر و جايگاه نظر و انديشهاند؛ به طوري كه اگر خردمندان سراسر گيتي در طول قرون براي دست يافتن به آنها آماده كار شوند عمرها به پايان ميرود بيآنكه به اندكي از آن دست يابند. مخلوقاتي كه قابل ادراك و تفكر هستند بر سه طبقهاند؛ يكي آسمانها و آنچه در آن است. دوم: زمين و آنچه در آن ميباشد. سوم: آنچه كه در ما بين زمين وآسمان است.[37]اثر اين تفكر، پديد آمدن يقين به وجود صانع و علم و قدرت و حكمت اوست.[38]
4-انديشه در حقايق اعمال و احوال خويش[39]
تفكر در اعمال خود به مراقبه و محاسبه تعبير ميشود و چنین است كه آدمي در هر شبانه روزي ساعتي به تفكر كار خود بيفتد و اخلاق باطنيه و اعمال ظاهريه خود را تفحص كند. پس اگر دل و اعمال خود را بر طريق راستي ديد شكر الهي به جا آورد وگرنه توبه و انابه كند.[40]
مصادیق تفكر
تفكر داروي بيماري غفلت است و آنچه زمينه تفكر را فراهم ميكند به قرار ذيل ميباشد:
1- تبيين آيات و نشانهها؛ زمينهاي است براي به كارگيري عقل و تفكر[41]
«و اين گونه آيات خود را به شما نشان مىدهد تا تعقّل كنيد»[42]
2-تبيين احكام الهي[43]
3- نحوه خلقت انسان در مراحل مختلف[44]
«او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از... شايد تعقّل كنيد!» [45]
4- سير و سياحت در زمين[46]
«روى زمين گردش كنيد! سپس بنگريد سرانجام تكذيبكنندگان آيات الهى چه شد؟!»[47]
5-عربي نازل شدن قرآن
«ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم، شايد شما (آن را) درك كنيد!»[48]
6-قصهها و مثالهای قرآنی
«اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند»[49]
«اينها مثالهايى است كه براى مردم مىزنيم، شايد در آن بينديشيد»[50]
7- نزول قرآن
«و ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم،... شايد انديشه كنند!»[51]
آثار تفكر
تفكر، منشأ عبرت گرفتن و مبدأ بصيرت يافتن است و همانند ديگر اعمال آدمي اثراتي را به همراه دارد:
1- خداشناسي و رسيدن به دوستي او[52]
امام صادق(ع) فرمودند: به درستى كه خردمندان تفكر و انديشه مىكنند تا از آن انديشه، دوستى خدا را باز يابند.[53]
2- معاد شناسي[54]
تفكر در چگونگي آفرينش موجودات، انسان را به سوي شناخت آخرت سوق ميدهد؛
« بگو: در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همين گونه) جهان آخرت را ايجاد مىكند يقيناً خدا بر هر چيز توانا است»[55]
3-بينا شدن دل
امام على(ع) فرمود: آن كه بينديشد بينا مىشود. [56]
4- بيدار شدن دل
امير المؤمنين(ع) ميفرمود: با تفكر دل خود را بيدار ساز. [57]
5-استوار شدن دانش
«امام على(ع) فرموده است: كسى كه در آموختههاى خود بسيار بينديشد دانش خود را استوار ساخته است»[58]
6- تفكر؛ آيينه خوبيها
« امام على(ع) میفرماید: انديشه، آيينهاى پاك است.»[59]
7- تفكر؛ پوشاننده بديها
« امام على(ع) فرموند: انديشه، پوشاننده گنا هان است.»[60]
8- تفكر موجب راه يافتن به زمره اولوالالباب
«مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى خردمندان است.*همانها كه... در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند»[61]
9- تفكر؛ دعوت كننده به نيكي و عمل به آن
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: انديشيدن انسان را به نيكى و انجام آن ميكشاند.[62]
10- تفكر، بهترين عبادت
«امام صادق(ع) فرمود: بهترين عبادت آن است كه آدمى همواره در تفكر باشد و در مخلوقات خدا بيانديشد و قدرت او را دريابد و از اسرار كائنات آگاه شود.»[63]
موانع تفكر
1-پر خوابي[64]
امام صادق(ع) فرمودند: پرخوابى... مانع تفكر و خشوع مىشوند. [65]
2- ميل انسان به حبّ جاه و مقام در قلوب مردم[66]
3- هواهاي نفساني[67]
4- علاقه قلبى به زندگى و پىگيرى آرزوها[68]
5- كفر[69]
6-انكارمعاد[70]
7- بت پرستي [71]
8-سكر[72] و مستي[73]
9-لجاجت [74]
10-تعصب[75]
11- تقليد از پدران و اطاعت و پيروى كوركورانه از بزرگان [76] كه همگي به نوعي انسان را از تفكر باز ميدارد.
پس بايد موانع را كنار زده و فكر را به كار اندازيم و از جمود و ركود بيرون آييم كه تفكر اساس تکامل مادي و معنوي انسان است.
[1] - ابن منظور،محمد بن مكرم؛لسان العرب، بيروت، دارصادر،1414 ق، سوم ، ج5، ص65
[2] - قرشى سيد على اكبر ؛ قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية،1371 ش، ششم، ج5، ص 199
[3] - دهخدا، علياكبر ، لغتنامه دهخدا، چ دوم، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1379 هـ ش ج،5ص6860
[4] - مصطفوى،حسن؛التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب،1360 ش، ج9، ص125
[5] - راغب اصفهاني،حسين بن محمد؛ ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران، انتشارات مرتضوى،1375 ش، دوم، ج3، ص 88
[6] - مهيار ، رضا ؛ فرهنگ ابجدي (عربي ، فارسي) ، تهران، انتشارات اسلامي. ، ص 105
[7] - طريحي، شيخ فخر الدين؛ مجمع البحرين، قم، موسسه البعثه ، 1414 هـ ق ، ج3، ص 444
[8] - ترجمه مفردات، ج3، ص87
[9] -خواجه عبدالله انصاري؛.شرح منازل السائرين،دكتر علي شيخ الاسلامي،انتشارات تابان ،اول،1376ش، ص 87
[10] - طوسي،خواجه نصيرالدين ؛اوصاف الاشراف ،سيد محمد رضا غياثي كرماني ،قم،مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور،1382ه.ش،سوم،ص66
[11] - مهدوي كني ،محمد رضا؛نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ،نهم ،1379ش،ص72
[12] - طباطبايي،محمد حسين؛ ترجمه تفسير الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم،1374 ش، پنجم ج8 ،ص 498
[13] - طبرسي،فضل بن حسن؛ ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، مترجمان، تهران، انتشارات فراهانى،1360 ش، اول، ج15 ،ص 189
[14]-رازي، حسين بن علي ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، 1408 هـ ق ،ج6 ،ص 34
[15] - حسينى شاه عبدالعظيمى،حسين بن احمد؛تفسير اثنا عشرى، تهران، انتشارات ميقات،1363 ش، اول،ج ، ج6، ص: 56
[16] - ميرزا خسروانى،على رضا؛ تفسير خسروى، تهران، انتشارات اسلاميه،1390 ق، اول ،ج4 ، ص 280
[17] - نجفى خمينى، محمد جواد ؛تفسير آسان، تهران، انتشارات اسلاميه،1398 ق، اول ، ج7، ص 270
[18] - خواجه عبد اللّه انصارى ؛ كشف الأسرار و عدة الأبرار، رشيدالدين ميبدى، احمد بن ابى سعد، تهران، انتشارات امير كبير،1371 ش، پنجم، ج8 ، ص 150
[19] - مكارم شيرازي،ناصر؛اخلاق اسلامي در نهج البلاغه،قم،مدرسةالامام علي بن ابي طالب (ع)،سوم،1379ش، ج2، ص428
[20] - ترجمه بيان السعادة ،ج7 ،ص 607
[21] - مصطفوى ،حسن؛تفسير روشن، تهران، مركز نشر كتاب،1380 ش، اول، ج5 ،ص 212
[22] -سوره نحل ،آيه 11-13« يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ * وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ * وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ *»
[23] - شرح منازل السائرين، ص 86
[24] - موسوي خميني ، روحالله؛شرح چهل حديث، تهران،موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ، 1385هـ.ش، سي و ششم، ص8
[25] - شرح منازل السائرين ،ص 86
[26] - جوادي آملي ،عبدالله؛مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم) ،قم،مركز نشر اسراءاول ،1377 ،ج11ص271
[27] -سوره رعد ،آيه 3- سوره نحل،آيه 11و69- سوره روم،آيه 21و8 و...
[28] - سوره انعام ،آيه 50 –سوره اعراف ،آيه176 –سوره حشر ،آيه 21
[29] - سوره آل عمران،آيه 190
[30] - طبرسى،فضل بن حسن؛ ترجمه تفسير جوامع الجامع، مترجمان، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى،1377 ش، دوم ، ج5 ، ص 25
[31] - مجمع البحرين، ج3، ص 444
[32] حسيني همداني، محمد حسين، انوار درخشان، تهران، كتابفروشي لطفي، 1404ق، ج2 ، ص 222
[33] مكارم شيرازى، ناصر ؛تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية،1374 ش، اول ج7 ، ص 21
[34] -سوره انعام،آيه 25« جَعَلْنَا عَلىَ قُلُوبهِِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوه»
[35] -سوره اعراف،آيه 179« لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بهَِا »
[36] - شرح چهل حديث ،ص195
[37] - مولامهدي،نراقي؛علم اخلاق اسلامي(ترجمه كتاب جامع السعادات)،ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي،انتشارات حكمت،1366ه.ش،اول،ج1ص234
[38] - ايت الله مشكيني ؛درسهاي اخلاق ،عليرضا فيض،قم،انتشارات پارسايان،1380ه.ش ،اول،ص143
[39] - شرح منازل السائرين ،ص 98
[40] - نراقي،ملا احمد؛معراج السعاده ،قم،زهير،1386ه.ش،اول ،ص134
[41] - طيب، سيد عبد الحسين؛ اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام،1378 ش، دوم ج2 ص 60
[42] - سوره بقره،آيه 73 «يُريكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »
[43] - أطيب البيان في تفسير القرآن ،ج2 ، ص 430 ذيل سوره بقره، آيه 219
[44] - ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن ،ج21 ،ص 299
[45] -سوره غافر ،آيه 67
[46] - تفسير نمونه ، ج5 ، ص 163
[47] -سوره انعام ،آيه 11
[48] -سوره زخرف،آيه 3
[49] -سوره اعراف ،آيه 176
[50] -سوره حشر ،آيه 21
[51] - سوره نحل ،آيه 44
[52] -سوره بقره ،آيه 73« خداوند اين گونه مردگان را زنده مىكند و آيات خود را به شما نشان مىدهد شايد انديشه كنيد!»
[53] - بحرانى ،سيد هاشم؛ الإنصاف فى النص على الأئمة ع ،با ترجمه رسولى محلاتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، دوم،1378 ش، ص466
[54] - حكيمي،اخوان؛ الحياة با ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1380 ش ، ج1، ص 88 امام على «ع»: انديشيدن تو را به راه راست رهنمون مىشود، و به درست كردن كار معاد برمىانگيزد.
[55] -سوره عنكبوت ،آيه 20
[56] - الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص87
[57] - شيخ كليني؛اصول كافى، حاج سيد جواد مصطفوى، تهران، كتاب فروشى علميه اسلاميه،اول،ج3 ، ص 92
[58]- فلسفي، محمد تقي؛ الحديث، روايات تربيتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،، ج1، ص 328
[59] - حرّانى ،حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، تهران ،اسلاميه، اول،1380 ش،ص416
[60] -همان
[61] -سوره آل عمران،آيه190-191
[62]-طبرسي، ابوالفضل علي بن حسن؛ مشكاة الانوار- ترجمه عزيز الله عطاردى ،تهران، عطارد، اول،1374 ش،ص33
[63] - علامه مجلسي؛ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، عزيز الله عطاردى، تهران، انتشارات عطارد،1378 ش ج2 ، ص 249
[64]- خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، ج3 ، ص 169
[65] - الحياة با ترجمه احمد آرام، ج1 ، ص 161
[66] - غفارى ساروى ، حسين ؛ آيين بندگى و نيايش، قم، بنياد معارف اسلامى،1375 ش، اول ، ص371
[67]- عاملي، ابراهيم؛ تفسير عاملي ، تهران، انتشارات صدوق ، 1360 هـ ،ج4، ص 207
[68] - انوار درخشان، ج15، ص 442
[69] - كاشاني، ملا فتح الله؛ تفسير منهج الصادقين في الزامالمخالفين، تهران، كتابفروشي محمد حسن علمي، 1336 هـ ش ،ج1 ، ص 77
[70] - تفسير اثنا عشري ، ج9 ، ص 166
[71] - ثقفى تهرانى ،محمد ؛تفسير روان جاويد ،تهران ،انتشارات برهان،1398 ق، ج4، ص 80
[72] - سكر: عبارتست از پيدايش مانع و حائلى كه در مقابل جريان طبيعى امرى صورت بگيرد، و در نتيجه برخلاف جريان سابق حالتى پديد آيد. و از مصاديق آن: ...پيدايش حالت مستى در جريان تفكّر و تعقّل است
[73] - تفسير روشن، ج5، ص 392
[74] - قرائتى محسن ؛ تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن،1383 ش، يازدهم ج1 ، ص 226
[75] - تفسير نور ، ج10 ، ص 129
[76] - بلاغى ،سيد عبد الحجت ؛حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، قم، انتشارات حكمت،1386ق، جلداولتعليقه،ص 91
منبع : پژوهه